eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
10هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 خانم ط_حسینی 🎬 عماد رابغل کردم وزار زدم... عماد هم که انگار به تنها ارزوی عمرش رسیده بود وپناهگاه امنی برای عقده گشایی یافته بود محکم به بغلم چسپیده بود وگریه میکرد,اشکهای من وعماد در هم امیخته بود ,صحنه ای بود که هر سنگدلی را به گریه وامیداشت.با صدای ناریه به خود امدم ومتوجه شدم کلی بچه کوچک وبزرگ دورم راگرفته ومردی داعشی وبااصطلاح اموزگار بچه ها هم انطرف تر مارا نگاه میکرد وبه بچه ها فحش وناسزا میگفت ومیترساندشان تا به سرکلاس بروند. ناریه:خدا راشکر خواهر...بالاخره گمشده ات رایافتی...بهت گفتم اگر به برادران مجاهد دولت اسلامی,برخورد کرده باشد,جایش امن است. ناریه نزدیک اموزگار بچه ها شد وکمی باهم صحبت کردند وبعد به سمتم امد وگفت:بیا برویم پیش من که خیلی کار داریم,فیصل هم داخل سوئيت خواب است. داخل كانكس شديم،عجب بزرگ وجاداربود،از بیرون اصلا اینجور به چشم نمیامد. یک قالی سه درچهار بعدش حالتی دراورده بودند مثل اوپن اشپزخانه وانطرفش هم یخچالی کوچک واجاق گاز وظرفشویی ودری داخل اشپزخانه بود که احتمالا به حمام ودسشویی باز میشد،در کل جم وجور ومناسب,زندگی یک زوج جوان بود. باخود فکرکردم عجب دولتهای خبیثی پیدا میشوند که اینچنین امکاناتی فراهم میکنند وازاین حیوانات خون اشام حمایت میکنند,هدفشان ازاینهمه کشت وکشتار چیست؟بی شک اهداف خبیثانه وسیاستمدارانه ای پشت این اعمالشان پنهان شده.... ناریه:بیا بشین سلما جان،راستش تا دوروز قبل این سوئيت را با خواهری دیگر شریک بودم ,اما چون ایشان زوج جهادی یک مجاهد شدند,الان من وفیصل تنها اینجا زندگی میکنیم,اگر قبول کنی به دولت اسلامی خدمت کنی،با مجاهدارشد صحبت میکنم که تووپسرت همینجا پیش خودم مهمان باشید. البته شاید من وفیصل مهمان توباشیم...یه اقداماتی کردم که..... درهمین حین فیصل که گوشه ای روی تشک خوابیده بود بیدارشد وناریه نگاهی محبت امیز به او کرد وگفت...ولش کن ،بعدا سرفرصت برایت تعریف میکنم...الان خسته ایم بیا چیزی بخوریم وتووعمادوفیصل اینجا استراحت کنید,من باید بروم که کارهایم عقب ماند... بلندشدو پاکت شیری ازیخچال دراورد,لیوانی شیرریخت وسرکشید،چادروروبنده اش رامرتب کرد وگونه فیصل رابوسید وازماخداحافظی کرد.وگفت:سلما جان مراقب بچه ها باش...خوش بگذردودرراپشت سرش بست. عجب زن خونگرمی بود,درتعجبم چطورجذب ادامخواران داعش شده بود. دارد.. 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🦋 🕷 خانم ط_حسینی 🎬 در که بسته شد,عمادراکه محکم به بغلم چسپیده بود,غرق بوسه کردم،بمیرم برای برادرزجرکشیده ام,بچه باورش نمیشد که منم,ازخوشحالی کلمات نامفهومی ازدهانش درمیامد،چشمم افتادبه فیصل که غرق تماشای ما بود،لبخندی به اوردم وگفتم,فیصل جان دوست داری با عماد رفیق بشی وبازی کنی؟پسرک لبخندی زد وسرش رابه نشانه بله تکان داد،خواستم عماد را زمین بگذارم,اما ازبغل من تکان نخورد,بچه احساس ناامنی میکرد ومن به اوحق میدادم,بعدازمدتها اغوش امنی برای خودش یافته بود همینجور که عمادبغلم بود,رفتم کوله ام راکه ناریه باخودش,داخل اورده بود,برداشتم وکنار فیصل نشستم وارام ارام عمادرا از بغلم جداکردم وروی زانوهایم نشاندم,یک دست ازلباسهای عماد راکه باخود اورده بودم از داخل کوله دراوردم وبا ناز ونوازش شروع به تعویض لباسها کردم,فیصل چشمش افتاد به دوتا ماشین اسباب بازی داخل کیف ,تا امد بردارد گفتم:نه نه عزیزم,اینها مال عماد است ,از عماد اجازه بگیر اگر اجازه داد بردار,فیصل امد نزدیک عماد وگفت:عماد ,اجازه میدهی یکی رابردارم. عماد که انگار احساس امنیت میکرد وفهمیده بود اینجا از گزند داعشیها درامان است,لبخندی زد وخودش از روی زانوام بلند شد ویکی از ماشینها را برای خودش ویکی دیگر را به فیصل داد ومشغول بازی باهم شدند. خداراشکر کردم واز جایم بلندشدم ,چادر رادراوردم ورفتم سمت اشپزخانه تا چیزی بیارم برای خوردن وبه بچه ها بدهم. چقدر این کانکس جم وجور ودرعین حال زیبا وراحت بود,باخودم فکرمیکردم،دولت داعش را بنا میکنند وبا انواع واقسام امکانات تجهیز مینمایند که اب توی دل مجاهدانش تکان نخورد وباخیال راحت سرببرند وغارت کنند واسیرکنند وبا وحشیگریشان ,اسلام را دین عقب مانده ووحشی به دنیا معرفی کنند,بی شک هدف تمام بانیان وحامیان داعش این است که اسلام هراسی را دردنیا به وجود اورند ,تا دین خدا ازبین برود وشیطان پرستی رواج گیرد.... لیوان شیر باچند خرما به هرکدام ازبچه ها دادم تابخورند،بمیرم برای برادر بینوایم ,نمیدانم این نازدردانه ی بابا که غذایش رافقط برزانوی پدرم میخورد دراین روزهای اسارت چگونه خورده وخوابیده,دوباره اشکهایم روان شد,زود پاکشان کردم,عمادنباید میدید,باید این احساس امنیتی را که تازه بدست اورده,بااشکهای گاه وبیگاهم,از اونگیرم.ذهنم درگیربود,نمیدانستم عاقبتم چه میشود,نمیدانستم چه تصمیم بگیرم,الان که عمادرا دارم,فرارکنم یابمانم؟کجا فرارکنم؟به چه امیدبمانم؟؟؟ امیدوتوکل کردم به خدای خوبم ,همان که دراوج ناامیدی عمادرا دراغوشم انداخت وبرای فراراز فکروخیال به دنیای بچه ها خودم رامیهمان کردم و کنارشان رفتم ومنم بچه شدم وهمبازی عمادوفیصل گشتم... دارد.... 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علی شهدای ❤️❤️ سلام به دوستان ✋ امروز هم به مدد شهدا ، کارمون رو شروع میکنیم... طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛ « نگہ داشتن یاد ، کم تر از نیست ... » 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عهد.mp3
1.78M
🔰دعای عهد 🎙با نوای استاد فرهمند من دعای عهد میخوانم بیا بر سر این عهد میمانم بیا 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌         برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚                              •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾• 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 با ملائکه همنشین شویم در مجالس اهلبیت پایین آمدن فوج فوج ملائک در مجلسی که برای اهلبیت برگزار می‌شود و در آن مجلس از امامان معصوم ابا عبدالله الحسین صحبت می شود با احترام وارد مجلس اهلبیت شوید 🎙 حجت‌الاسلام 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
••••﴿﷽﴾•••‌•-🕊⃝⃡ 🌹صبـح ‌آمده تا باز کنی پنجره‌ها را از کوچه ببینم قَمَرین‌ روی‌ شما را پلکی بزن از دور که چشمان قشنگت تأویل کند فَلسفه‌ی شَمس‌و ضحی را.. صبـحتون_شهـدایـی_ 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 ❣بسم رب الشهدا و الصدیقین❣ 4⃣چهارمین روز از چله‌ی؛ 🚩زیارت عاشورا، صلوات 🌤کانال گلستان خاطرات شهدا🌤 🖇 امروز " 21 تیرماه" 📌 《هدیه به‌ چهارده‌ معصوم(ع) و شهید امروز》 🌻شهید والامقام 🌷🌷🌷 معرف: از بستگان شهید 🌺 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
شهید بزرگوار سید احمد بیان زاده🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 تاریخ ولادت: ۱۳۳۹/۷/۱۴ تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۸/۲۰ محل شهادت: سوسنگرد نحوه شهادت: بر اثر ترکش به ناحیه گردن مزار : بهشت زهرا (س) قطعه ۲۴، ردیف ۵۱، شماره ۴ 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🔰زندگینامه شهید گرانقدر سید احمد بیان زاده [🌺🌿🕊] 💐🍃شهید حاج سید احمد بیان زاده فرزند پنجم و دومین فرزند پسر خانواده است که در سال ۱۳۳۹/۷/۱۴ در تهران منطقه شاهپور دنیا آمد. 🥀🕊 او به دلیل اینکه در خانواده ی بسیار مذهبی به دنیا آمده بود از همان کودکی بسیار معتقد بود، به شکلی که هنوز به سن تکلیف نرسیده نماز می‌خواند. شهید حاج سید احمد بیان زاده از شهدایی است که کام شهادت را از کودکی از دهان مادر بر سفره روضه جدش اباعبدالله حسین علیه السلام برگرفت و چنان نوشید که خاطره زخم شدن‌های پاهایش همچون اسرای کربلا بر سرزمین کربلاخیز ایران سال‌ها پس از شهادتش در اذهان مانده است. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 مادر شهید: وقتی حاجی سید احمد شهید شد به مدت یک سال مردم محل هیچ مراسم عروسی برگزار نمی‌کردند و اگر سرزده به منزلشان می‌رفتیم خیلی سریع لباس مشکی می‌پوشیدند و هنوز نیز احترام ما را نگه می‌دارند. 🕋 سال ۶۰ به نیابت از فرزندم هزینه سفر یک نفر با همسرش را دادیم و حج واجب برای او خریدیم و دلیل حاجی نامیدن او همین علت است. روحشان شاد و یادشان گرامی🌷 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🔷خاطره مادربزرگوار شهید بیان زاده از شهادت فرزندش 🌸🍃🌸🍃🌸 🌤هر وقت با سید احمد درباره آینده صحبت می‌کردیم او فقط از شهادت سخن می‌گفت و این از قبل رسیدن به سن ۱۰ سالگی شروع شده بود.. همیشه می‌گفت من شهید می‌شوم و پشت جلد قرآن را نشان می‌داد که نوید آن را داده و نوشته بود او حتی حاضر به لباس خریدن هم نبود و دائماً خبر از شهادت می‌داد، بسیار خونگرم و جسور بود و سطح فهم و شعور بالایی داشت تحصیلات سال‌های اول و دوم ابتدایی را در میدان خراسان و سال‌های سوم چهارم و پنجم را در خیابان زرین نعل میدان شهدا خواند .پس از مهاجرت دوره راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه فخرآباد دروازه شمران گذراند. 🦋سید احمد هیچ وقت دروغ نمیگفت و غیبت نمی‌کرد و اگر کسی او را اذیت می‌کرد از پدرش می‌خواست تا دوستانه موضوع را حل کند . او بسیار مهربان و با گذشت بود در حوادث دوران پیروزی انقلاب با اشتیاق در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. 🔻 در دورانی که مصادف با حوادث انقلاب شده بود و سید احمد با بچه‌های محل از همین خیابان شریعتی به دانشگاه تهران می‌رفت و در تظاهرات شرکت می‌کرد هنگام ورود امام رحمت الله به ایران نیز از اعضای محافظین امام در بهشت زهرا سلام الله بود. در حادثه ۱۳ آبان ۵۷ هنگامی که در اثر تظاهرات و فشار نیروهای گارد پابرهنه برگشت به من گفت مامان منتظر یک زمانی باش که من با دست جدا شده به خانه برگردم و تو هرگز نباید اعتراض کنی . 🌱 فرزندم در یکی از سخنرانی‌های خانم مریم بهروزی از مبارزین و طرفداران قیام امام رحمت الله در مسجد قبا در دوران رژیم شاه مشغول نگهبانی از جلسه بود که متوجه می‌شود که ساواک قصد دستگیری وی را دارد او بلافاصله موضوع را به خانم بهروزی اطلاع می‌دهد و باعث شد تا از دستگیر شدن نجات پیدا کند او از همان کودکی همیشه به ما نوید شهادت شدنش را می‌داد. 💥حاج سید احمد بیان زاده شهید مفتح را بارها هنگامی که برای سخنرانی به مسجد قبا می‌آمدند از ترس اینکه توسط عوامل ساواک دستگیر نشود به منزلمان می‌آورد و در اتاق شخصی خود می‌خواباند و با اسلحه ژسه نگهبانی می‌داد. ☘ سال ۱۳۵۸ به خدمت سربازی رفت ابتدا دوره آموزشی را در افسریه گذراند و سپس به همین منطقه خودشان شریعتی منتقل شد و از اینجا به جبهه اعزام شد. حتی ما را از لباس خریدن برای او منع می‌کرد وقتی به دلیل مجروحیت از رفتن به جبهه منع شد با خرج شخصی به سوسنگرد رفتند و در آنجا به شهادت رسید. وقتی با مخالفت مبنی به رفتن به جبهه روبرو شدند سید احمد و یکی از دوستانش با خرج خودشان به سوسنگرد رفتند و در خط مقدم حضور داشتند این در ماه‌های اول جنگ اتفاق افتاد 🕊🌷 و در نهایت در ۲۰ آبان ماه ۱۳۵۹ در اثر اصابت ترکش به ناحیه گردن به شهادت رسید پیکر سید احمد روز ۲۴ آبان ماه برابر با هشتم محرم پس از انتقال از معراج شهدا به میدان امام حسین علیه السلام به قطعه ۲۴ انتقال داده و به خاک سپرده شد. 🥀آنها وقتی در منطقه سوسنگرد بودند مورد هجوم نیروهای عراقی قرار می‌گیرند که فرمانده آنها دستور عقب نشینی می‌دهد اما سید احمد به همراه دو نفر دیگر از دوستانش از این دستور خودداری می‌کنند آنها در غافلگیری و محاصره ،داخل کانالی قایم می‌شوند و تانک‌های عراقی از روی کانال عبور می‌کردند و به قول سید احمد آنجا فقط خدا آنها را نجات می‌دهد این سه نفر سه روز در سوسنگرد گم شده بودند و در تشنگی زیادی به سر بردند و به سختی زیاد پای پیاده خودشان را به اندیمشک می‌رسانند . 🔹وقتی با نیروهای ایرانی روبرو می‌شوند آنها فکر می‌کنند سید احمد و دوستانش فراری هستند و با توضیح آنها تازه می‌فهمند که درست می‌گویند بعد فرمانده دستور می‌دهد تلفن کنند و به خانواده‌های خود بگویند زنده هستند سید احمد بعد از بازگشت به خانه استراحت یک ماهه در بیمارستان را در دست داشت اما گفت به منزل می‌آیم. وقتی ۱۰ روزی در منزل استراحت کرد گفت محیط تهران مرا رنج می‌دهد. من باید شهید بشوم این در شرایطی بود که تیمسار فلاحی مرخصی زیاد تری به آنها داده بود و گفته بود برای مدت زیادی نیاز به آمدن شما به جبهه نیست. 🌼یک شب به خوابم امد و گفت مامان نگران نباش من پرچمدار امام زمان عجل الله هستم هنگامی که قصد داشت به جبهه برود از همه خداحافظی کرد اما از من و حاج آقا یعنی پدرشان خداحافظی نکرد چون می‌دانست باز نمی‌گردد و همیشه می‌گفت جواب مامان را کی می‌دهد. 💐 خواهرش به دلیل علاقه و ناراحتی زیاد خوابش را نمی‌دید. یک شب در عالم خواب گفته بود چرا احمد خواب تو را نمی‌بینم ؟ گفته بود به خاطر گریه کردن زیاد است. ❤️مژده پسردار شدن به خواهر: یکی از خواهرهای او باردار بود، شب در خواب، احمد را می‌بیند که به او یک توپ کوچکی میدهد و میگوید خدا به شما فرزندی می‌دهد تا من صاحب برادر کوچولو بشوم. 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🌱 شهید مدافع حرم جواد محمّدے «اگر خدا لطف کرد و شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه بی‌حجاب‌ها را خواهم گرفت». بمناسبت هفته حجاب و عفاف 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🚩 🕯️به نیت "شهید سید احمد بیان زاده " 💚همنوا با امام زمان(عج) 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانلود+زیارت+عاشورا+فرهمند+++متن.mp3
12.11M
🌿 🌿 4⃣ قرائت روز چهارم 🌼 به نیت تعجیل در فرج 💚 امام زمان علیه‌السلام 💚 هدیه به شهید مد نظر 🎤 استاد فرهمند 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃 100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" سید احمد بیان زاده" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام 🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
﷽ ⚫️② 🖤شهید مدافع‌حرم نوید صفری ▪️نوید من، عاشق امام‌حسین علیه‌السلام بود. از همان بچگی که می‌بردمش توی روضه‌ها و پای دیگ‌های نذری، کمک حال مجلس بود. ▪️بچه که بود دود کردن اسفند مجلس با او بود. بزرگ‌تر هم که شد، دیگر ما محرم نویدی نمی‌دیدیم. وقف جلسات روضه بود. ▪️روی پیراهن سیاهش خیلی حساس بود. می‌گفت: «این لباس خیلی حرمت دارد!» ▪️نویدم حرمت نگه‌دار بود. همین بود که به آرزویش رسید. دلش می‌خواست شبيه اربابش شهید شود. این حرف‌ها را به من نمی‌زد، توی دفترهایی که از او به یادگار مانده، نوشته است. به من فقط همیشه می‌گفت:«برایم دعا کن مادر‌..‌.!» 🎙به روایت: مادر بزرگوار شهید 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠------------------------------------💠 💠 به يقين بدانيد! خداوند براي بنده خود هرچند با سياست و سخت‌كوش و در طرح و نقشه نيرومند باشد، بيش از آنچه كه در قرآن وعده فرمود، قرار نخواهد داد، و ميان بنده، هر چند ناتوان و كم‌سياست باشد، با آنچه در قرآن برای او رقم زده حايلی نخواهد گذاشت، هر كس اين حقيقت را بشناسد و به كار گيرد، از همه مردم آسوده‌تر، و سود بيشتر خواهد برد. و آنكه آن را واگذارد و در آن شك كند، از همه مردم گرفتارتر و زيانكارتر است، چه بسا نعمت داده شده‌ای كه گرفتار عذاب شود، و بسا گرفتاری كه در گرفتاری ساخته شده و آزمايش گردد، پس ای كسی كه از اين گفتار بهره مند می‌شوی، بر شكرگزاری بيفزای، و از شتابت دست بردار، و به روزی رسيده قناعت كن. 💠- -- 🌷🌷🌷🌷🌷 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
وقتےامام‌زمان‌روصدا‌میزنے،ایشون‌ جواب‌میدن‌و‌میگن‌جانم! چون‌ایشون‌خیــلےدوستت‌دارھ‌‌!♡🙃 •درسنَّت‌خداوند؛ معصوم‌براےغیبت‌و‌دورےآفریدھ‌‌ نشده!!! میدونےچےباعث‌این‌اتفاق‌شدھ‌‌؟ بےتوجهےمابہ‌امام‌زمانمون!): اندازه‌گرفتےببینےچقدࢪبا‌امام‌زمانت‌ فاصلہ‌دارےوچقدࢪبےتوجهےکردے بہ‌ایشون؟☹️ نزار‌شیطون‌بین‌تو‌وامامت‌فاصلہ‌بندازھ‌‌! ♥️ 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸