eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.1هزار دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
9.7هزار ویدیو
194 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊شانزدهم آذر ماه سالروز شهادت ۱۴ شهید مدافع حرم ✊اینان زمینه سازان آزادی قدس شریف و ظهور حضرت مهدی(عج)هستند. http://eitaa.com/golestanekhaterat
موذّن جامعه است؛ اگـر خواب بماند، نماز ملت قضا مےشود... +شهیدبهشتے 🌹١٦ آذر روز ، گرامی باد. ✔️ @golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادٺ مےکنم باران مےآید ... ! نمےدانم ... ! لمس ِ خیالت هم وضو مےخواهد ... ؟ ...........🌱💜 http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سادگی نگاهتان .. آنگاه ڪہ بر عمق جانم می نشیند ... شرم حضورم را در سڪوت چشمانتان می بینم  و وجودم سراسر .. پر می شود از احساس گناه .. و من هنوز در جدال گناه و استغفار موج می خورم ... 💐شانزدهم آذر ماه سالروز شهادت ۱۴ شهید مدافع حرم •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞 💜🌸 🌸💜 قسمت و من هنوز نمیدونستم اون چیه .. تو افکار خودمم غرق بودم که گفت: _ خیلی سخته ها .. نه؟؟ کمی مکث کرد و گفت: _باید از بگذری!! از جمله اش کمی تعجب کردم، یه بار بصورت جدی به حرفام توجه کرده بود .. نمیدونستم چی جوابشو بدم داشتیم نزدیک کوچه فاطمه سادات اینا میرسیدیم بعدش کوچه ی ما بود، 🌸یه لحظه حس کردم بوی یاس میاد،🌸 دلم یه جوری شده بود،😢 یه جورِ خاص، نسیم ملایمی انگار داشت عطر یاس رو تو هوا پخش میکرد، نگاهی به آسمون کردم، احساس میکردم غم آسمونو گرفته،😒 از جلوی کوچه فاطمه سادات اینا که رد میشدیم نگاهی به داخل کوچه انداختم، جلوی خونشون چند نفر ایستاده بودن، یه نفر هم با لباس نظامی،👥🇮🇷 چند تا از خانومای همسایشونم جلوی در خونه شون ایستاده بودن و باهم حرف میزدن، از حرکت ایستادم، سمیرا هم به تبعیت از من ایستاد، به سمیرا نگاه کردم، اونم با حالتی غریب که تا حالا ازش ندیده بودم نگاهم میکرد، داشت چه اتفاقی میفتاد .. انگار هیچ کدوممون قدرت حدس زدن نداشتیم .. به سمت خانومایی که ایستاده بودن حرکت کردیم ..یکیشونو صدا زدم: _ ببخشین خانم خانومه باحالتی نگران نگاهم کرد، می خواستم بپرسم سوالمو اما انگار نمیشد، انگار میترسیدم از جوابش .. سمیرا زودتر از من گفت: _چیشده خانم، چرا همه اینجا جمع شدن؟؟ خانمه نگاهش رنگ غم گرفت😒 - پسر آقای حسینی شده صدای کوبیدن قلبمو به وضوح میشنیدم، آقا هادی قرار بود بیاد،😨😣 قرار بود دو سه روز دیگه برگرده،  اما نه اینجوری،😥😢 نه، امکان نداشت،  فقط چهره معصوم نرگس بود که جلوی چشمام میومد … آخ عاطفه …عاطفه ……😫😭 😭🌷👣 👣🌷😭 ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس نام_نویسنده 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞 🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀 💜🌸 🌸💜 قسمت کنار فاطمه سادات نشسته بودم و دلداریش میدادم،😢 همش گریه میکرد و گهگاهی داداش شهیدش رو صدا میزد ..😭😫 نگاهم افتاد به مامان آقا هادی که دستاشو به سر و سینه اش میزد و گریه میکرد ..😭 چقدر درد داشت.... از دست دادن جوونی مثل علی اکبرِ حسین .. وای که حال امام حسین “علیه السلام “ چه جوری بود وقتی می خواست بدن قطعه قطعه شده غرق در خون اش رو بیاره ..😭😣😭 چه حالی داشتی مولای من اون لحظه .. چه حالی …😭 با یادآروی روز عاشورا.... اشکام سرازیر شدن، زیر لب “یا زینب” گفتم 😣😭 تا آروم بگیره دل همه ی مادرهایی که جوونشون به دست دشمن کشته شده بود .. نگاهم به سمت سمیرا کشیده شد که یه گوشه نشسته بود و پاهاشو تو شکمش جمع کرده بود،😣 باحالتی منقلب به گلهای روی فرش خیره بود، 😢👀با این که میدونست اینا عزادارن ولی آرایش ملایمش مثل همیشه سر جاش بود .. با دستمال اشکامو پاک کردم آروم به پشت فاطمه سادات دست کشیدم که کمی آروم بشه و آهسته تر گریه کنه ..😣 اما یادم اومد فاطمه که تو خونه خودشه و بین خونوادش ..😭 ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس نویسنده 🍀💞🍀💞🍀💞🍀💞🍀
💞🌻💞🌻💞🌻💞🌻💞 💜🌸 💜🌸 قسمت اون 🌺زینب “سلام الله علیها ”🌺بود که نباید گریه میکرد بر شهادت برادرش 🌴حسین “علیه السلام ”🌴 که نامحرما دورش بودن و صدای گریه هاشو میشنیدن .. دلم به درد اومده بود از مصائبی که با دیدن هر صحنه از حال این مادر وخواهر به ذهنم میرسید ..😣😢 با چشمانی خیس خیره شدم به عاطفه!😭👀 عاطفه ای که توی چهره اش بیشتر از همه منو میسوزوند .. آروم آروم اشک میریخت و به چهره ی نرگسی که تو بغلش بود نگاه میکرد،  خواهر عاطفه چند بار سعی کرد نرگس رو از عاطفه بگیره ولی عاطفه محکم بغلش کرده بود و انگار قصد نداشت اونو به کسی بده ..😢 چند دقیقه به تلخی گذشت،  صدای چند مرد میومد، تابوت شهید هادی رو اورده بودند .. گذاشتنش داخل، مادر هادی به کمک چند خانم خودشو به تابوت رسوند کنارش نشست و از مصیبت دوری پسرش می گفت و بلند بلند گریه میکرد، یاد ملیحه خانم افتادم،!!! وای که چه روز تلخی میشد براش، روزی که تابوت عباس رو میاوردن تو خونه ..😞💔 مادر هادی که سه تا پسر داشت اینجوری بر شهادت یدونه از پسراش بی تابی میکرد، ملیحه خانم که عباس تنها پسرش بود، چه بلایی سرش میومد…😥 فکر کردن به شهادت عباس آتشی میشد به دلم که بد جور منو میسوزوند … 😭😣 بلند شدم و تا کنار تابوت، فاطمه سادات رو همراهی کردم .. ادامه دارد.... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌻💞🌻💞🌻💞🌻💞🌻 🍄💞🍄💞🍄💞🍄💞🍄 💜🌸 💜🌸 قسمت عاطفه هم درحالیکه نرگس تو بغلش بود اومد و کنار🇮🇷 تابوت نشست .. دستشو به سمت پارچه روی صورت شهید برد و پارچه رو کنار زد تا شاید ببینه صورت یارش رو بعد دوماه دوری و دلتنگی ..😣 تمام صورت عاطفه خیس از اشک بود اما لبخند محوی رو روی لباش نشوند و انگار با چشمهاش با هادی حرف میزد .. تمام حواسم به رفتارای عاطفه بود .. نرگس رو گذاشت رو سینه ی هادی وگفت: _هادی جان، دخترت رو ببین، هادی جان نرگست رو نوازش کن، دست بکش رو سرش .. بزار ببینم  … بزار ببینم براورده شدن آرزومو …😢 دستم رو روی دهنم گذاشتم،  گریه ام با دیدن این صحنه شدت گرفته بود ..😣😭 یاد اون روز افتادم که عاطفه از آرزوش میگفت ..😞 میگفت فقط میخواد یه بار ببینه که هادی نرگس رو تو بغلش میگیره .. وای که چه تلخ این آرزو به حقیقت پیوست .. چه تلخ...😭 .همه گریه میکردن ..😭😭😭😭 با بلند شدن صدای گریه نرگس، خواهرِ عاطفه نرگس رو بغل کرد و برد تو اتاق .. آتش بدی به دلم افتاده بود .. آتش دلتنگی برای عباس .. دیگه طاقت موندن تو اون هوای غریب رو نداشتم.. یکدفعه نگاه👀 اشک آلودم ثابت موند رو سمیرایی که با صورت غرق در اشکش بلند شد 😭و رفت بیرون .. سمیرا چقدر عجیب شده بود ..چقدر عجیب … . . . سریع خودمو رسوندم خونه، حالم خیلی بد بود، خیلی .. رفتم داخل اتاقم و نشستم رو تخت، سینه ام میسوخت از این بغض سنگین ..😢 مامان اومد تو اتاق، نگاه نگرانش رو بهم دوخت و کنارم نشست😨 - حالت خوبه عزیزِ دلم اشکام باز راهشونو رو گونه هام پیدا کرده بودن، قلبم میسوخت .. برای نرگسی که چه زود بی بابا شده بود .. برای عاطفه ای که به اوج امتحانش رسیده بود .. دیگه نتونستم طاقت بیارم، خودمو انداختم تو بغل مامان و زار زدم😫😭 ادامه دارد.... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس نام_نویسنده 🍄💞🍄💞🍄💞🍄💞🍄
🌿🌿🌺🌿🌿 "این که آرزوی #شهادت داشته باشی کافی نیست... کسی #شهید میشود، که هم #پایش به "دنیا" گیر نباشد ، هم #دلش ... "نیت" شهادت" از #دل ست... و الا "در" باغ #شهادت را نبستند... "در" نزدیم... "جوابی" هم از #شهدا نیامد... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
* #راهی_که_شهدا_رفتند * 🌷ما از لحاظ #مادی کم و کسری نداشتیم❌ نمی گویم درآمدش آنچنانی بود ⚡️اما همینی که #خدا روزی مان کرده بود بخشی را به موسسه #خیریه ای کمک می کرد بدون اینکه کسی بداند. 🌷بعد از #شهادتش تماس گرفتند📞 که فلانی هر ماه مبلغی #کمک می کرده اما این ماه پولی واریز نشده که پدرش گفت پسرم #شهیدشد. به نقل از همسر #شهید_مهدی_قاضی_خانی #سالروز_شهادت پ ن: عکس شهید قاضی خانی با سه فرزندشان 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
#لبیک_یازینب ★خوش به حال #مدافعان_حرم ❣پر کشیدند🕊 از میان حرم ★بین سجده میان #سرخیِ_خون ❣آرمیدند با اذان📣 حرم ★لک #لبیک_یاحسین گفتند ❣در حریم نوادگانِ حرم ★مثل #عباس با قدی رعنا ❣شده بودند پاسبان حرم #کلنا_عباسک_یازینب #شبتون_شهدایی🌙 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ لحظه لحظه بوى #ظهور مى آید عطر ناب #گل🌸 حضور مى آید سبز مردى از قبیله #عشق ساده و #سبز و صبور مى آید... اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ🌺 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_برشهدا |✍ #شھیدنوشت ✨ خیلےزیباست جملہ اتـ |شھید هادے| عزیز ♥️ بہ فڪر[مثل شھدا مُردن]نباش! بہ فڪر[مثل‌شھدازندگےڪردن]باش! #التماس‌تفڪر🙏 ✨شهدا شرمنده ایم ✨ http://eitaa.com/golestanekhaterat
⭕️ #مطیع_امرولی برهمه واجبست مطیع محض فرمایشات رهبر باشند #دشمنان_اسلام کمر همت بستند تا #ولایت رااز ما بگیرند شما #همت کنید متحدباشید تا کمر دشمنان بشکند✌️ #شهیدسیدمجتبی_علمدار🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat
◇تلنگرانه این روزها باید دوید لـب #خاڪریز مبادا بشینیمـ و نگاه ڪنیمـ إنَ اللهَ لا یُغَیِرُ مْا بِقومِِـ حَتی یُغَیِروانْا بِاَنفُسِهمْـ #شبیه_شهدا_رفتار_ڪنیم... 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
نیست که کوچه های را، به چشم دیده از کـربـلا و بـازار شـام، گذشته از زیـر چَنگـال ، جَسته به آتش حمله مُغـول، و زیر پوتیـن رضاخان، نَمـانده در جامعه یِ اسلامیِ مُنتظر از پا بیُفتد. والله روا نیست ... http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
📣 #خبر_فوری 🌹پیکرهای پاک ۷۲ شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس، سه شنبه (۲۰ آذر)، از مرز شلمچه به میهن اسلامی منتقل می‌شود. http://eitaa.com/golestanekhaterat
#اخلاق_شهدایی #شهید_ایوب_رحیم_پور #سالروز_شهادت http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🌹 🌹 💐 💐 🌸چند ماه قبل از شهادتش ، برا سفر ڪاری رفتہ بود ترڪیہ . نماز هاش رو تو هتل نمی خوند . یہ مسجد اهل تسنن پیدا ڪرده بود و نمازهاش را اونجا می خوند . 🌸حتی برای نماز صبح هم ، موقعی ڪہ بقیہ مست از دیسڪوها بیرون میومدند ، اون برای نماز بہ مسجد میر فت . 🌸اونجا با چند نفر رفیق شده بود و هدایتشون ڪرده بود . با یہ نفر از ڪشور هلند دوست شده بود و دعوتش ڪرده بود بہ سمت شیعہ . بهش گفتہ بود برو سرچ ڪن و نهج البلاغہ رو پیدا ڪن بخون ببین علی چی گفتہ و بهش دعای ڪمیل رو یاد داده بود ... 🔴👈 انسان وقتی آماده پرواز باشہ فرق نمیڪنہ ڪجای این ڪره خاڪی باشہ ... باند پرواز مهم نیست ... ترڪیہ یا سوریہ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌷بسم ِربــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّدیقین میگفت میخواهم جوری شهید شوم که نیاز به کفن نداشته باشم!عاشق روضه حضرت عباس(علیه السلام) بود... میگفت: آدم تو خونش روضه بگیره ، روضه عباس(علیه السلام) حتی اکر فقط پنج نفر شرکت کنند. روضه عباس(علیه السلام) دیوانه اش می کرد... جوری التماس کرد که در محرم سال گذشته بعد از انفجار ماشینش در حلب سوریه بی دست ، اربا اربا به شهادت رسید...عاشقِ عباس باید هم کوه غیرت باشد ، باید فدایی زینب(سلام الله علیها) باشد، باید فانی در حسین(علیه السلام) باشد. شهیدِ ابالفضلی ، در محضر ارباب یاد ما هم باش... 🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#آیت_الله_مجتهدی در ڪربلا داش مشتی ها امام حسین را یاری ڪردند . علیہ السلام ها استخاره زدند ، بد آمد . 💐سالروز شهادت حرّ انقلاب اسلامی شهید شاهرخ ضرغام •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🍃✨🍃✨🍃 🕗 ساعت دوباره هشت دلم می تپد عجیب ❤️ مثل کسی که گم شده درغربتی غریب 💚 🌹 اللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌹 🌹 علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌹 🌹 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌹 🌹 و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌹 🌹 و مَنْ تَحْتَ الثَّرى 🌹 🌹 الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌹 🌹 صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌹 🌹 زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌹 🌹 کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ 🌹 ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از #شهیدمحمدرضابیضایی #استادپناهیان https://eitaa.com/setaregan_velayat313