✍ #برگی_از_خاطرات
🌷روزی از موضوعی #ناراحت بودم و از آن رنج میبردم، ابوالفضل منو دید و بعد از فهمیدن قضیه به من گفت:
داداش دو رکعت نماز بخون تا #آروم بشی
🌷گفتم: آخه...
گفت: بخون.
منم خواندم و #بهتر شدم
این قضیه گذشت تا روزی که خبر شهادتش رو به من دادن. حالم خیلی خراب بود.
به یاد پند برادرم افتادم و دو رکعت نماز خواندم و #آرام شدم
🖋راوی:برادرشهید
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷
#شهید_مدافع_حرم
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#ستارههای_زینبی 🔹آقاسجاد روز📆 عملیات گشته بود و یک #کاغذ کوچک پیدا کرده بوده و روی آن نامهای نوشت
🍃🌸🍃🌸🍃
°•{مدافع حرم
#شهید #سجاد_طاهرنیا 🕊🌹
#برگی_از_خاطرات
◽️یک روز ظهر که پدرش از مأموریت برگشته بود دیدم آقا سجاد که حدود یک سال و خردهای داشت م، مشغول نماز خواندن است
و دارد میخواند:
"ای زنبور طلایی، نیش بزنی بلایی".
◽️رفتم بالای سرش گفتم: چی داری میخونی قربونت برم؟ گفت: دارم نماز میخونم، گفتم: این که نماز نیست، شعر است، او با ناراحتی گفت: پس خدا قبول نمیکنه؟ گفتم چرا، خدا بچهها را دوست دارد.😚
راوی 👈 مادر شهید🌹
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
#برگی_از_خاطرات
🔻 شهید دکتر سید محمد شکری
🔅 خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟»
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟ میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
🔅 توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام)
یاد شهدا با صلوات🌹
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#برگی_از_خاطرات 🕊⚘
◽️شب حمله همه پیشونی بندها رو ریخته بود بهم دنبال یه پیشونی بند بود که روش نوشته باشه یافاطمه الزهرا {س}، بچهها گفتند: خب حالا یکیش رو بردار چه فرقی میکند؟!
◽️گفت:من مادر ندارم دلم خوشه وقتی شهید شدم حضرت زهرا بیاد بالا سرم و برام مادری کنه..
◽️تا وارد اتاق شدم از خواب پرید رو پیشونیش عرق نشسته بود گفتم : چی شده داداش؟ گفت: یه ساعتبود با حضرت زهرا{س}حرف میزدمادامه داد: فقط از خدا میخوام که روزشهادت بی بی شهید شم .
◽️روز شهادت حضرت زهرا (س) بودقنوت نماز صبح بود که ترکش خورد به پهلوش..💔
#شهید_محمدابراهیمیان 🕊⚘
#حضرت_زهرا🖤
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
•|لَبَیکَ یا حُسِین(ع)|•:
#برگی_از_خاطرات 📜
🌸چند شب دیدم شهید بلباسی موقع خواب نیست .
برام جای سوال بود ؟؟
که چرا وقتی همه خوابند و موقع استراحتن ایشون نیستند.🤔
🌼یک شب به صورت اتفاقی ساعت از دوازده شب گذشته بود ایشون رو دیدم.
متوجه شدم شهید بلباسی شب ها وقتی بیشتر
🌸رزمنده ها خواب هستند و درگیر کار نیستند.
ایشون میرفتند داخل کیسه ها رو پُر میکردند و با ماشین کیسه ها رو جا به جا میکردند و مشغول
🌼سنگرسازی بودند.
#شهید_محمد_بلباسی
#شهدای_خانطومان
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
مدافع حرم شهید #اسماعیل_زاهدپور
🔺از تکاوران یگان صابرین تیپ مردم پایه نینوا گلستان و از مربیان آموزش پاراگلایدر و چتربازی و تخریب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️خواب دیدم پدرم و چند نفر از همرزمانش در محاصره قرار گرفتند و نیروهای بی دین و وحشی داعش به آنها حمله میکنند و پدرم شهید میشود.
◽️فردای آن روز حاج اسماعیل با خانواده تماس میگیرد تا بچهها از راه دور به بی بی زینب (سلام الله علیها) سلام بدهند و او نیز با آنها خداحافظی کرد.
◽️علی خوابش را تعریف میکند و از پدر میخواهد که به این عملیات نرود اسماعیل میخندد و میگوید نگران نباش پسرم من هیچیم نمیشه و جام خیلی خوبه. علی هم پدر را به حضرت زینب (سلام الله علیها) میسپارد.
راوی 👈 فرزند شهید
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸