🌹 #حاج_حسین_یکتا
بچهها اصرار بر امر #حق داشتہ باشید.
یہ چیزی رو فهمیدید خوبہ،
ولش نڪنید؛
#سختہ اولش،
ولی بعدش #مَلَڪہ میشہ.
میبینی این گناه سختہ،
ولی ترڪش ڪن؛
یہ ذره تحمل ڪن،
بعد #سهل میشہ.
🍃🌹🍃🌹
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
#روایٺــ_عِـشق ✒️
#بروجردی که هیچوقت خنده☺️ از لبش نمی افتاد بعد از #شهادت ناصرکاظمی کمتر لبخند مےزد و اغلب اوقات توی فکر بود😞
بهش گفتم:‼️ نکنه ما شرمنده اینها باشیم؟خیلے #سخته که ازشون جداهستیم
بروجردی باتاخیر گفت: خدا وعده داده که #مسلمون اگر چه برای مدت کوتاهےعذاب بکشه🔥 اگه مسلم از دنیا بره دربهشت جا مےگیره و درکنار دیگر #مسلمینه
انگار نه انگار⚠️ که توی این عالم بود به #نقطه ای خیره شده و مدت ها به همون حال باقی موند😔
📎فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا(؏)
#سردارشهید_محمد_بروجردی🌷
#سالروز_شهادت
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🔸در ۴ فروردين ۱۳۸۹ و اولین روزهای #بهار سال همت مضاعف-کار مضاعف، گلي🌹 از گلهاي بوستان ولايت، پروانه
#خاطرات_شهدا🌷
🔰عاشق #شهادت بود و خود را شرمنده شهدا می دانست. زمان جنگ بچه بود اما هر دفعه که حرف جبهه می شد می گفت #یادش_بخیر جبهه, یادش بخیر شبهای🌙 عملیات, یادش بخیر صدای تیر و خمپاره💥 و … . گفتم محمد جان تو که جبهه نبودی، تو که با #شهدا نبودی چرا این حرف ها را می زنی؟
🔰می گفت: مادرجان من عاشـ♥️ـق شهادت و #شهدا هستم, عاشق جبهه و سنگر و خاکریزم برای همین اینطور حرف می زنم؛ می گفتم: پسرم در این زمانه شهید شدن خیلی #سخته ولی او می گفت: اگر خدا بخواهد می توان به شهادت نائل آمد✅ گوئی که او می دانست و ندایی شنیده بود اما من غافل بودم.
🔰یک/ دی ماه،/ هزارو سیصدو هشتاد وهشت خدمت سربازی را به پایان رسانید و دوباره عزم #خادم_الشهدائی و رفتن به خوزستان را کرد هر چه تلاش کردم منصرفش کنم نتوانستم❌ هنگام رفتن اصرار عجیبی داشت که از من #حلالیت بطلبد و بارها میگفت حاجتی دارم, از خدا و جدت بخواه که حاجتم روا شود. من هم رو به آسمان کردم و گفتم خدایا منو شرمنده #محمدم نکن حاجتش را روا کن.
🔰دهم/ بهمن ماه/ ۱۳۸۸ بود که به پادگان #میشداغ اعزام شد؛ پنجاه و چهار روز به زائران کربلای ایران🇮🇷 خدمت کرد و شش روز قبل از این که #مأموریتش به اتمام برسد خود را به آقا امام زمان(عج) معرفی کرد و دعوت حق را لبیک گفت🕊 و خود را در میان جمع #شهدا قرار داد.
🔰ساعت نُه صبح⏰ روز چهارشنبه چهار فروردین زنگ دروازه به صدا در آمد؛ به من گفتند که با #آقامحمد کار داریم؛ گفتم آقا محمد به راهیان نور رفته, از من پرسیدند آقا محمد چکاره هستند⁉️ گفتنم یک #بسیجی مخلص چطور مگه؟ گفتند با داداش بزرگتر محمد کار داریم, به خدای احد و واحد فهمیدم #محمد به مراد دلش رسیده😭
🔰قرآن به سر گرفتم از خدا خواستم خدایا #دست محمدم قطع بشه یا قطع نخاع بشه یک عمر کنیزی این عزیزم را می کنم فقط آن چهره معصومش💖 برایم بماند ولی نه✘ این طور نبود خداوند رحمان بیشتر از من محمد را دوست داشت, او #عاشق_خدا بود و خدا هم عاشق او. از خدا خواستم شهادت محمدم را قسمتم کرده, #شفاعتش را هم نصیبم بگرداند.
🔰روز تولدم خداوند پیکر پاک محمد⚰ را به من هدیه داد و #شب_تولدش به خاک سپرده شد, آنقدر تشییع جنازه عظیم و با شکوه بود و مردم بر سر و سینه می زدند به گمانم آنروز آقا امام زمان (عج) صاحب عزا بود🖤 محمد ارادت خاصی به آقا #امام_زمان(عج) داشت گونه ای که در دفترچه ای که همیشه در کنارش داشت اینطور با امام خویش در "آخرین جمعه" از دفترچه اش به گفتگو پرداخت:
🔸همیشه نذر دلم این بود که همسفر باشیم
🔹کنون که وقت سفرشد #نیامدی مولا
اینطور از برگ آخر این دفترچه وصیت نامه ای ذکر شده که:
🔸آمده ام سفـری سمت دیار شهدا🌷
🔹که طوافی بکنم دور #مـزار شهدا
🔸که دل خسته♥️ هوایی بخورد
🔹و #تبرک شود از گرد و غبار شـهدا
#شهید_محمد_سلیمانی
#خادم_الشهدا🌷
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──