🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 #خاطرات_شهید_ابراهیم_هادی سن شهادت: 25 سال اهل شهرستا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_ابراهیم_هادی
سن شهادت: 25 سال
اهل شهرستان تهران
قسمت 2⃣1⃣
#شکستن_نفس
🍁🍁🍁
🌿در باشگاه کشتی بودیم. آماده می شدیم برای تمرین. ابراهیم هم وارد شد.چند دقیقه بعد یکی از دوستان آمد. تا وارد شد بی مقدمه گفت: «ابرام جون ، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده! تو راه که می آمدی دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف می زدند! بعد ادامه داد: شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی ، ساک ورزشی هم که دست گرفتی. کاملا مشخصه ورزشکاری!»
🍁🍁🍁
🌿به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شد! انگار توقع چنین حرفی نداشت. جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت! پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی لباس ها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد اینگونه به باشگاه می آمد! بچه ها می گفتند: «بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما باشگاه می آییم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فرم ، آخه این چه لباس هایی که می پوشی؟!»
🍁🍁🍁
🌿ابراهیم به حرف های آنها اهمیت نمی داد. به دوستانش هم توصیه می کرد که: «اگر ورزش برای خدا باشد ، می شه عبادت. اما اگه به هر نیت دیگه ای باشد ضرر می کنین.»
🍁🍁🍁
📚کتاب سلام بر ابراهیم ، صفحه 40 الی 41
کانال سنگر شهدا
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🌷 @golestanekhaterat
#شکستن_نفس...
باران شدیدی درتهران باریده بود.خیابان17شهریور را آب گرفته بود؛ چند #پیرمرد میخواستند به سمت دیگرخیابان بروند، مانده بودند چه کنند، همان موقع #ابراهیم از راه رسید.پاچه #شلوار را بالازد؛ با #کول کردن پیرمردها آن هارا به طرف دیگرخیابان برد...
ابراهیم ازاین کارها زیاد انجام میداد و هدفی جز #شکستن_نفس خود نداشت مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها #مطرح بود.
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──