#کتاب_شهید_نوید📚
#روایت_دوم_همراه✍
سال ۹۶ بار آخری که نوید می خواست برود سوریه من تازه از مأموریت برگشته بودم. نوید قرار بود برود آنجا جایگزین من شود. چند روز قبل از اینکه میخواست برود خیلی با هم صحبت کردیم نوید از خوابی که دیده بود گفت که رسول را دیده. توی خواب فقط رسول حرف می زده و نوید هم میگفته راست میگی حق با توئه، حق با توئه» می گفت رسول دستش را گرفته و با هم رفته اند ،بالا هی بالا و بالاتر. آنجا هم دوباره رسول هرحرفی زده او گفته: «راست میگی حق با توئه!» خوشحال بود. خودش هم میدانست خوابش معنی خوبی دارد.گفتم: نوید مواظب باش خرابش نکنی. رسول شهادت رو برات گرفته برو هرچی خرده سفارش داری بنویس، وصیتی داری بکن که رفتنی هستی نوید هم حرف من را جدی گرفت. قبل از رفتنش یک پاکت داد دستم که توی آن همه چیز را نوشته بود. گفت اگر برنگشتم بازش کن تا خبر شهادتم نیومده راضی نیستم بازش کنی.» من هم پاکت را گرفتم و گفتم باشه، چه برگردی و چه برنگردی بازش میکنم!»
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗 / #پارتبیستم
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸