eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.1هزار دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
9.7هزار ویدیو
194 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
#آقا بِخـر این دربدرِ ڪرب وبلا را تا باز ببیـند سحـر #ڪرب_وبلا را #ارباب بیا و #اربعین قسمٺ‌ما ڪن با پاےِ #پیاده حَـرمِ ڪرب و بلا را http://eitaa.com/golestanekhaterat
#آقا بِخـر این دربدرِ ڪرب وبلا را تا باز ببیـند سحـر #ڪرب_وبلا را #ارباب بیا و #اربعین قسمٺ‌ما ڪن با پاےِ #پیاده حَـرمِ ڪرب و بلا را •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🔸حوالی میدان🔄 خراسان از داخل #پیاده رو با سرعت در حال حركت بودیم، یكباره سرعتش رو كم کرد، برگشتم عقب گفتم: "چی شد⁉️ مگه #عجله نداشتی؟!" 🔹‌همین طور كه #آرام راه می رفت به جلو 👈اشاره كرد: یه خرده یواش بریم تا از این آقا👤 جلو نزنیم كمی جلوتر از ما، یك نفر در حال حركت بود كه به خاطر #معلولیت، پایش را روی زمین می كشید و آرام راه می رفت 🔸ابراهیم گفت: اگر ما تند🏃 از كنار او رد بشیم، دلش میسوزه💔 كه #نمیتونه مثل ما راه بره، یه كم آهسته بریم كه #ناراحت_نشه. #شهيد_ابراهيم_هادى🌷 📚کتاب "سلام بر ابراهیم" •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
#عاشقانه_شهدا❣ 💞محمدمهدی همیشه تاکید داشت #شاد زندگی کنیم! یکی از برنامه هایی که داشتیم #پیاده روی بود. و همیشه تو پیاده روی هامون یک #مسجد رو مقصد قرار میدادیم که یک ساعت پیاده رویمون ختم به #مسجد و #اذان میشد... #عشق_رسوایی_محض_است_که_حاشا_نشود #عاشقی_با_اگر_و_شاید_و_اما_نشود 💞هیچ کدوم از #خوشی هامون خرج بردار نبود و اصراری نداشتیم که حتما با #پول خوشی کنیم، سعی میکردیم تو لحظه خوش باشیم... از کوچیکترین اتفاقات زندگی، حتی غذاخوردنمون هم، برای خودمون #خوشی میساختیم... مثلا اگر برنج درست میکردم و ته دیگ داشت برنج رو پشت و رو میکردیم و روش #شمع میزاشتیم و #تولد میگرفتیم...🎂 💞همیشه اول سفرمون #تولدت_مبارک داشتیم و هفته ای سه چهار بار ما #تولد داشتیم... و همسایه ها هم همیشه میگفتند چقدر شما #تولد میگیرید و چقد #شادید... #شهید_محمدمهدی_مالامیری #سالروز_ولادت •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
فرستادنم #اطراف اهواز،🏘 گشتی بزنم و چند جا رو ببینم. به دکتر #رهنمون گفتم:« تو هم می‌آیی؟»گفت: «آره. خیلی دوست💞 دارم اطراف اهواز رو ببینم..راه افتادیم. از #شهر که رفتیم بیرون، رهنمون به راننده🚙 گفت نگه دارد. پرسیدم: «چه کار می‌خواهی بکنی؟ گفت: #هیچی. برمی‌گردم. شما می‌خواهید بروید مأموریت😊. من که نمی‌روم #مأموریت می‌روم تفریح. ماشین هم دولتی ⛔️است..#پیاده شد، ماشین گرفت برگشت.👌 #شهیددکتر_محمدعلی_رهنمون #سالروز_ولادت♥️ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 با گشت می زدیم . چند روزی بود ها راه به راه کمین می زدند. سر یک آب راه، قایق پیچید رو به رویمان . ایستادیم و حال و احوال . پرسید « چه خبر؟ » آره آقا . چند روز بود خراب شده بود . خیلی وضعیت ناجوری بود . حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم . مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه ، می پریم پایین ، و و رو یک جا می خوریم. » پرسید « پس کی می خونی؟ » گفتم « همون عصری » گفت « بیخود » بعد هم وادارمان کرد شویم . همان جا لب آب ایستادیم، خواندیم . 🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌴💐🍀🌺🍀💐🌴 مي‌فرمايد : مرد شريف و را مي‌شناسم به نام . او بار با پاي به مشرّف شده است و در ميان مردم مشهور است كه طي‌الارض دارد . او يك سال به آمد ، من حضوراً با او كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم . او گفت : يك سال با به طرف به راه افتادم . حدود يا نُه منزل بيشتر به نمانده بود كه براي انجام كاري تعلّل كرده ، از عقب افتادم . وقتي به خود آمدم ، ديدم حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نمي‌شد . راه را گم كردم ، حيران و سرگردان وامانده بودم . از طرفي آن چنان بر من غالب شد كه از زندگي نا اميد شده و آماده‌ي بودم . ناگهان به ياد بشريّت افتادم و فرياد زدم : ! ! راه را به من نشان بده ! خدا تو را كند ! در همين حال ، از دور به نظرم رسيد ، به او خيره شدم و با كمال ناباوري ديدم كه آن مسير را در يك چشم به هم زدن و در كنارم ايستاد . بود و زيبا با لباسي پاكيزه كه به نظر مي‌آمد از باشد . بر سوار بود و مَشك با خود داشت . كردم . او نيز مرا به نيكي ادا نمود . : تشنه‌اي؟ گفتم: آري ، اگر امكان دارد كمي آب از آن مَشك مرحمت بفرماييد ! او مَشك آب را به من داد و من آب نوشيدم . آنگاه فرمود : مي‌خواهي به برسي؟ گفتم : آري . او نيز مرا بر ترك خويش سوار نمود و به طرف به راه افتاد . من عادت داشتم كه هر روز دعاي « حرز يماني » را قرائت كنم . مشغول قرائت شدم . در حين گاهي به طرف من برمي‌گشت و مي‌فرمود : اين طور بخوان نگذشت كه به من فرمود : اين‌جا را مي‌شناسي؟ كردم، ديدم در حومه‌ي شهر هستم . گفتم : آري مي‌شناسم . : پس پياده شو ! من پياده شدم، برگشتم او را ببينم ، ناگاه از ناپديد شد . متوجّه شدم كه او است . از گذشته‌ي خود شدم و از اين كه او را و از او جدا شده بودم، بسيار و ناراحت بودم. پس از هفت روز ما به رسيد ، وقتي مرا ، تعجّب نمودند ، زيرا يقين كرده بودند كه من جان به در نخواهم برد . به همين خاطر بين مشهور شد كه من دارم . منبع : كتاب داستان‌هايي از امام زمان (ع) 🌴💐🍀🌺🍀💐🌴 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──