🍃 لنز گذاشتن برای رفتن به جبهه🍃 به خاطر این که چشمانش به شدت ضعیف بود معاف شد برعکس خیلی از پسران که از این موضوع خوشحال می‌شدند احمد از ناراحتی گریه می‌کرد از طرف بسیج چند به خاطر چشمانش اجازه نمی دادند که به جبهه برود چند بار دکتر رفت ببیند می‌تواند مشکل چشمانش را حل کند یا نه. یکی از دکترها به او گفته بود که می‌توانی لنز بگذاری اما خرجش زیاد است اصفهان هم فعلا نیز نمی گذاریم و باید به تهران بروید همان موقع بود که پدرش یک وام از قرض الحسنه گرفته بود که بتواند خرج ماشین خود کند احمد بدون اینکه به ما بگوید و تنها با نوشتن نامه‌ای به این متن « هرچه به شما گفتم پول بدهید تا لنز بگذارم و به چهره بروم ندادید حالا این پول را برداشتم اما پول را پس می‌دهم» پول را برداشت و به تهران رفت. پدرش وقتی که فهمید عصبانی شد البته حق داشت اما من نمی خواستم که او جایی حرفی بزند و احمد را ناراحت کند برای همین گفتم خودم این پول را بهت پس میدم با نان پختن پول جمع کردم و هزینه خرج ماشین را جور کردم. خلاصه که احمد رفت لنز گذاشت و برگشت با اینکه پدرش خیلی عصبانی بود اما احمد خیلی خوشحال بود. همیشه از اینکه پدرش به او می گفت تو چشمات نمی بیند چطور می‌خواهی با این چشمها جبهه بری خیلی ناراحت می‌شد آن روز که آمد به من گفت : دیگه بابا نمی تواند به من بگوید چشمات ضعیفه؛ از حالا می‌توانم به جبهه بروم . همان روز به پایگاه نجف اشرف در مسجد امام حسین خیابان ۲۴ متری رفت و ثبت نام کرد برگه رضایت نامه را که آورد پدرش امضا نمی‌کردند یک پسر عمو داشتم که در ارتش کار می‌کرد و آمد وبا پدرش صحبت کرد و پدرش را راضی کرد و می گفت فقط احمدی چنین عاشق نیست جوان ها الان برای رفتن به جبهه عاشق هستند شما چه بگویی برو و چه بگویی نرو او می رود. چون نمی تواند از آن جا بگذارد. خلاصه پدرش راضی شد و رضایت نامه را امضا کرد احمد انگار میخواست به بهشت برود از خوشحالی سر از پا نمی شناخت با اینکه می دانستم که نمی شود جلوی او را گرفت اما طاقت دوری اش را نداشتم یک روز به او گفتم حالا نمی شود چند وقت دیگر بروی یا اصلاً نروی احمد خیلی جدی گفت من از این شهدایی که هر روز می آورند خجالت میکشم مگرخون من از خون شهیدان رنگین تر است؛ باید من هم بروم و دینم را ادا کنم. 📝#خاطره 🎤#مادرشهیداحمدخانی 🕊#گلستان‌شهدا 🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان @golestaneshohada_com

🖋بسم رب شهدا و صدیقین ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون ◼️من احمدخانی خدا را شکر می کنم که در این زمان به دنیا آمدم و از امامت و زعامت امام خمینی بهره بردم اکنون که خداوند مرا در صف عاشقان خود وارد کرده و می روم تا با صدام و صدا میان و ابرقدرت های شرق و غرب تا برقراری جمهوری اسلامی مبارزه کنم از خداوند بزرگ می خواهم که شهادت را نصیبم من گرداند. 🖋اگر لایق بودم و شهید شدم راضی نیستم کسی به خاطر شهادت من گریه کند چون دشمنان اسلام شاد شوند از همه خصوصاً خانواده ام می خواهم که خوشحال باشند. ◼️ بعد از مرگ من چشمانم را باز بگذارید تا مرافقین گویند چشم بسته این راه را رفت و دست هایم را از تابوت بیرون بگذارید چند تا دشمنان بدانند که چیزی با خود نبرده‌ام نبردم و برای مال دنیا قدم در این راه نگذاشتم. 🖋 از پدر و مادرم و از کلیه دوستان و آشنایان طلب عفو دارم و التماس دعا. ◼️وسخنی با امت قهرمان و شهید پرور ایران ؛ای برادران و خواهران خوب است تنها راه نجات و رهایی ،اسلام و اطاعت از ولایت فقیه هست .از توطئه‌های دشمن آگاه باشید و هیچ گاه امام عزیز را تنها نگذارید . 🖋از شما می خواهم امام و خط او را سرمشق قرار دهید و قدر روحانیت مبارز را بدانید و تداوم دهنده راه اولیا الله از طریق امر به معروف و نهی از منکر و تولا و تبرا باشید به دیدار مجروحین جانبازان انقلاب بر مزار شهید بروید . ◼️در پایان رهبر کبیر انقلاب و امید مستضعفین عالم این فرزندان راستین علی را دعا کنید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته احمدخانی ۶۱/۲/۱ ✍#وصیتنامه‌شهید #شهید‌احمدخانی🌸 🕊#گلستان‌شهدا 🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان @golestaneshohada_com

🇮🇷 🎥 #کلیپ | جنایت بزرگ 🍃🌹🍃 🔻رهبر کبیر انقلاب(ره): بهشتی یک ملت بود برای ملت ما 💢 هفتم تیرماه سالروز شهادت دکتر بهشتی و هفتاد و دو تن از یاران ایشان و روز قوه قضاییه گرامی باد #تسلیت #شهید_بهشتی #هفتم_تیرماه 🕊#گلستان‌شهدا 🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان @golestaneshohada_com

📹زندگینامه ی مظلومترین شهید انقلاب ✅حالا می فهمم چرا حضرت امام خمینی (ره) فرمود: شهید بهشتی یک ملت بود برای ملت ما #رهبر_انقلاب #شهید_بهشتی 🕊#گلستان‌شهدا 🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان @golestaneshohada_com

شب پیش از هفتم تیر قرار بود به منزلی که گرفته بودند، بیاییم. ایشان یک ماه آخر وقتی از منزل می‌خواستند بیرون بروند غسل می‌کردند و وضو می‌گرفتند. روز هفتم تیر که آمدند لباس بپوشند به من گفتند که قبای نو (که خودم داده بودم برایشان بدوزند) را بدهید بپوشم. خودشان را مرتب کردند و بعد گفتند شما بیایید توی اتاق، من نمی‌خواهم جلوی بچه‌ها حرف بزنم. ایشان به من گفتند که من دیگر بعد از اینکه شما ۱۶ تا ۱۷ سال خانه‌به‌دوش بودید، ناراحتم از اینکه شما می‌خواهید اثاث‌کشی کنید. من گفتم هیچ مهم نیست و فکر می‌کنم که تازه اول زندگی من است، بعد دیدم که ایشان خیلی ناراحت هستند و گفتند که من به خاطر اینکه شما دست تنها باز دوباره می‌خواهید این کارها را بکنید ناراحت هستم. گفتم هیچ مساله‌ای نیست. بعد ایشان گفتند که خانم شما از دست من راضی باش. من ناراحت شدم و گفتم که من نمی‌خواهم هیچ‌وقت چنین حرفی را از شما بشنوم. من نارضایتی از دست شما ندارم. ایشان گفتند ۲۹ سال است زندگی مرا با سختی و تنگدستی، شما دنبال کردید و مثل یک برادر و دوست پشت‌ سر من همه‌ جا در خارج و ایران، شما بودید و مرا حلال کنید. من که دیدم خیلی ایشان ناراحت هستند، گفتم آقا ما که چیزی نداریم، می‌خواهید این منزلی که ما داریم با یک منزل توی شهر معاوضه کنیم که شما ناراحت نباشید از اینکه ما منزل مردم می‌رویم؟ ایشان گفتند نه دیگر حوصله‌اش را ندارم، آخر عمری دیگر به این کارها نمی‌کشد. یک‌دفعه من گفتم چرا آقا آخر عمر است؟ گفتند دیگر آخر عمر است، شما خودتان بایستی بفهمید که دیگر آخر عمر من دارد شروع می‌شود . 🕊#گلستان‌شهدا @golestaneshohada_com

آخرین صحبت شهید بهشتی با همسرش ایشان موقعی که از منزل ببرون رفتند، حتی بعدازظهر هم به همان منزل تلفن زدند و به پسرم گفتند که می‌خواهم با مادرت حرف بزنم. گفته بود نیست و دکتر گفته بود فکر می‌کنم که دیگر من نرسم با مادرت حرف بزنم و همین هم بود ... . [بعد از شهادت دکتر بهشتی] مرتب منافقین به خانه ما می‌آمدند و مرتب آنها که با بنی‌صدر بودند، به ما می‌گفتند که بنی‌صدر گفته اول زنش و بعد بچه‌های دکتر [بهشتی] را از بین خواهم برد وقتی این حرف را به من زدند، بلند شدم و گفتم خانم‌ها بیایند جلو تا بهتان بگویم، شما بگویید تا بنی‌صدر هرچه زودتر ما را از بین ببرد. شهادت برای ما افتخار است. بعد بنی‌صدر پیام داده بود که خانم دکتر را می‌خواهیم از بین ببریم تا به او زجر دهیم، گفتم برای ما هیچ زجری نیست.» 🎤#همسرشهیدبهشتی 🕊#گلستان‌شهدا 🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان @golestaneshohada_com