eitaa logo
گلستان شهدا
110 دنبال‌کننده
774 عکس
526 ویدیو
6 فایل
کانال تخصصی شهدای اصفهان 📞خادم کانال:
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🍃شهید اقارب پرست از زبان همرزمش امیر حسنی سعدی:🍃🌷 روز دوم مهر ماه ۵۹، من درمعیت تعدادی از دانشجویان دانشکده افسری به اهواز آمدم و دانشجویان را در مناطق مختلف تقسیم کردیم، و چون منطقه آبادان وضعیت خطرناک تری داشت به آبادان رفتم و در قرارگاه آبادان مستقر شدم. آن موقع من معاون عملیات منطقه آبادان – خرمشهر بودم و با توجه به اینکه عراق محور آبادان- ماهشهر را هم اشغال کرده بود، تنها کاری که توانستیم انجام بدهیم و باید این کار را می­کردیم، باز کردن محور آبادان– ماهشهر بود. لذا با هماهنگی سرهنگ مهندس شکرریز عملیات محدودی را آغاز کردیم. این عملیات درتاریخ ۱۹دی ۵۹ از دو محور آغاز شد؛ یعنی یک قسمت از طرف شمال ماهشهر و یک قسمت از طرف آبادان از سمت ایران گاز وارد عمل شدند، ولی به علت کمبود نفرات و امکانات موفق نشدیم. در طول شب محور را آزاد کنیم و هوا روشن شد و مشکلات ما زیادتر شد. وقتی هوا روشن شد ما فقط هفتصدمتر با نیروهای عراقی فاصله داشتیم و عراقی­ها با آن همه تجهیزات و نفرات از آن دفاع می­کردند. در این موقعیت استثنایی من به اتفاق سرهنگ مهندس شکرریز و شهید اقارب پرست و سرهنگ رحیمی در روی جادهی آبادان طوری قرار گرفتیم که هیچ یک از نیروهای ما آنجا نبودند. ما نگران این بودیم که عراقی­ها از مواضع خود بیرون آمده و پیشروی کنند. لذا برای آنکه نقطه دفاعی داشته باشیم، تصمیم گرفتیم ما چهار نفر به عنوان مدافع در آنجا بمانیم، ولی هر کدام فقط یک قبضه تفنگ ژ-3 و در مجموع یک جعبه نارنجک داشتیم که آن را بازکردیم و بین چهار نفر تقسیم کردیم و آماده­ی دفاع شدیم.خوشبختانه عراقی­ها از موقعیت خود بیرون نیامدند و همین تک ناکام ما آنها را در سر جای خود زمین­گیر کرده بود. در همین لحظات شهید اقارب پرست سرش را بالا آورد تا نگاهی به مواضع عراقی­ها بکند که من صدای « تق» از گلوی او شنیدم و هم زمان با آن، شهید گفت « آخ، تیر خوردم» متوجه شدم که از گلوی شهید اقارب پرست خون فوران کرد. فوراً به سرهنگ رحیمی گفتم به هر نحوی که می­تواند او را تخلیه کند، ولی موقعیت ما طوری بود و در محلی قرار گرفته بودیم که اگر تکان می­خوردیم، صدها گلوله به طرف ما شلیک می­شد. با این حال غلیرغم مخالفت شهید برای تخلیه شدن، سرهنگ رحیمی با زرنگی خاصی او را تخلیه نمود و من و جناب سرهنگ شکرریز در همان جا ماندیم. ساعتی بعد شهید اقارب پرست با گلوی پانسمان شده به همراه سرهنگ رحیمی به محل برگشتند و در کنار ما قرار گرفتند که در دفاع از آبادان مظلوم با ما شریک شوند. 🕊 🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان @golestaneshohada_com