او خیلی شجاع بود واصلا ازچیزی نمیترسید
در بچگی زنبور های بزرگ را می گرفت در حالیکه همه بچه ها می ترسیدند. پشت زنبور را می گرفت و بعد با ناخن نیشش را میگرفت و نخ به پایش می بست و او را رها می کرد که بالا برود، بعد دوباره او را پایین میکشید.
یکسری با هم به فوتبال در صحرا رفته بودیم کنار جوی ایستاده بودیم چندتا قورباغه گرفت و در لباسش مخفی کرد و آورد در خانه پخش کرد که همه ترسیدند؛ یا خرچنگ را می گرفت و در لباسش میکرد و اصلاً نمی ترسید.
📝#خاطره
🎤#برادرشهیدمرتضیخاکزاد
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com