🌹آخرین بار که به مرخصی آمده بود مادرم گریه می کرد و به او می گفت: می خواهم زنت بدهم ابراهیم در جواب مادرم گفته بود مگر شما نمی خواهید به کربلا بروی؟ ما میرویم تا راه کربلا را باز کنیم .وقتی برگشتم هر چه شما گفتی قبول می کنم.
برادرم می گفت : اگر راه کربلا باز شد به همه شما پول میدهم تا بروید به زیارت امام حسین(ع)
دفعه آخر موقع خداحافظی با مادرم میگفت : ابراهیم این بار مثل دفعه های قبلش نبود وقتی داشت خداحافظی میکرد و میرفت چند بار مرا بوسید دو سه بار خداحافظی می کرد چند قدمی رفت دوباره برمی گشت مرا نگاه می کرد و بعد از سه بار سرش را پایین انداخت و رفت .🍃
📝#خاطره
🎤#خواهرشهیدابراهیمرمضانپور
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com