🌸🍃 نترس خودم نجاتت میدم🌸🍃
با شهادت مسعود مادر زمین گیر شد. تمام بدنش فلج شده بود و مانند یه تکه گوشت بیجان روی تخت افتاده بود.
شهید که طاقت بیماری و ناراحتی مادر را نداشت در عالم رویا بالای سر فاطمه آمد و بعد از بوسیدنش گفت: بلند شو مادر! فاطمه که دلتنگ صدا و روی مسعود بود با چهرهای مغموم میگوید: نمیتونم مادر! میبینی که بدنم لمس شده عزیزم!.
با همان محبت همیشگی دستان مادر را گرفت و او را از تخت بلند کرد و به آرامی در گوشش نجوا کرد: مادر نترس! خودم نجاتت میدم.
از آن روز به بعد جسم فاطمه جانی تازه گرفت و شروع کرد به راه رفتن و حرکت کردن.
حالا تنها دلخوشیش تماشای چندین و چند بارهی عکسهای پسرعزیزش است. هنگام خواب وجود و گرمی مسعودش را حس میکند که کنارش مینشیند اما از ترس آنکه بگویند دیوانه شده لب فرو میبندد.
📝#خاطره
#شهیدمسعودحاجیپور
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com