🌺 شغیع شدن امام زمان پیش خدا 🌺 زمانی که شش سالش بود در کنار خیابان انوشیروان در کنار جدول ایستاده بود که ماشین پیکان در اثر سبقت گرفتن به پای عبدالرسول زده بود و فرار کرده بود . مادر صحنه نبودیم او را به بیمارستان بردیم و پای او را گچ گرفتند. پزشک گفت : قوزک پای او شکسته ،دو ماه و نیم در گچ بود و بعد دکتر گفت : پای او خوب شده اما دروغ گفته بود. در سال ۵۷ بود که می‌گفت : پایم به شدت درد می‌کند و وقتی او را به بیمارستان بردیم گفتن متاسفانه پای فرزند شما علاج ندارد و دیر فهمیده اید و معافی سربازی را برای او نوشت. زمانی که برگه اعزام به جبهه را به بسیج منطقه می‌برد و اسم او را خط میگرفتند به خانه می آمد و با ناراحتی و همانطور که اشک در چشمانش جاری بود می‌گفت : باز اسم مرا خط زدن، من لیاقت ندارم که به جبهه بروم. یک روز بعد از دعای کمیل در گلستان شهدا وقتی به خانه آمد آنقدر گریه کرده بود که علتش را پرسیدم گفت : چیزی نیست فردای آن روز گفت : دیشب عاجزانه از امام زمان خواستم که پیش خدا شفیع من بشود. وقتی که من هم به منطقه مراجعه می کنم ایرادی به سن کم من نگیرند و متوجه مشکل پای من نشوند . من گفتم امیدوارم که حال که اینقدر علاقه داری به جبهه بروی خدا قبول کند . همان روز به اتفاق خانواده به نماز جمعه رفتیم نام یکی از شهدایی که نامش رسول بود خواندن ؛به خانه آمدیم و گفت : مادر روزی روزی هم میشود که نام مرا در اسامی شهیدان نماز جمعه می خوانند و شما تکبیر بلند میگویی و همانطور هم شد. هفته بعد که به بسیج منطقه رفته بود به او گفته بودند سن تو کم است و برای چی میخوای بیای؟ گفته بود : می خواهم برای کشور و ناموس، قرآن و برپا بودن دین اسلام و حمایت از امام و پاسخ گفتن به ندای امام خمینی و برداشتن اسلحه شهیدان بروم و برادر اعزامی نیرو را قسم داده بود که تو را به جد امام خمینی اسمم را بنویس و نام او را نوشته بودند و به او گفته بودند چون قسم به جد امام خمینی دادی نام تو را مینویسم. 📝#خاطره 🎤#مادرشهیدعبدالرسول‌شیروانی 🕊#گلستان‌شهدا 🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان @golestaneshohada_com