🌺🍃امر به معروف🍃🌺
وقتی داداش کوچیکش مهرداد حرص می خورد بهش میگفت: آقا جون ،مهرداد خون کثیف تو نجس نکن. وقتی این را می گفت همه میخندیدیم و مهرداد هم آرام می شد.
وقتی میخواست امر به معروف کند همیشه با خنده و مهربانی می گفت. مثلاً یکی از خواهر هاش تازه به سن تکلیف رسیده بود و هنوز درست حجاب را بلد نبود یک روز که شوهر خواهرش منزل ما بود همان خواهرش که تازه به سن تکلیف رسیده بود آستین لباسش بالا بود سهراب با خنده و غیر مستقیم همراه با حرکات دستش طوری که هنگام وضو روی دستمان دست میکشیم خندید و گفت آجی جون منو ببین و بعد همان حرکت دستشو انقدر انجام داد تا خواهرش متوجه شد که منظور سهراب این است که آستین را پایین بکش
یا یکی دیگر از خواهرهایش وقتی به خانه می آمد پشت سرش خانواده شوهرش حرف می زد سهراب به محض اینکه می آمد پشت سر هم میگفت و میخندید و هی تکرار میکرد آجی غیبت آجی غیبت !وایی وایی ..
📝#خاطره
🎤#مادرشهیدسهرابعلیاکبرسیچانی
🕊#گلستانشهدا
🌷کانال تخصصی شهدای اصفهان
@golestaneshohada_com