#نقد
«صیاد»
بین واقعیت و سینما،
کدامیک قربانی شده است؟
صیاد فیلمی مهمی است، اما نتوانسته بهاندازه اهمیت شخصیت صیاد شیرازی، اثرگذار باشد.
اینجا چند نکته تحلیلی داریم که سعی دارم به آن نگاهی کوتاه داشته باشیم:
یکی از چالشهای سینمای زندگینامهای در ایران این است که شخصیتهای تاریخی اغلب بیش از حد اسطورهای نمایش داده میشوند و در صیاد هم این اتفاق افتاده است. شخصیت علی صیاد شیرازی در تاریخ، فردی مصمم، متفکر و البته انسانی با ضعفها و دغدغههای شخصی بوده، اما در فیلم، او بیشتر شبیه یک فرمانده ایدهآل به تصویر کشیده شده که گاهی از عمق انسانی و چالشهای درونیاش فاصله میگیرد. این باعث میشود که مخاطب کمتر با او هم ذاتپنداری کند.
فیلم تلاش کرده وفادار به واقعیتهای تاریخی بماند، اما این وفاداری باعث شده تا درام کمرنگ بشود. صیاد لحظات احساسی داره، اما چون کارگردان بهجای ساختن موقعیتهای احساسی، بیشتر به بازگویی وقایع پرداخته، تأثیرگذاری احساسی فیلم کمتر شده است. این ضعف در روایت، میتوانست با شخصیتپردازی قویتر یا روایت غیرخطیتر جبران بشود.
برای فیلمی که محورش فرماندهی نظامی صیاد شیرازی است، صحنههای جنگی باید نقطه قوتش باشد، اما این سکانسها، در مقایسه با آثار موفق ژانر جنگی، چندان نوآورانه یا پرهیجان نیستند. استفاده از جلوههای ویژه، میزانسنهای جنگی و استراتژیهای بصری بیشتر و درگیرانه میتوانست فیلم رو به اثری پرتنشتر و سینماییتر تبدیل کند، اما در بیشتر لحظات، فیلم به تصویری آشنا از جنگ ایران و عراق بسنده کرده است.
حمید بهادرزاده
خبرنگار و مدیر باشگاه فیلم سازان جوان