عزیزی برایم میگفت:
همیشهی خدا
با این«فکر»
صبحها از خواب بیدار میشوم که
امروز چه کار کنم تا
«زندگی» برای دیگران
بهتر و شیرینتر شود!؟
حتی اگر تنها و دست خالی باشم
و هیچ یار و یاوری نداشته باشم!!
کار سختی نیست
«فقط» کافی است
در مرحله اول
یک فهرست تنظیم کنیم
از همه کسانی که
در طول روز
با آنها ارتباط داریم:
پدر و مادر،همسر،فرزند،
خویشان و بستگان،
همسایهها، هم محلهای ها،کسبه،
همکاران، هم کلاسیها،
استاد، معلم،
هم شهریها،هممیهنان و.....
حالا باید
یک جدول و فهرست دیگر
تنظیم کرد
از همه کارهایی که
ساده و کم هزینه است و
برای انجام آنها
نیاز به خرج و هزینه گزاف و
کمک دیگران نیست:
یک لبخند و روی خوش،
یک سخن خوب،
یک ابراز محبت،
یک سلام و احوالپرسی،
یک تماس تلفنی،
یک تواضع و تکریم و......
حالا
خانه های این فهرست را
با ردیفهای بالا
به همدیگر وصل کنیم
آه
از آن همه دلهایی که
در طول عمر،هر روز میتوانستم
با یک لبخند ساده و یا یک سلام و
یک جمله محبت آمیز
خوشحال شان کنم اما دریغا که
بی تفاوت از کنارشان گذشتم!
همین کارهای به ظاهر کوچک و ساده
میتوانست و میتواند
دیروز، امروز و فردا
به دنیاهای سرد و سنگی و تاریک و مُرده ما
نور و گرما و معنا و حیات و طراوت ببخشد!!
مثالی یادم آمد،
بگویم و تمام کنم:
همین امشب
با یکی از دوستان صحبت میکردم
به مناسبتی، پرسیدم:
در مجتمع زندگی میکنید؟
گفت:بله،چند سال است.
گفتم:ساکنان و همسایه ها را میشناسید؟
خدمتی و یا محبتی به آنان کردهای؟
با تعجب گفت:خدمت!؟ محبت!؟
با چه فرصت و امکاناتی!؟
من حتی تا الان آنها را ندیدهام!
نمیشناسم!!!!
گفتم:در جدول ماتریسی زندگی،
حتما وقتی را هم
برای«همسایه»ها بگذار
حقی دینی و انسانی به گردن ما دارند
برای مثال
در خانه،وسایل و ابزاری داریم که
سالهاست هیچ نیازی به آنها نداریم و
فقط جا گرفته و انبار کردهایم!
یک میز کوچک را هر روز جمعه
در طبقه همکف بگذاریم
و همین نوع وسایل را روی آن قرار داده
و بالای آن بنویسیم:
ابزار آلاتی که نیازی به آنها ندارم
همسایه عزیزی که نمیشناسمت
شاید به کار شما بیاید،
خوشحالم میکنید اگر بردارید و یا
استفاده کرده و بازگردانید!!
با این کار ساده،
هم محبت و دوستی را افشانه کردهایم،
هم کار دیگران را راه انداختهایم و هم
در کار و زندگی خودمان،
گشایشی شده و خیر و برکت و آرامش
فراوان میشود:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ
«افْعَلُوا الْخَيْرَ» لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
همین
✋
باید با بچه ها بازی کرد و وقتی که برنده می شویم اصلا بردن خودمان را مهم نکنیم. باید با آنها بازی کرد و وقتی که می بازیم، کاملا وانمود کنیم که هیچ اتفاقی نیفتاده است، بلکه تاکید بر این باشد که:
چه اندازه کوشش کردیم،
با چه سرعتی دویدیم،
چقدر عرق کردیم،
چقدر تشنه شدیم،
چقدر راه آمدیم.
باید به محتوای بازی توجه داشت
نه به جنبه رقابتی بازی.
زماني كه فرزند شما ناراحت است و براي درد دل نزد شما ميآيد، ممكن است به عنوان مثال بگويد :
- از معلمم متنفرم
- از خاله بدم مياد
- بابا رو دوست ندارم
- ديگه خونه مادر بزرگ نميام
- از خواهرم يا برادرم بدم مياد
و .....
در چنين شرايطي :
🔸نصيحت نكنيد
🔸حالت دفاعي به خود نگيريد
🔸سعي نكنيد فرزندتان را متقاعد كنيد كه اشتباه ميكند
🔸سعي نكنيد نظر او را عوض كنيد
🔸سعي نكنيد در حمايت از ديگران صحبت كنيد
در چنين مواردي:
🔅شنونده خوبي باشيد،
🔅احساسش را تایید كنيد
🔅سعی کنید علتش را متوجه شوید تا بهتر بتوانید به او کمک کنید.
👈با اين روش هم هوش هيجاني فرزندتان را بالا ميبريد هم فرزندتان به شما اعتماد ميكند.
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرمداحی دوسهتا شاهکار داره
یکی ازشاهکارهای مهدی رسولی همین نماهنگ #مادر_غمخوار هستش. حتما ببینید
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها رو تسلیت عرض میکنم
ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن
پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن
چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری
مثل من لبریز از درد دل و درد سری
گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری
با علی حرفی بزن این روزهای آخری
با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم
خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم
چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست
گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست
باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست
فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست
باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن
حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن
فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است
کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است
آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است
تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است
هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت
فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت
بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه،
چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه
زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه
از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه
زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان
این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد
دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد
سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد
این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد
چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش
باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش
محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود
ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود
با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود
پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود
استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند
کارهای خانه را امروز زینب می کند
با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم
با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم
من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم
تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم
تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان
جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان
بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه
غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه
میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه
هرچه شد بین در و دیوار شد یا فاطمه
خواستم یاری کنم اما نشد زهرای من
بند غم از دست هایم وا نشد زهرای من
* وحید محمدی
اعتماد به نفس یعنی چه؟؟
به مجموعه ای از باورها و احساساتی
گفته میشود که هر فردی نسبت به خودش دارد در واقع درک انسان از خودش اگر مثبت باشد در رفتارها و نظرات و انگیزه های او تاثیر مثبت داشته باشد در این صورت می توان گفت او اعتماد به نفس دارد.
در واقع اعتماد به نفس انسان را نسبت به انجام یک عمل هرچند سخت و مشکل تحریک می کند.
اعتماد به نفس باعث میشود که آدمها در تلاش هاشون و در مجاهدت هاشون هیچ وقت کم نگذارند و در انجام عمل و موفقیت در آن عمل پافشاری می کنند و به دنبال موفقیت و پیروزی در آن عمل خواهند بود
فرد با اعتماد به نفس هرچند اگر شکست بخورد دوباره تلاش می کند تا اینکه به مقصد برسد و پیروز شود. احساس خوبی در این تلاش و کوشش دارد.
ادامه دارد....
#اعتماد_به_نفس