eitaa logo
نهج البلاغه و نکات ناب
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
248 فایل
این کانال سعی دارد معارف نهج البلاغه و احادیث اهل بیت ع را به زبان کاملا ساده و عامیانه و با توضیحاتی کوتاه به مخاطبین ارائه دهد. ان شاءالله لطفا انتقادات، پیشنهادات و حتی سوالات و شبهات مرتبط با نهج البلاغه را با ما در میان بگذارید @bagherabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
؛ 💠نامه امام علی(ع) به 📚 نامه ای که هر شیعه باید بخواند💯 👈🏻👈🏻 نامه ای که امام فرمود: ❗️ 👇 علت نگارش نامه👇 زندگانی امیرالمومنین (ع) و پیشامدهایی که با آن روبرو بوده، از هنگام چشم به دنیا گشودن او تا روزی که پیامبر خدا (ص) چشم از این جهان فرو بست روشنتر از آن است که نیاز به گفتن باشد، از آن لحظه به بعد است که پرده هایی از غرض ورزی، کینه توزی، حسادت، تنگ نظری، تعصب، افراط در دوستی و گزافه پویی در دشمنی و نادیده گرفتن حق بر روی زندگانی 30 ساله او بعد از پیغمبر اکرم (ص) کشیده شده است . با مطالعه برخی منابع کهن، با نامه ای از مولای متقیان علی (ع) مواجه می شویم که ظاهراً با دست مبارک خویش نگاشته و برخی حقایق را از بعد از رحلت رسول خدا (ص) تا زمان شهادت محمد بن ابی بکر بیان فرموده است، نامه ای که حقیقتا باید آن را نامید. رنجنامه از این جهت که شخص ایشان، به مساله خلافت اشاره فرموده و جریانات و اتفاقاتی را که در روزهای آغازین رحلت رسول خدا(ص) رخ داده با قلم خویش برای آیندگان ترسیم فرموده و از ناراحتی درونی خویش در این مساله پرده بر می دارد. در شرایطی که امام علی (ع) در اندوه از دست دادن محمد بن ابی بکر، سقوط مصر، سستی کوفیان و ناهمراهی سران و بزرگان به سر می برد، چند تن از یاران و اصحاب وی نزد ایشان آمدند در حالی که حضرت، ناراحت و غمگین بود، از وی خواستند نظرش را درباره ابوبکر و عمر برایشان بگوید. امیرمومنان(ع) برآشفت و فرمود: برای این موضوع، وقتی مناسب تر نیافتید؟ این مصر است که سقوط کرده و پیروان من در آن کشته شده اند؟! با این حال، نامه ای برایتان می نویسم و به دستتان می دهم که پاسخ خود را در آن بیابید و از شما می خواهم برای پاسداشت حقی که بر گردنتان دارم و آن را تباه کرده اید، این نامه را و پیوسته یاور حق باشید. سپس امام(ع) نامه ای نوشت و به کاتب خود عبیدالله بن ابی رافع داد و به او فرمود: ده تن از اشخاص مورد اطمینان مرا به نزدم بخوان. عبیدالله گفت هرکه را می فرمایید صدابزنم. امام (ع) افراد ذیل را نام برد و از عبیدالله خواست آنها را نزد امام بخواند؛ اصبغ بن نباته، ابوطفیل بن وائله کنانی، زرّ بن حبیش اسدی، جویریه بن مسهر عبدی، خندف بن زهیر اسدی، حارثه بن مضرب همدانی، حارث بن عبدالله اعور همدانی، مصابیح نخعی، علقمه بن قیس، کمیل بن زیاد و عمیر بن زراره هر چند امام(ع) به عبیدالله بن ابی رافع فرموده بود ده نفر را صدا بزن لکن یازده نفر را نام برده است. عبیدالله بن ابی رافع آنها رافراخواند و ایشان نزد امام (ع) آمدند. امام (ع) به آنها فرمود: این نامه را بگیرید و شما بر آن گوه باشید که عبیدالله بن ابی رافع آن را برای مردم بخواند و اگر تحریک کننده ای قصد سروصدا و برهم زدن جلسه را داشت میان خود و او ، قرآن را قرار دهید و به انصافش فراخوانید. و اینگونه بود که این نامه به رشته تحریر درآمد. منبع: کتاب سرگذشتنامه امام علی(ع) صفحه15 ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄ @golestannahj ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄
؛ 💠نامه امام علی(ع) به 👈🏻👈🏻 نامه ای که امام فرمود: ❗️ 📣 سخن امام با قریش و جماعت عرب👇 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* از بنده خدا، على، امير مؤمنان، به مؤمنان و مسلمانان از شيعيان خود. خداوند متعال می¬فرمايد: و ابراهیم(ع) از شیعیان اوست. كلمه شیعه، اسمی است كه خداى تعالى در كتاب خود به آن شرافت بخشیده است و شما شیعه محمد  پیامبر خدا هستید آنگونه که ابراهیم(ع) شیعه او بود.شيعه، نامى است غير مختص و چیز تازه ای نیست. [كلمه‏اى نيست كه به گروهى ويژه اطلاق شود و سابقه نداشته باشد.] سلام خدا بر شما باد. و خداوند است كه دوستان خود را از عذاب خواركننده به سلامت مى‏رهاند و به عدل خود بر آنان فرمان مى‏راند. عرب در دوران جاهلیت اما بعد؛ اى قوم عرب، خداوند متعال محمد (ص) را به نبوت برانگيخت در حالى كه شما در بدترين حال مى‏زيستيد. بعضى از شما، سگان خود را تربيت مى‏كرد اما فرزندان خود را مى‏كشت و به تاراجگرى و غارت ديگران سرگرم بود و در بازگشت از چپاول مى‏ديد اموالش به غارت رفته است. خوراک شما ، ، مردار و خون بود و در برابر سنگهای سخت و بت های گمراه کننده، خود را به زمین می زدید، خوراك شما خشن، خشک و ناگوار بود، و آبهاى گندیده را مى‏آشاميديد. خون يكديگر را مى‏ريختيد و يك ديگر را به اسارت مى‏گرفتيد. خداوند متعال، را به سه آيه [از قرآن کریم] اختصاص داده است و را به يك آيه. اما آياتى كه در باره قريش فرموده است: نخست اين قول خداى تعالى است كه مى‏فرمايد: بياد آوريد هنگامى را كه تعداد شما در زمين، اندك بود و ناتوان بودید و بيم آن داشتيد كه مردم شما را بربايند پس شما را پناه داد و به يارى خود تائيد كرد و روزى ‏تان را از چيزهاى پاكيزه قرار داد شايد شكرگزارى كنيد آیه دوم: خدا آن كسانى از شما را كه ايمان آورده‏اند و كردار نيكو داشته‏اند وعده داد كه در روى زمين خليفه قرارشان دهد. همچنان که كسانى را كه پيش از آنان بودند خليفه قرار داده بود و دينى را كه براى آنان پسنديده بود، مكانت و پابرجايى داد (جهانى كرد). سپس ترس آنان از آینده را به امنيت تبديل كرد تا مرا بپرستند و هيچ چيز را شريك من قرار ندهند و كسانى كه زين پس كفر ورزند، همانا كه فاسقانند. سوم، گفتار قريش است به پيامبر خدا (ص) هنگامى كه آنان را به اسلام و هجرت دعوت فرمود، گفتند: اگر هدايت تو را پيروى كنيم ما را از سرزمين مان مى‏رانند؛آنگاه خداوند متعال ‏فرمود: آيا نمى‏توانيم آنان را در حرمى امن جاى دهيم که رزق و روزی ما به صورت میوه ها و ثمرات هرچیز، به سوی آنها روانه شود! اما بيشتر آنان نمى‏دانند. اما آيه‏اى كه در باره عموم است قول خداى تعالى‏ است که فرمود: نعمت خداى را كه به شما عنايت فرموده است ياد آوريد؛ آنگاه که دشمن يك ديگر بوديد و دلهاى شما را به هم پيوند داد، پس به سبب نعمت او، برادر يك ديگر شديد و بر لبه پرتگاه جهنم قرار داشتيد و شما را از آن نجات داد. خداوند اين چنين نشانه‏هاى خود را براى شما آشکار می کند شايد هدایت يابيد. پس چه نعمت بزرگى است اگر دست از آن برندارید و به سوى ديگرى نروید، و چه مصيبت عظيمى است اگر به آن ايمان نیاورید و از آن روى بر گردانید. منبع: کتاب سرگذشتنامه امام علی(ع) ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄ @golestannahj ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄
؛ 💠نامه امام علی(ع) به 👈🏻👈🏻 نامه ای که امام فرمود: ❗️ 👇 رحلت رسول خدا (ص) و جریان 👇 پيامبر خدا (ص) درگذشت و آنچه را براى ابلاغ آن آمده بود به آگاهى مردم رسانيد و چه مصيبت بزرگی بود كه خصوصاً به نزديكان او رسيد و عموماً به مؤمنان. مصيبتى كه به مانند آن دچار نشده بودند و زين پس نيز هرگز چنان مصیبتی را نخواهند ديد آن رسول بزرگوار (ص) از اين جهان رفت و كتاب خدا و اهل بيت خود را بر جاى گذاشت، و آنها دو پيشوايند كه اختلافى ميانشان نيست، دو برادرند كه همدیگر را رها نمی کنند و از هم جدايى ناپذيرند. خداوند، «محمّد» (ص) را قبض روح کرد حال آنكه، من از اين پيراهن كه به تن دارم به او نزديكتر بودم و بر خاطرم نمى‏گذشت و كه مردم جز به من، به كسى ديگر روى آورند پس وقتى که با تلاش و کوشش خود، در تفويض ولايت به من درنگ كردند، [در خانه نشستم] و انصار هم كه يارى دهندگان خدا بودند در حمایت از من سستی کردند و گفتند: اينك كه ولايت را به «على» تسليم نمى‏كنيد، حق انصار براى اين سِمت بيش از ديگرانست‏. به خدا سوگند! نمى‏دانم به چه كسى شكايت برم؟ آيا در حق انصار ستم رفت يا در حق من ستم كردند؟ البته حق مرا به ستم گرفتند و . پس، گوينده ای از قريش، گفت: [همانا رسول خدا (ص) فرمود:] امامان از قريش اند و بدين گونه با اين سخن، انصار را از تصاحب ولايت راندند و حق مرا نيز از آن خلافت، مانع شدند. پس گروهى نزد من آمدند و يارى خود را به من عرضه داشتند از آن جمله دو پسر سعيدبن عاص و مقداد بن اسود و ابوذر غفارى و عمّار بن ياسر و سلمان فارسى و زبير بن عوام و براء بن عازب بودند. به آنان گفتم: من عهدی با رسول خدا (ص) بستم و ایشان به من وصيتى فرموده است و من از آنچه مرا به آن فرمان داده، سرپیچی نخواهم کرد. به خدا سوگند! اگر حلقه ای بر بینی من کنند [و مرا هر سو بكشند] بازهم به فرمان الهی تن می دهم و به اطاعت از او اقرار می کنم. و هنگامى كه ديدم مردم براى بيعت با «ابوبكر» هجوم آوردند دست واپس كشيدم (و بیعت نکردم) و مى‏دانستم كه براى تصدى مقام رسول اللَّه(ص) حق من از او و از غير او بيشتر است و بر همه اولویت دارم و این درحالی بود که پیامبر خدا (ص) اسامه را به فرماندهی لشكر گماشت و آن دو را در آن لشكر قرار داد و مادامى كه پیامبر (ص) حيات‏ داشت، مى‏فرمود: به لشكر اسامه بپيونديد، به لشكر اسامه بپيونديد. لشكر اسامه به سوى شام حرکت کرد تا به منطقه اذرعات رسيد و با لشكر روم روبرو گرديد و آن لشكر را شکست داد و خداى تعالى اموال آنها را به غنيمت، نصيب لشكر اسامه فرمود. وقتى گروهى را ديدم که از دين اسلام روى بر مى‏تابند و مردم را به نابود كردن دين محمد (ص) و ملت ابراهيم (ع) دعوت مى‏كنند، ترسيدم كه اگر من به اسلام و مسلمانان يارى نرسانم، در آن دين، رخنه پديد آيد و اين بناى معظم در هم فرو ريزد، اين مصيبت نزد من سهمگين تر از آن بود كه ولايت امور شما و خلافت بر شما را از دست بدهم، زیرا، آن، متاع چند روز كوتاه است و سپس مانند ابر از ميان مى‏رود و ناپديد مى‏گردد. پس در اين امر به همراهی مردم برخاستم و با مسلمانان همراه شدم (و با ابوبکر بیعت کردم) تا باطل از ميان رفت و بلندى كلام خدا آشكار شد اگر چه كافران نمى‏خواستند اما ناچار خاكسار شدند. منبع: کتاب سرگذشتنامه امام علی (ع) ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄ @golestannahj ┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄