کانال خبری گلستان شهدا
حاج #حسین_همدانی پنج روز مانده به محرم در سوریه به #شهادت رسید رفت پیش شهید #محمود_شهبازی دوست و همر
خاطره سوزناک شهید #حسین_همدانی از شهادت بهترین و صمیمی ترین دوست و همرزمش شهید حاج #محمود_شهبازی
« ... کنار سنگر که رسیدم، دیدم اسماعیل شکری موحد، دو زانویش را محکم در بغل گرفته و یک گوشه مچاله شده
همان طور که چمباتمه نشسته بود، سرش را بلند کرد و زُل زد توی چشم های من
صورتش خیس اشک بود و از شدت بغض در گلو مانده، چانه اش بی اختیار می لرزید
نمی دانم در آن لحظات، این چه صبری بود که خدا به من داد. حتی نَم اشکی هم به چشم هایم نیامد
برگشتم از بچه هایی که دور من حلقه زدند، پرسیدم: کجا #شهید شد؟
مرا بردند دویست متر جنوبی تر از محل آن سنگر و زمین را نشانم دادند
زیر نور رنگ پریده مهتاب، قیفِ انفجارِ به جا مانده و زمینِ سوخته و زیر و زِبَر شده اطرافش را دیدم
کاملا مشخص بود که موشک کاتیوشا، با چه ضربِ مهیبی آنجا فرود آمده
چند قدمی کنارتر، در یک گودالِ کوچک، خون زیادی جمع شده بود
به زحمت خم شدم، کفِ دست راستم را جلو بردم و زدم به لُجه خونِ سرخ #محمود_شهبازی
و بعد دستِ خون آلودم را، با تمامی عشقی که به این برادر سفر کرده داشتم
کشیدم به سر و صورتم
به آسمان نگاه کردم قرص ماه، بالای سرم ایستاده بود »
آخرین صفحه کتاب مهتاب خیّن
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@Golestanshohadaesf
بخشی از وصیت شهید سردار #حسین_همدانی:
از #آقا حلالیت میطلبم که نتوانستم #سرباز خوبی باشم، عشق به #ولایت و تبعیت از ایشان، #سعادتمندی را به همراه دارد. مثل گذشته بدهکار #انقلابیم نه طلبکار.
#روحش_شاد_یادش_گرامی
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
#شاید_این_آخرین_عکس_من_و_تو_باشد
#سردار_سلیمانی در بخشی از خاطراتش درباره شهید #حسین_همدانی اینگونه میگوید: آخرین لحظهای که من شهید همدانی را دیدم، تقریباً چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت #جوانیای در او دیدم. من در آن لحظهی آخر که شهید همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. بعداً فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است. اینکه میگویم در یک شکل جوانی او را دیدم، چون آن حالت خاص را در او ندیده بودم، آن #سکوت خاص را، خیلی بشاش و خندان بود؛ خیلی.
آنجا با خنده به من گفت: «#بیا_باهم_یک_عکسی_بگیریم، شاید این آخرین عکس من و تو باشد.» او خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلاً عکسی بگیرد؛ وقتی این حرف را زد من تکان خوردم. خواستم بگویم شما نروید، چون از همان جایی که او میخواست برود، من داشتم برمیگشتم؛ ولی یک حسی به من گفت، چیزی نیست خبری نیست، لذا چیزی به او نگفتم. وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این #شعر در ذهنم آمد:
چون رهد از دست خود دستی زند
چون جهد از نفس خود رقصی کند
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دشمنان نمیدانند و نمیفهمند که ما برای #شهادت مسابقه میدهیم و وابستگی نداریم و اعتقاد ما این است که ازسوی خدا آمدہایم و به سوی او میرویم .
شهید #حسین_همدانی
#سالروز_شهادت🕊
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا کند که موقع جان دادن، راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم...
شهید #حسین_همدانی
#سالروز_ولادت 🌷
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
وقتی از دیدار #رهبر برگشت سر از پا نمیشناخت. گفت: «حاج خانم نمیخوای ساکم رو ببندی؟» گفتم: «به روی چشم حاج آقا، اما شما انگار توشهات رو برداشتی».
لبخندی آمیخته با هیجان زد و گفت: «آره، مزد این دنیاییام رو امروز از حضرت آقا گرفتم، ایشون فرمودند: آقای همدانی، توی چهار سالی که شما توی #سوریه بودین، به اسم دعاتون میکردم»
و در حالی که جای وصیت نامهاش را نشان میداد گفت: «حس میکنم که #خدا هم ازم راضی شده».
راوی: همسر شهید
شهید #حسین_همدانی
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf