#خاطره
#عکس_شهید_داخل_اتاق_مقام_معظم_رهبری
حمید داودآبادی، رزمنده و نویسنده دفاع مقدس می گوید: حضرت آقا در بین صحبت هایش فرمود: “تصویر #شهیدی در اطاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم.”
وقتی پرسیدم متعلق به کدام شهید است؟ ایشان فرمود که نامش را نمی دانم. سپس به آقا میثم فرزندش گفت که برود و آن عکس را بیاورد.
دقایقی بعد که صحبت ها درباره عظمت #شهدا گل انداخته بود، آقا گفت: “حتما باید شما اون عکس رو ببینید.”
کارت پستال کوچکی بود از شهیدی با بادگیر آبی، که بر زمین تفتیده شلمچه آرام گرفته بود.
@golestanshohadaesf
آن عکس را قبلا دیده بودم. عکسی بود که “موسسه میثاق” منتشر و پخش کرده بود. زیر آن هم نام شهید را نزده بودند.
عکس را که آورد، آقا با احترام و ادب خاصی آن را به دست گرفت و رو به ما نشان داد. همان طور که آن را جلوی چشم ما گرفته بود، فرمود:
“شما به چهره این شهید نگاه کنید، چقدر معصوم و زیباست … الله اکبر … من این را در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم.”
ناگهان یاد نکته بسیار مهمی افتادم. آن شهید جوان با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته بود و …
به آقا گفتم: “آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که #مظلومیت او را بیشتر می رساند.”
آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست؟
“این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود. یعنی این #شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است.”
با این حرف، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود، با حسرت و با حالتی زیبا فرمود:
“الله اکبر … عجب … سبحان الله … سبحان الله”
-----------------------------
تصویر متعلق به شهید #هادی_ثنایی_مقدم است.
تصویر شهید را ببینید👇
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@golestanshohadaesf
#خاطره از شهید #امید_اکبری
بعد از ظهر عاشورای امسال پشت ترک موتورش بودم تو اصفهان رسیدیم به یه چهار راه خلوت پشت چراغ قرمز ایستاد بهش گفتم امید چرا نمیری ماشینی که اطرافت نیست بهم گفت رد کردن چراغ خلاف قانونه وامام گفته رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه... پس اگر رد بشم گناهه داداش، من شب تو هیئت اشک چشمم کم میشه...
#شهادت_را_به_بها_دهند_نه_بهانه
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبهها؛ روز دوست داشتنهاییست،
که فقط عطرشان مانده و اندکی #خاطره!
نه خودشان...
#شب_زیارتی_ارباب_شهدا_را_یاد_کنیم
#استوری❤️
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
پیج رسمی گلستان شهدا اصفهان در اینستاگرام:
https://instagram.com/golestanshohada.esf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره رهبر انقلاب از #شهید_کاظمی
دو هفته قبل از #شهادت، شهید کاظمی آمد پیش من و گفت از شما دو درخواست دارم؛ یکی این که دعا کنید من #روسفید بشوم، دوم اینکه دعا کنید من #شهید بشوم.
گفتم: شماها واقعا #حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همهتان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود اسټ و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد.
بعد گفتم: آن روزی که خبر شهادت #صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایستهی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد.
.
وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پر از #اشک شد و گفت:
ان شااللہ خبر من را هم بِهِتون بدهند.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره
.
بعد از #شهادت زینب، مرتب خوابش را میدیدم! این خوابها، #دلتنگی ام را کمتر میکرد. یک #شب خواب دیدم که وارد یک راهرو شدم؛ راهرویی که #اتاقهای_شیشهای داشت. آقایی با پیراهن مشکی آنجا ایستاده بود. وقتی خوب دقت کردم دیدم #شهید_اندرزگو است. او به من گفت: "#مادر، دنبال دخترت میگردی؟ بیا، دخترت در این اتاق است." #زینب در یکی از اتاقهای شیشهای، کنار یک #گهواره نشسته بود. در گهواره یک #بچه سفید و خوشگل خوابیده بود. به زینب نگاه کردم و گفتم: "مامان، در #بهشت شوهر کردی و بچهدار شدی؟ " زینب جواب داد: " نه مامان! این بچه، #علی_اصغر امام حسین(ع) است. بچه اهل بیت است. آنها به جلسه رفتهاند و من از بچهشان #پرستاری میکنم." چقدر خوشحال شدم که زینب در بهشت، در خدمت #اهل_البیت است.
(راوی: مادر شهیده)
لازم به ذکر است، دو کتاب #راز_درخت_کاج و #من_میترا_نیستم به شرح زندگی شهیده #زینب_کمایی و خاطراتی چند از خانواده و دوستان شهیده پرداخته که خواندن آن به همهی دوستداران شهدا، پیشنهاد میشود.
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
#خاطره از همسر شهید #حسین_محرابی:
"ما سال پیش از #شهادت حسین تمام روزهای ماه #رمضان را در جوار شهدا #افطار کردیم، شهید محرابی میگفت: نذر کردم برای این که کارهای اعزامم به سوریه درست بشود این کار را انجام دهم. سال قبلش که منزلمان در گلبهار بود به مزار ۲ شهیدی که در نزدیکمان قرار داشت میرفتیم. پنجشنبه و شبهای قدر را هم میرفتیم بهشت رضا (ع) مشهد. #شبهای_قدر سر مزار شهدا بلند میگفت: امشب شهادت نامه ی #عشاق امضا میشود، میگفت: ببینید شهدا، من از چه راه دوری پیش شما میآیم، اگر واقعا #عند_ربهم_یرزقون هستید حاجت من را هم بدهید. نماز صبح را در جوار شهدا میخواندیم، مزار شهدا را تمیز میکردیم و راه میافتادیم به سمت خانه."
لازم به ذکر است شهادت این شهید مصادف شد با شهادت امام هشتم شیعیان، آقا علی بن موسی الرضا(ع).
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
#خاطره
زود جوش میآورد. آن #صبری که بقیه داشتند او نداشت. همیشه هم میگفت، «شهدا نشانه دارند که من ندارم. #پس_شهید_نمیشوم!»
دو ماه پیش از شهادتش به طور غیر منتظرهای صبور شده بود، آنقدر که من سر به سر او میگذاشتم تا فریادش را بشنوم، اما هیچ فریادی نمیزد. دلم میخواست فریاد بزند تا آن نشانهای که میگفت را هنوز هم نداشته باشد. به پدرش هم گفتم، «اگر اجازه بدهید #ابوالفضل به سوریه برود، شهید میشود.»
حاج آقا گفت، «به دلت بد راه نده، او رفقای خود را دیده که شهید میشوند، #عرفانی شده است. بعدا خوب میشود.»
مرتبه آخر به مادرش هم گفتم، او هم قبول داشت.
راوی:همسر شهید
شهید #ابوالفضل_شیروانیان
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
#خاطره
دفعه آخری که مرخصی گرفت و آمد، آخرین روزهای اسفند سال ۶۵ بود. سر و صورتش پانسمان پیچ و دستش هم در گچ بود. این بار شدیدتر از قبل #مجروح شده بود و حالتهای عجیبتری داشت. تصمیم گرفت با برخی دوستانش به #مشهد برود. برادرش علی که همسفر مشهدش شده بود، برایم تعریف کرد: "محمدرضا روز اول اصلا داخل #حرم نرفت و دورا دور به آقا سلام داد. تا اینکه روز دوم زودتر از بقیه دوستان اذن دخول را خواند و وارد حرم شد. #اشک میریخت و با آقا صحبت میکرد". به او گفته بودند: "چرا روز اول داخل حرم نمیرفتی؟" گفته بود: "من تا حاجتم را از #امام_رضا(ع) نگیرم، داخل نمیآیم". البته من اینها را بعد از شهادتش فهمیدم. اینکه همان شب اول در مشهد، #خواب امام رضا(ع) را دیده بود که به او گفته بودند: "تو بیا داخل حرم، ما حاجت تو را دادهایم".
با این خوابی که در مشهد دیده بود میتوان گفت که محمدرضا حاجت شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت.
راوی: مادر شهید
شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf