#فاتح_جنگ_خادم_بم
دلاورمردیهایش در دوران دفاع مقدس، همه را مبهوت خود کرده بود، آن دوران گذشت و این سرمایه برای انقلاب باقی ماند، سال ها به اسلام و انقلاب خدمت کرد اما همیشه بغضی در دل داشت، خود را جامانده می پنداشت و در آرزوی شهادت بود.
شهید کاظمی هم خود را همواره مدیون شهدا میداند و معتقد است این دیِن نباید به فراموشی سپرده شود چنانکه به گفته این همرزم حاج احمد معتقد بود: خودکاری که پاسداران به راحتی با آن مینویسند ثمره خون شهدا است.
حاج احمد نمیخواهد روحیه استبداد و استکبار در سپاه و جامعه اسلامی جریان یابد، چراکه این حرکت خود شالوده مبارزه با استکبار را پیریزی میکند؛ با سربازان و زیردستان خود به نحوی برخورد کنید که آنها از این رویکر درس بگیرند و بفهمند اینجا مکانی است که روزی امثال شهید خرازی، همت، باکری و... در آن بودند و از #خون_شهدا تقدس یافته است.
شهید کاظمی چنان بر فرهنگ انتقاد و نگرش نقادانه معتقد است که این امر از پائین ترین سطح نظامی در سپاه مطالبه میکند و به تبع این رشته تا رأس هرم ادامه مییابد در یکی از دوره های اختتامیه خدمت، پاسداران مسئول را رد کرد که سربازها بتوانند بدون هراس و آزادانه سخن بگویند و آنان را در محلی جمع کرد و ارائه نظر آنان را در صورتی که فرمانده سپاه بودند خواستار شد؛ یکی از سربازها گفته بود من اگر فرمانده بودم فلانی را به دلیل اذیت و آزار سربازان از این پادگان اخراج میکردم که سردار کاظمی هم نظرها را جمع آوری و با مشورت با بازرسی، نظرهایی که کارآمد بود را اجرایی ساخت.
وقتی هدفت خدمت رسانی باشد، منتظر هیچ چیز و هیچ کس نمیمانی، خودت اول از همه دست به کار میشوی؛وقتی بم زلزله آمد، قبل از حضور نیروهای دولتی، اولین گرهی که در منطقه زلزله زده استقرار یافت نیروی هوایی سپاه به فرماندهی شهید کاظمی بود که ایشان یک سیستم ناوبری هوایی را جهت راه اندازی پروازها در آن منطقه راه اندازی کردند و برای اولین بار سیستم هلی کوپتری را با چند فروند هلی کوپتر در کنار سیستم هوایی راه اندازی کردند که به وسیله آن مجروحین را از اقصینقاط شهر به فرودگاه منتقل میکردند.
سردار کاظمی دست گیری از فقرا را رمز برون رفت از مشکلات در لحظات حساس میداند؛ «در ایام زلزله با بنده تماس گرفت و گفت همین الان به آقای آذینپور (رئیس دفتر سردار کاظمی) تماس بگیر و بگو ۵ گوسفند قربانی و گوشتش را بین مردم همان منطقهای که خودش خبر دارد تقسیم کند، آذین پور که آن زمان به دانشگاه تهران رفته بود، به یک سرهنگ در ارومیه که واقف به ماجرا بوده تماس میگیرد و این کار را به او واگذار میکند، ازقضا یکی از سربازان برای گرفتن مرخصی از صبح پشت اتاق این سرهنگ منتظر است، سرهنگ سریع برای اجرای دستور از دفتر خارج میشود که به محل مورد نظر(یکی از روستاهای ارومیه) برود، این سرباز به او مراجعه میکند و درخواست مرخصی را مطرح میکند، سرهنگ که برای اجرای دستور میخواهد به سرعت اقدام کند به سرباز میگوید الان وقت ندارم بماند برای بعد اما سرباز همچنان پافشاری میکند و میگوید من باید نزد پدرم در فلان روستا بروم چرا که پدرم گوسفند دار است و به کمک من نیاز دارد، سرهنگ متوجه میشود این روستا همان محلی است که سردار کاظمی تقاضای قربانی در آن داده درنتیجه به سرباز مرخصی میدهد و او را همراه خود میبرد،۵ گوسفند از پدرش میخرد آنها را قربانی میکند و بین اهالی روستا تقسیم میکند.
بعدها سرهنگ ماجرا را برای آقای آذین پور تعریف کرده بود و من هم این قضیه را برای سردار کاظمی بازگو کردم و حکمت آنرا از ایشان جویا شدم که سردار در جواب بنده گفت: روزی که تقاضای قربانی گوسفندان را دادم قرار بود برای اولین بار توسط نیروی هوایی هلی کوپترها در شب پرواز کنند و فردای آن روز که شما گوشت قربانی را تقسیم کردید ما متوجه شدیم اطراف محلی که پرواز کرده ایم دکلهای فشار قوی برق قرار دارد و خداوند عنایت فراوانی کرده که هلی کوپترها با آن برخورد نکرده و پرواز به سلامت انجام شده، از این رو شهید کاظمی اعتقاد عجیبی در قربانی کردن و تقسیم آن بین فقرا و نیازمندان در دفع بلا داشت»؛ آری او همواره به رحمت الهی اعتقاد فراوان داشت و از همین رو رحمت الهی را در یاری مظلومان و دستگیری از مستضعفین جامعه جویا میشود.
اما در برزخ، آنچه فراتر از وظیفه است دستگیر آدمی میشود؛ دکتر فتحیان رئیس دفتر سرلشکر صفوی در زمان فرماندهی سپاه برای بنده تعریف کرد که من بعد از شهادت شهید کاظمی ایشان را در خواب دیدم و احوالش را پرسیدم، سردار به او میگوید من در یک کلام به شما بگویم که دوران جنگ و قرارگاه حمزه و خدمات نظامی هیچ یک دستگیر من در این عالم نشد، تنها چیزی که به داد من رسید کمکهایی بود که در بم به زلزله زدگان کردم.
✍ کمال نصیری فرد
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@Golestanshohadaesf