eitaa logo
گلهای آسمان🔊
114 دنبال‌کننده
959 عکس
332 ویدیو
67 فایل
✔با برنامه ها و مسابقات جذاب و متنوع برای سنین کودک و نوجوان با مدیریت کارشناسان کودک و نوجوان✔ ❣️تلگرام👇 t.me/golhayeaseman1 ❣️ایتا👇 🆔https://eitaa.com/golhayeaseman1 ❣️واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/BuySeXZWvPAGP91UsX2bAr ❣اینستاگرام
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 قصه 🦋 👦 پسرک بازیگوش پسرک بازیگوشی بود که همیشه به مردم آزاری مشغول بود و حرف هیچکس را گوش نمی کرد. پدر و مادرش هر چه به او نصیحت می کردند که بچه جان! دست از این بازی ها بردار و پسر خوبی باش، به خرج او نمی رفت و او به بازیگوشی همچنان ادامه می داد. یک روز در راه مدرسه، پسرک چشمش به سگی افتاد که پای دیوار خوابیده بود. با تیر و کمان خود سنگی بسوی او پرتاب کرد. سگ ناگهان از جا جست و با سر به دیوار خورد و به زمین افتاد. پسرک از کار بد خود به خنده افتاد. پسرک دست بردار نبود. در راه چشمش به یک گنجشک افتاد و به سوی او هم سنگ پرتاب کرد. سنگ پس از اینکه به گنجشک خورد، شیشه همسایه را هم شکست. پسرک که بچه بازیگوش و بدی بود در مدرسه هم دست بردار نبود و با تیر و کمان خود باعث اذیت و آزار بقیه می شد. در سر کلاس، هنگامی که معلم درس می داد، پسرک به همشاگردی خود سنگ پرتاب کرد و کلاس شلوغ شد. معلم تیر و کمان پسرک را گرفت و او را از کلاس بیرون کرد. مدیر مدرسه پرونده پسرک را به پدرش داد و او را یکسال از درس محروم کرد. پسرک از غصه روزها می آمد و پشت پنجره کلاس می ایستاد و درس را گوش می داد. پسرک سال بعد به مدرسه آمد و قول داد پسر خوبی باشد. حالا دیگر همه پسرک را دوست داشتند و او هم خیلی خوشحال بود. 🔊گلهای آسمان 💟 ویژه:👇 ❣کودک ونوجوان❣والدین ❣️تلگرام👇 t.me/golhayeaseman1 ❣️ایتاء👇 🆔https://eitaa.com/golhayeaseman1 ❣️واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/BuySeXZWvPAGP91UsX2bAr ❣اینستاگرام👇 Https://instagram.com/golhaye-aseman-99
🦋 قصه 🦋 🐿 سنجاب حسود تو یه جنگل سرسبز و بزرگ یه سنجاب زبر و زرنگ بود که تو یک درخت مهربان زندگی می کرد. درخت با همه حیوانات جنگل خوب بود و میوه های رنگارنگش را در اختیار همه حیوانات جنگل می گذاشت. اما این کار سنجاب را اذیت می کرد او دوست داشت که درخت فقط مال او باشد. اما چون درخت این طور می خواست سنجاب هم چیزی نمی گفت. یک روز که هوا خیلی طوفانی بود، یک کبوتر تنها که تو طوفان گرفتار شده بود به درخت پناه آورد و درخت هم بهش میوه و جا داد. باز هم این کار باعث ناراحتی سنجاب شد و سنجاب حسادت کرد. یک روز که کبوتر برای تهیه آب و دانه به اطراف جنگل رفته بود، سنجاب شروع به غیبت کردن کرد و به درخت گفت که کبوتر همش می گه که درخت خیلی کهنه است و همین روزهاست که خشک بشه و میوه هاش هم تلخ و بی مزه است. آن قدر این حرف ها را زد که درخت باورش شد و وقتی کبوتر برگشت اون رو از خودش راند و بیرونش کرد و هر چی کبوتر می گفت که حرفی نزده درخت باور نمی کرد. کبوتر به ناچار و با ناراحتی درخت آن جا را ترک کرد. یک کمی که از آن جا دور شد مرد تبر به دستی را دید که به سمت درخت می رفت فهمید که چه خطر بزرگی درخت رو تهدید می کنه. یک هو یاد جنگل بان افتاد و چون کلبه اش را بلد بود سریع به سمت او رفت. ولی وقتی سنجاب متوجه مرد تبر به دست شد و فرار کرد و هر چه درخت صداش کرد و کمک خواست توجهی نکرد. ولی همین که مرد تبر به دست اولین ضربه را زد مرد جنگل بان به موقع رسید و جون درخت را نجات داد. حالا درخت پی به اشتباهش برده بود، کبوتر را در آغوش گرفت و از او تشکر کرد. آنها سالیان سال در کنار هم خوش و خرم زندگی کردند. و اما سنجاب قصه ما که فکر می کرد خیلی زرنگه هنگام فرار گرفتار صیاد شده بود و این عاقبت کسی است که با حسادت و غیبت می خواهد به خوشختی برسد اما به تباهی خواهد رسید 🔊گلهای آسمان 💟 ویژه:👇 ❣کودک ونوجوان❣والدین ❣️تلگرام👇 t.me/golhayeaseman1 ❣️ایتاء👇 🆔https://eitaa.com/golhayeaseman1 ❣️واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/BuySeXZWvPAGP91UsX2bAr ❣اینستاگرام👇 Https://instagram.com/golhaye-aseman-99
🦋 قصه 🦋 🦋 پروانه ی وسواسی یک پروانه بود وسواسی از صبح تا شب ده بار بال هایش را گردگیری می کرد. ده بار شاخک هایش را برق می انداخت. ده بار گلی را که رویش می نشست، آب می ریخت و می شست. شب که می شد، باز هم می گفت: «هنوز هیچ جا تمیز نیست. » یک شب دست های پروانه خانم گفتند: «چروک شدیم! چه قدر باید هی بشوریم! تا کی باید هی بسابیم! » صبح که پروانه خانم بیدار شد، جیغ زد: «آخ! دستم درد می کند. وای! دستم جان ندارد. » پروانه ی همسایه جیغش را شنید. آمد و گفت: «بلا به دور! چی شده پروانه خانم؟ » پروانه خانم گفت: «بالم را خاک گرفته، شاخکم برق نداره، گُلم پر از گِل شده. با دستی که درد می کند، چه جوری خاک بروبم و برق بندازم و گل بشورم؟ آخ دستم! » بعد دستش را هی بوس کرد و گفت: «خوب شو دست من! درد نکن دست من! » پروانه ی همسایه، بال پروانه خانم را گرفت و گفت: «یه ذره آرام بگیر، یه ذره روی گُلت بشین! » پروانه خانم هم نشست. پروانه ی همسایه تند و تند شیر هی گل ها را مالید روی دست پروانه خانم. با برگ گل ها هم آن را پیچید. بوسش کرد و گفت: «نترس! یک هفته بگذرد، خوب می شوی! تا آن وقت، بیا یه ذره پرواز کنیم. » پروانه خانم هم رفت و با پروانه ی همسایه پرواز کرد. یک هفته که پرواز کرد، دیگر بشور بساب از یادش رفت. به جایش پرواز کرد و گفت: «چه قدر دنیا قشنگ است!» ✍نویسنده: لاله جعفری 🔊گلهای آسمان 💟 ویژه:👇 ❣کودک ونوجوان❣والدین ❣️تلگرام👇 t.me/golhayeaseman1 ❣️ایتاء👇 🆔https://eitaa.com/golhayeaseman1 ❣️واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/BuySeXZWvPAGP91UsX2bAr ❣اینستاگرام👇 Https://instagram.com/golhaye-aseman-99
🦋 قصه 🦋 به نام خدای مهربون و بزرگی که هممممه ی ما آدما رو آفرید. یه روزی از روزها تو سالهای دور دور دور تو یه سرزمین خیلی خیلی دور حتی دورتر از مکه که الان با هواپیما باید رفت اونجا ( سوال از کودک: هواپیما تاحالا سوار شدی؟ 😉) یه آدم خیلی بدی بود که اسمش "أبرَهِه" بود و میخواست خونه خدا رو خراب کنه. (آدم بدا همش چیکار میکنن؟ ج:همه چی رو خراب میکنن {زمینه سازی ذهنی برای آشنایی با وهابیت در آینده} ). وزیرش بهش گفت: میدونی خونه خدا چه قدر محکمه؟ ابرهه گفت هرچقدر هم محکم باشه خرابش میکنم و رفت یه لشگر فیل رو با سربازهایی که سوار فیلها بودن برد سمت خونه خدا...خدا هم از این کار ابرهه عصبانی شد و یه مشت و مال حسسسابی براشون در نظر گرفت...لشگر ابرهه هنوز خیلی نزدیک خونه خدا نشده بودن که یهو همه آدمهای لشگرش دیدن عه آسمون سیاه شد! 😳 گفتن آسمون چرا اینطوری شد؟!😳 تا اینکه سیاهی نزدیکتر و نزدیکتر شد و دیدن یه عااااالمه گنجشک از اون بالابالاهای آسمون هرکدوم تو منقارشون یه سنگریزه دارن که دارن پرتابش میکنن به آدم بدها و فیلها (میدونی اگه یه چیز کوچولو از فاصله ی خیلی دور از آسمون پرتاب بشه و بیفته روی چیزی اون چیز رو میتونه سوراخ کنه؟ ) خلاااصه گنجشکها با اون کوچولوموچولوییشون کاری کردن که سپاه بزرگ ابرهه با اوووون همه فیل همممه فرار کردن و نابودشدن و ابرهه شکست خورد😀 از همون موقع دیگه هیچ کسی جرات نداره خونه خدا رو خراب کنه چون خدا از هممممممه چی قویتره.😊 مامانِ علی آقا و زینب خانم عزیز🌸 🔊گلهای آسمان 💟 ویژه:👇 ❣کودک ونوجوان❣والدین ❣️تلگرام👇 t.me/golhayeaseman1 ❣️ایتاء👇 🆔https://eitaa.com/golhayeaseman1 ❣️واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/BuySeXZWvPAGP91UsX2bAr ❣اینستاگرام👇 Https://instagram.com/golhaye-aseman-99