#معجزه امام رضا علیهم السلام
سلام بر آن کسی که به اهل و عیال خود دستور داد تا قبل از شهادتش برای او گریه کنند
بر من رسیده لطف بیپایانت ای رضا
سوزم به روز و شبم ز هجرانت ای رضا
با این امید که شفاعتم کنی به محشر
دارم دو دست خویش به دامانت ای رضا
صیادی بوده در زمان امام رضا علیه السلام دینی و اعتقادی نبود زیاد اما خانمی داشته مذهبی و ایمانی از این خانوم بچهای داشته فلج بوده میرفته صیادی کارش صید بود صید آهو صید پرندگان یه روزی از روزای صیدش آهویی رو دید به دنبال آهو دوید آهوکه بچه داشت هراسان شد و دوید صیاد هم در پی ش به سرعت روان شد وقتی که به آهو رسید همزمان مولایمان امام رضا هم رسید آهو خود را به امام رضا نزدیک کرد مرد هم نزدیکتر رفت و به امام که نشناختش گفت این صید من است اجازه نمیدهم بگیریش مال من است آهو رو به امام رضا علیهم السلام کرد و گفت مولا جان بچههایم منتظر منن میشود ضمانت منو بکنی مولا مبلغی پول به صیاد داد و گفت این را بگیر و آهو را رها کن که او بچه دارد بچههایش منتظرند مرد گفت من فقط این آهو را میخواهم مولا مبلغی پول را اضافه کردو به آن مرد داد و گفت در ازای این مقدار پول چی حاضری آهو را آزاد کنی گفت نه آهو، آهو دوباره به امام عرضه داشت آقا جان مولا جان ن میروم و با بچههایم برمیگردم که آنها را طعمه شدن حیوانات نجات بدهم و هم به قولی که شما از طرف من دادهاید عمل کنم صیاد نیشخندی زد و گفت از کی آهو حرف میزند و من که چیزی نشنیدم اما چون تو ضمانت کردی باشد اگر نیامد باید آهویی برای من صید کنی آهو دوان دوان رفت تا بچههایش رابیاورد صیاد به امام گفت تا آهو برگردد به خانه ما برویم که زن و فرزندم منتظرند امام و صیاد به خانه صیاد رفتند طولی نکشید آهو با بچههاش برگشت وقتی صیاد آهو را دید به امام فرمود تو کی هستی که حرف آهو را فهمیدی و راست گفتی اکنون یخواهم کاری برایم کنی من بچه فلجی در خانه دارم که حتی قادر نیست روی پایش بایستد اگر او را هم ضمانت کنی و شفا دهی این آهو را آزاد میکنم مولا گفت فرزندت را بیاور صیاد زنش را صدا زد و گفت بچه را بیاور بیرون زن بچه فلجش را بغل کرده و به حیاط آمد تا چشمش به امام رضا افتاد ناخودآگاه گریه افتاد صیاد بچه را از دست زن گرفت و پیش امام رضا آورد مولا دستی به پاهای بچه کشید و گفت به اذن خدا راه برو و در همان حال آن پسر بچه سرحال و قبراق به راه افتاد صیاد که این منظره را دید خود را به دست و پای امام انداخت و گفت من این آهو را به تو میبخشم و آزادش میکنم
ای که از آهو ضمانت کرده ای
روز حشر از ما حمایت میکنی
😭
🖌#طاهره سادات