.
#شور_پایانی
#سرود_پایانی
#بصیرتی
بند1⃣
غافل بشی دینتو میدی از دست
ساکت بمونی میخوری به بن بست
جایی واسه ی عقب نشینی نیست
دشمن هدفش عقیده ی شیعه است
به خدا قسم به خدای فاطمه و علی
به خدا قسم به هوالعظیم به هوالعلی
که اگه بخواد کسی واسه دین جونشو بده
به خدا قسم بین این همه منم اولی
نمیذاریم فتنه بشه بینمون
بگو به دشمن تو خماریش بمون
بخون رجزهاتو ولی خوب بدون
فان حزب الله هم الغالبون
بند2⃣
یک عمره که دعوا سر عاشوراست
لبیک یا حسین وقتش همین حالاست
جایی واسه ی عقب نشینی نیست
دشمن هدفش امام حسین ماست
به حسین قسم به حسین که تنها شعارمه
به حسین قسم به حسین که دارو ندارمه
واسه پرچمش اگه صد دفه بمیرم بازم
به حسین قسم مردن آرزوی دوباره مه
محاله برگردیم از ایمانمون
نوشتیم این عهد و ما با خط خون
سینه زن ارباب با نیت بخون
فان حزب الله هم الغالبون
بند3⃣
امروزه واسه فرج زمینه ساز
ای شیعه جهادتو عقب ننداز
جایی واسه ی عقب نشینی نیست
میخوان بگیرن حق علی رو باز
به علی قسم به علی که فاتح خیبره
به علی قسم به علی که یک تنه لشکره
کسی که بخواد شیعه خونه ی علی رو خراب
به علی قسم مگه از رو نعش ما بگذره
به دشمن این خاک نمیدیم امون
پای علی هستیم ما تا پای جون
خدا کشیده این رو خط و نشون
فان حزب الله هم الغالبون
شعر و سبک: #احسان_نوری
انجمن تکیه نوکری مشهد
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#لبیک_یاخامنه_ای
#جهاد_تبیین
#مداح_بصیرت
#ماملت_امام_حسینیم
#سیاست_عین_دیانت_ماست
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
هدایت شده از کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
◼️روضه حضرت معصومه در شب یا روز وفات
🏴
◼️گریز ب حضرت زینب
◼️ محفل ومجلس به احترام دختر موسی بن جعفربرپا شده، امشب این جمع با خانم اقامه عزا کردن ....خانومی که در سایه این بی بی همه مون از غصه ها و از غم های روزگار دلمون رهایی پیدا میکنه......
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سال ها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
◼️همه یه ارادت خاص داریم خصوصا عزیزانی که در شهر قم زندگی میکنن..... هر وقت دلشون تنگ میشه،غصه که تو قلبشون باشه پناه میبرن به بارگاه دختر موسی بن جعفر .....
.
به دارالشفایی که هر دردمندی اگر مراجعه کنه دردش دوا میشه.....،هر غصه داری به این حرم بیاد گره از کارش باز میشه، ......هر مریضی که پناه میاره به این حرم به واسطه عنایت بی بی به عنایت موسی بن جعفر و دختر بزرگوارشان، بی بی دوسرا،خاتون دوسرا،دردش دوا میشه.......
امشب میگم بی بی جان شب شهادت شما بانو.......بانی زحمت کشیده این مجلس بر پا کرده....... امشب هممون عزادار خانومی هستیم که هفده روز مهمان شهر قم بود......
هممون عزادار خانمی هستیم که به عشق برادر و یاری برادراومد..... ،نمیدونم دیدن برادر براش میسر شد یا نه...
امشب از امام رضا دعوت کنید بیاد به مجلسمون.......،مگه میشه مجلس خواهر باشه برادر نیاد........
شمایی که ارادت به امام رضا دارید.....،شمایی که تا اسم امام رضا میاد دلاتون پر میزنه کنار پنجره فولاد علی ابن موسی الرضا .....
امشب قدم به چشم گناهکار ما بگذار بیا تو مجلس دختر موسی بن جعفر،......
حضرت معصومه ببین گرفتارا اومدن،.... دردمندا اومدن،..... امشب دوای دردشونو از شما بگیرن،...... این بانو خیلی غریبه.......،
این بانو تا لحظه های آخر منتظر برادر بود اما وقتی بیمار شد .....تو بستر بیماری بود همه زن های قم دور این بی بی را گرفتن،......
نگذاشتن بی بی مون تنها بمونه، گفتن خواهر امام،....عمه امام.......،دختر امام .....اصلشم همین بود مهمان نوازی کردن.....
اینجا یه عمه امام بود همه احترام میکردن وقتی درشهر قم بود....
ارزومندا امشب دوای دردتو از بی بی پیگرید،.... اگر مریض داری شفای مریضتو از بی بی بگیر.....،غیر ممکنه کسی بیاد تو این مجلس جوابشو نگیره.......، امشب مریض دارا خوب جایی اومدین......
حضرت معصومه عمه سادات... آنقدر گوسفند جلوی پای بی بی قربانی کردن،.... آنقدر دسته های گل رو سر بی بی ریختن ،جلوی ناقه بی بی ریختن،..... احترام کردن.....
،گفتن دختر امام..... مهمان شهر ماست،.... جان عالمی به فدای اون خواهری که وقتی وارد شهر کوفه وشام شد به جای دسته های گل از بالای بام ها کف میزدن.....،هل هله میکردن،....آتش و خاکستر بر سر زینب کبری واهلبیت ریختن...
چقدر زخم زبان اونجا شنید .....قلب خانم زینب سوزوندن .... یه طرف داغدار برادر بود حضرت زینب، ی طرف اسارت....امام زمان منو ببخشین.....
امشب برای غریبی زینب کبری هرچی گریه کنیم کمه.... خون گریه کنیم کمه....
یه جا داغ برادر یه جا درد اسیری....
سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
غریبی و اسیری وغم یار
غریبی و اسیری چاره داره.
ولی آخر کشد ما را غم یار
یه جا غربت یه جا اسیری یه جا داغ برادر
بدتر از همه جا سرهای بریده بالای نیزه مقابل حضرت زینب........
هر کجا نشستی ناله بزن یا حسین 🏴🏴#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
غذای نذری و شربت؟ چه گفت مردک پست؟
گدای اجنبی افسار خود چگونه گسست؟
زبان الکن این لات، از چه لال نشد؟
میان دست پلیدش قلم چرا نشکست؟
دهنکجی به شهیدان و ادعای شعور؟
مجیزگویی خصم و به خلق، ضربت شست؟
کسی که نان سگان میخورد چه میفهمد؟
غذا و شربت نذری نشانهی شرف است
حرامخوار چه داند که شد به کام شهید
نه نان و شربت نذری، که می ز جام الست
به خویش غره نگردد! خطاب من نه به اوست
که شأن شاعر دلخون کجا و جاهل مست؟
دلم پر است نه از او که نیست جز مگسی
دلم پر است ز مصدرنشین سفلهپرست
دلم پر است از آنان که اسوه میسازند
به دست خویش برای جوان ز مردم پست
ز صاحبان مناصب که از خصومتشان
هر آنکه ناصح و دلسوز بود و نخبه، نرست
هر آنکه گیشه پسندید، نورچشمی شد
هر آنکه شوت بلد بود و گل، به صدر نشست
گناه را ز سلبریتیان مبین که نظام
خودش به تازه به دوران رسیدگان دل بست
برای مردم دانا رسانه هست؟ که نیست
سخنشناس و هنرور به خانه نیست؟ که هست
ز مدح و نوحه، جوانان چقدر گریه کنند؟
ز نطقهای شعاری چه آورند به دست؟
خطای شیوهی تبلیغ و حکمرانی ماست
گدای غرب، اگر حرمت شهید شکست
افشین علا
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🔴 #اهمیت_زمینه_سازی و ضرورت وجود #یاران امام عصر عجل الله
💠 #قسمت_اول
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيهِ أَنَّهُ قَالَ: إِذَا ٱجْتَمَعَ لِلْإِسْلاَمِ (لِلْإِمَامِ) عِدَّةُ أَهْلِ بَدرٍ ثَلاَثُمِائَةٍ وَ ثَلاَثَةَ عَشَرَ وَجَبَ عَلَيهِ اَلْقِيَامُ وَ اَلتَّغْيِيرُ.
📗بحار الأنوار
🔷 امام باقر علیه السلام فرمودند :
اگر برای اسلام (امام) به تعداد اهل بدر، #سیصد_و_سیزده_نفر جمع شوند بر او واجب است که قیام کند و اوضاع را تغییر دهد .
👈 از این حدیث نورانی میتوان نتیجه گرفت که یکی از مهمترین شرایط ظهور امام عصر عجل الله تعالیٰ فرجه الشریف ، #وجود_یاران حضرت میباشد .
🌺 و خداوند در قرآن میفرمایند :
﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِم﴾ (رعد/۱۱)
خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد ، مگر زمانی که آن قوم حالشان (باطنشان) را تغییر دهند .
🔰 بالاترین تغییر در عالم بشریت ، ظهور امام عصر عجل الله تعالیٰ فرجه الشریف است ، که توحید و انسانیت در آن زمان به اوج خود خواهد رسید .
💢 و همانگونه که اشاره شد ، شرط ظهور ، وجود تعداد خاصی از یاران و تغییر احوالات جامعه میباشد .
⭐️ در قسمتهای بعد به ویژگیها و چگونگی ایجاد یاران و اهمیت تغییر حال جامعه اشاره خواهیم کرد .
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
☝️☝️☝️☝️
♦️توجهی به هلهله کفتارها نکنید!! !
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🇮🇷🏴ایران ما صاحب دارد ، صاحب ما
آقا #بقیة_الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف است🌱
❣﷽❣
⭕️#کرامت_حضرت_اباالفضل_ع
سلالةالسادات جناب آقای سیدعلی صفوی كاشانی، مداح اهل بیت عصمت و طهارت(ع) از جناب آقای هارونی نقل كرد كه گفتند:
یكی از عزیزان سقای هیئتی كه در ایام محرم (عاشورا) دور میزد و آب به دست بچهها میداد، نقل میكند خدا یك پسر به من داد كه یازده سال فلج بود.
یكی از شبها كه مقارن با شب تاسوعا بود وقتی میخواستم از خانه بیرون بیایم، مشك آب روی دوشم بود؛ یكدفعه دیدم پسرم صدا زد: بابا كجا میروی؟ گفتم: عزیزم، امشب شب تاسوعاست و من در هیئت سمت سقایی دارم؛ باید بروم آب به دست هیئتیها بدهم.
گفت: بابا، در این مدت عمری كه از خدا گرفتم، یك بار مرا با خودت به هیئت نبردهای. بابا، مگر اربابت باب الحوائج نیست؟ مرا با خودت امشب بین هیئتیها ببر و شفای مرا از خدا بخواه و شفای مرا از اربابت بگیرد.
میگوید: خیلی پریشان شدم. مشك آب را روی یك دوشم، و عزیز فلجم را هم روی دوش دیگرم گذاشتم و از خانه بیرون آمدم. زمانی كه هیئت میخواست حركت كند، جلوی هیئت ایستادم و گفتم هیئتها بایستید! امشب پسرم جملهای را به من گفته كه دلم را سوزانده است. اگر امشب اربابم بچهام را شفا داد كه داد، والا فردا میآیم وسط هیئتها این مشك آب را پاره میكنم و سمت سقایی حضرت ابالفضل العباس(ع) را كنار میگذارم این را گفتم و هیئت حركت كرد.
نیمههای شب بود. هیئت عزاداریشان تمام شد، دیدم خبری نشد. پریشان و منقلب بودم، گفتم: خدایا، این چه حرفی بود كه من زدم؟ شاید خودشان دوست دارند بچهام را به این حال ببینم، شاید مصلحت خدا بر این است. با خود گفتم: دیگر حرفی است كه زدهام، اگر عملی نشد فردا مشك را پاره میكنم. آمدم منزل وارد حجره شدیم و نشستیم. هم من گریه میكردم و هم پسرم.
میگوید: گریه بسیار كردم، یكدفعه پسرم صدا زد : بابا، بس است دیگر، بلند شو بابا! بابا، اگر دلت را سوزاندم من را ببخش بابا! بابا، هر چه رضای خدا باشد من هم راضیم!
من از حجره بلند شده، بیرون آمدم و رفتم اتاق بغلی نشستم. ولی مگر آرام داشتم؟! مستمرا گریه میكردم تا اینكه خواب چشمان من را فرا گرفت در آن هنگام ناگهان شنیدم كه پسرم مرا صدا میزند و میگوید: بابا، بیا اربابت كمكم كرد. بابا، بیا اربابت مرا شفا داد. بابا.
آمدم در را باز كردم، دیدم پسرم با پای خودش آمده است. گفتم : عزیزم، چه شد؟! صدا زد: بابا، وقتی تو از اتاق بیرون رفتی، داشتم گریه میكردم كه یك دفعه اتاق روشن شد دیدم یك نفر كنار من ایستاده به من میگوید بلند شو! گفتم : نمیتوانم برخیزم. گفت: یك بار بگو یا اباالفضل و بلند شو! بابا، یك بار گفتم یا اباالفضل و بلند شدم،. بابا. بابا، ببین اربابت ناامیدم نكرد و شفایم داد! ناقل داستان میگوید: پسرم را بلند كرده، به دوش گرفتم و از خانه بیرون آمدم، در حالیكه با صدای بلند میگفتم : ای هیئتیها بیایید ببینید عباس علیه السلام بیوفا نیست، بچهام را شفا داد.
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈