🌷نوجوانی سوال کرده چرا ما اینهمه دشمن داریم؟
ساده روان و کوتاه برای جوانترها
این مجسمه در اسپانیا از سه نفر مسلمان، مسیحی و یهودی ساخته شد.
از مجسمه ساز پرسیدن، هدفت چی بوده ؟؟
گفت: ﻳﻬﻮﺩیا ﺧﻮﺩشو ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ مسیحیا ﻭ ﻣﺴﻠﻤونا ﻣﻴدونن ﻭ ﻣﺴﻴﺤﻴﺎ هم خودشونو ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﻣﺴﻠﻤونا ﻣﻴدونن. منم ﺍﻳﻦ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺭو ﺳﺎﺧﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﮕم اونها سخت در اشتباه هستن.
گفتن: ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺗﻮ که ﮔﻔﺘﻪﻫﺎی اونها رو تایید میکنه!
ﮔﻔﺖ:
اشتباه نکنید!ﻛﺎفیست آن ﻣﺴﻠﻤاﻥ ﺍﺯ ﺳﺠﺪﻩ برخیزد!
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ خواهید شد ﻛﻪ ﭼﻪ ﺑﻼﻳﻲ ﺳﺮ ﻳﻬﻮﺩی و مسیحی ﻣﻲ ﺁﻳﺪ.
🔹 اسلام عبادی و اسلام سیاسی!
این فردی که در سجده هست، نماد انسان صالح و اسلام عبادیه! آزارش به کسی نمیرسه خیری هم برای کسی نداره!
بنابراین مخالف و دشمن هم نداره، چون ظلم پذیره! اونایی هم که رفتن روش ایستادن چون جاشون خوبه، کاری باهاش ندارن!
حالا تصور کنین این انسان صالح میخواد بلند شه و به اون دوتا به خاطر ظلمشون اعتراض کنه! چی میشه؟!
قطعا جای اون دوتا متزلزل میشه و حتما باهاش مخالفت میکنن و حتی ممکنه باهاش بجنگن!
حالا دیگه دشمن هم داره!
اون فرد دیگه صرفا انسان صالح نیست! چون اون الان دیگه به یک انسان مصلح تبدیل شده و میخواد به بُعد سیاسی اسلام هم عمل کنه .
مصلح یعنی عدالت خواه و همه مصلحین برخلاف صالحین دشمنان زیادی دارن! مثل امام عصر(عج) که مصلح آخرالزمان هستن و دشمن هم زیاد دارن
انقلاب اسلامی به ما یاد داد مصلح باشیم و در کنار اسلام عبادی به اسلام سیاسی هم بپردازیم
انقلاب ما مصلح پروره برای همین هم دشمن زیادداره.....🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡الهی آرامش درونم راسپاس
🌼الهی سلامتی جسمم را سپاس
🧡الهی آگاهی روز افزونم را سپاس
🌼الهی دل شادم را سپاس
🧡الهی دل پر تپشم را سپاس
🌼الهی این لحظه را سپاس
🧡الهی دوستان خوبم را سپاس
🌼الهی نفس پر انرژیم را سپاس
🧡الهی موفقیت امروزم را سپاس
🌼الهی شایستگیم را سپاس
🧡الهی لیاقتم را سپاس
🌼الهی باتو بودنم را سپاس
🧡الهی تورادر همه حالم سپاس
🌼به لطف الهی من اشرف مخلوقاتم
🧡به لطف الهی من تجلی کائناتم
🌼به لطف الهی
🧡من عزیزدردانه ی آفرینشم
🌼به لطف الهی
🧡انسان بودنم راسپاس
🌼خـــدایابودنت را سپاس🌼
#امروزتان_بهتراز_دیروز
مگه قشنگ تر از این قاب هم داریم؟
مادر باشی، باحجاب باشی، قهرمان هم باشی...
هشتگ زن زندگی زیبایی 😍
#ساره_جوانمردی
🔘#یادداشت ا #طوفان_الاقصی
✅ طوفان الاقصی؛ پردهبرداری از خطای محاسباتی دشمنان
🖋دکتر مهدی اسلامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه امامصادق (ع)
▪️سال 94 مهمترین و تأثیرگذارترین فرمایش رهبر انقلاب، این نوید بود که "رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید"
البته تحولات سالهای اخیر نشان داده که گویا خود صهیونیستها برای اضمحلال و نابودی کامل رژیم جعلی شان عجله دارند، ضمن آنکه بی شک پس از"طوفان الاقصی"روند تحولات شکل و شمایل دیگری میگیرد، کما اینکه در حال حاضر نیز برای بسیاری از مردم دنیا بهخصوص مسلمانان اقصینقاط عالم این امر ثابت شده که این رژیم غاصب و کودک کُش رفتنی است.
▪️حملهی شجاعانه و غافلگیرکننده رزمندگان حماس به سرزمینهای اشغالی در روزهای اخیر نتیجه سالها فشار و ظلم مضاعف صهیونیستها علیه مردم مظلوم غزه و دیگر نقاط فلسطین است و این مسئله نشانمیدهد که نسل کنونی ساکن در فلسطین و بهخصوص نوار غزه، به این باور و یقین رسیده که تنها در سایه مقاومت و ایستادگی در برابر اشغالگران ظالم به هدف مبارک خود که همانا آزادی قدس شریف و دیگر سرزمینهای اشغالی است، میرسد.
▪️واقعیت آن است که امروز رزمندگان فلسطینی به نماد مقتدرِ مظلوم تبدیلشدهاند که امیدواریم پیروزی نهایی با آنها خواهد بود و امروز وظیفه همه دل بستگان جریان مقاومت و هم حقطلبان و عدالت خواهان عالم این است که به حمایت از مظلوم و مقابله با ظالم اهتمام بورزند.
▪️در حال حاضر سردمداران رژیم سفاک صهیونیستی بهشدت دچار خطای محاسباتی شدهاند، ضمن آنکه ضعف اطلاعاتی و نظامی اسرائیل بر همگان نیز ثابت شده و در چنین اوضاع و احوالی قطعاً موفقیت و پیروزی نهایی با رزمندگان و صابرین است، هر چند که این روزها و شبها متأسفانه شاهد به خاک و خون کشیده شدن غزه مظلوم هستیم؛ اما نصرت الهی با آن هاست که در راه خدا ثابت قدم و اهل صبر و مقاومت باشند.
📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛
وبگاه | فکرت | مدرسه فکرت | رادیوفکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
فیش مرثیه گریزها
حضرت معصومه سلام الله علیها
در عصر رضاخان و کشف حجاب، روزی رییس شهربانی قم که مردی گستاخ و بدزبان بود،
به حرم حضرت معصومه(ع) وارد شد و در همانجا به زنان با حجاب حمله کرد، تا چادر از سرشان بگیرد،
آه و ناله زنان بلند شد، در همین وقت غیرت آیه الله مرعشی نجفی(ره) که در آنجا حضور داشت،
به جوش آمد، و به آن قسمت رفته و برای جلوگیری از آن رییس، پس از بگو مگو، سیلی محکمی
به صورت رییس شهربانی زد، او که از این سیلی، سخت یکه خورده بود، آیه الله مرعشی را تهدید
به قتل نموده ولی روز بعد همین رییس گستاخ وارد بازار قم گردید، از قضا قسمتی از سقف ساختمان
بازار بر سر او خراب شده، و او در همان دم به هلاکت رسید و از دنیا رفت.
و این حادثه هم از کرامت های حضرت معصومه(ع) است که در حرمش، ستمگر گستاخ،
به زنان با حجاب حمله کرد، و یا عالم بزرگ آیه الله العظمی مرعشی نجفی را تهدید به قتل نمود،
و هم از کرامت آیه الله مرعشی به حساب می آید.
اما دلها بسوزد...
برای مادر مظلومه ای که دست آن بی حیا به ساحتش بی حرمتی کرد و گل صورتش را ارغوانی کرد اما ...
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بانویی مدت ها بر اثر بیماری طولانی و شدید یکی از نزدیکانش (فرزند یا برادر و...) رنج می برد،
از معالجات و درمان ها نتیجه نگرفته بود، دستش از هما جا بریده و به حرم حضرت معصومه(ع)
پناهنده شد، و به آن بانوی ارجمند توسل جست، همچنان به توسل خود ادامه داد، تا این که شبی
در عالم خواب دید حضرت معصومه(ع) به بالین او آمد و فرمود: "بیمارت را به حرم من بیاور و در این
مکان خاص(که در عالم خواب نشان داد) بگذار، بناست عمویم حضرت عباس(ع) به زیارت من بیاید،
شفای بیمار تو را از عمویم می طلبم."
این بانو می گوید: پس از بیدار شدن از خواب، خوشنود شدم،
و به دستور حضرت معصومه(ع) عمل کردم، شخص بیمارم را به آن مکام خاص
از حرم حضرت معصومه(ع) بردم، او به محض این که در آن مکان نشست، احساس سلامتی کرد،
و با خوشحالی گفت:"خوب شدم وشفا گرفتم."
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در این سفر دور گروهی از برادران و خدمتکاران به همراه حضرت معصومه(ع) بوده اند)
وقتی که به ساوه رسیدند، حضرت معصومه(ع) بیمار شد، پرسید از این مکان تا قم چقدر راه است؟
عرض کردند: ده فرسخ، به خدمتکار دستور داده که به جانب قم رهسپار گردند،به این ترتیب به قم آمد
و به منزل موسی بن خزرج بن سعد اشعری که از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد.
اما روایت صحیح تر این است که: چون خبر ورود آن بانوی با عظمت حضرت فاطمه معصومه(ع)
به آل سعد رسید، همگی به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند،
در میان آنها موسی بن خزرج به کاروان حضرت معصومه(ع) رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته
و به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذیریی کرد،
ولی پس از 16 یا 17 روز آن بانوی ارجمند،
رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانید.
اما دلها بسوزد:
راوى گوید: گماشتگان ابن زیاد، اسیران و اهل بیت عصمت علیه السّلام و مبارک امام علیه السّلام
را به سمت شام شوم حرکت دادند همین که به نزدیک دمشق رسیدند، ام کلثوم علیه السّلام
به شمر بن ذى الجوشن، فرمود: از تو درخواستی دارم.
شمر گفت : حاجت تو چیست ؟
ام کلثوم فرمود: چون ما را داخل شهر مى نمایید از دروازه اى ببرید که تماشاچیان و تردد کنندگان
در آن کم باشند؛ و به لشکریان خود بسپار که سرها را از میان محمل ها و کجاوه ها بیرون آوردند
و اندکى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى کم شود.
آن نانجیب از راه بغى و عدوان و کفر و طغیان بر ضد خواهش آن مکرمه دوران، امر نمود که سرها را
بر بالاى نیزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول را بر همین حال از راهى وارد
دمشق نمودند که ازدحام خلق در آن بسیار بود.
سپس ایشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مکانى که اسیران کفار را نگاه مى داشتند
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
که مردی گستاخ و بدزبان بود، به حرم حضرت معصومه(ع) وارد شد و در همانجا به زنان با حجاب حمله کرد، تا چادر از سرشان بگیرد، آه و ناله زنان بلند شد، در همین وقت غیرت آیه الله مرعشی نجفی(ره) که در آنجا حضور داشت، به جوش آمد، و به آن قسمت رفته و برای جلوگیری از آن رییس، پس از بگو مگو، سیلی محکمی به صورت رییس شهربانی زد، او که از این سیلی، سخت یکه خورده بود، آیه الله مرعشی را تهدید به قتل نموده ولی روز بعد همین رییس گستاخ وارد بازار قم گردید، از قضا قسمتی از سقف ساختمان بازار بر سر او خراب شده، و او در همان دم به هلاکت رسید و از دنیا رفت.
و این حادثه هم از کرامت های حضرت معصومه(ع) است که در حرمش، ستمگر گستاخ، به زنان با حجاب حمله کرد، و یا عالم بزرگ آیه الله العظمی مرعشی نجفی را تهدید به قتل نمود، و هم
از کرامت آیه الله مرعشی به حساب می آید.
اما دلها بسوزد...
برای مادر مظلومه ای که دست آن بی حیا به ساحتش بی حرمتی کرد و گل صورتش را ارغوانی کرد اما ...
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
آیه الله العظمی سید شهاب الدین نجفی مرعشی(وفات یافته شهریور 1369 شمسی) می فرمود: روزگاری که جوان تر بودم، روزی بر اثر مشکلات فراوانی که داشتم، از جمله می خواستم دخترم را شوهر دهم، ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیه تهیه کنم، با ناراحتی به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم، و با عتاب و خطاب در حالی که اشک هایم سرازیر بود گفتم:"ای سیده و مولای من، چرا نسبت به امر زندگی من اهمیت نمی دهی؟ من چگونه با این دست خالی دخترم را شوهر دهم؟" سپس با دلی شکسته به خانه برگشتم.
حالت غشوه(کشف) مرا فرا گرفت در همان حال شنیدم در می زنند، رفتم و در را باز کردم، شخصی را دیدم که در پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت:"سیده تو را می طلبد" با شتاب به حرم رفتم، وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت شدم، چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند، از سبب آن پرسیدم، گفتند: اکنون سیده می آید، پس از اندکی حرم حضرت فاطمه معصومه(ع) آمد، در حالی که در شکل و شمایل، مانند مادرم فاطمه زهرا(ع) بود(چون جده ام زهرا(ع) را سه بار قبل از آن، در خواب دیده بودم) نزد عمه ام حضرت معصومه(ع) رفتم و دستش را بوسیدم، به من فرمود:"ای شهاب! کی ما در فکر تو نبوده ایم، که ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاکی هستی، تو از زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما و مورد عنایت ما بوده ای."
وقتی که از خواب بیدار شدم، فهمیدم که نسبت به حرم حضرت معصومه(ع) اسائه ادب کرده ام، همان دم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشی صورت گرفت، و مشکل زندگیم حل وآسان گردید.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
مرحوم آیت الله العظمی محمد علی اراکی فرمودند آقا حسن احتشام (فرزند مرحوم سید جعفر احتشام) از منبری های قم بودند"پدر و پسر") از قول آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی(که مرد روضه خوان با اخلاصی بود و قبل از درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) چند دقیقه خطبه ای از نهج البلاغه و ذکر مصیبت مختصری می خواند) نقل کردند که او گفت:
"ما اهل منبر با هم در مواقع تعطیلی دوره ای داشتیم، و دور هم جمع می شدیم و خودمان برای خودمان روضه می خواندیم. شبی من(یعنی آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی) در خواب دیدم که خواستم به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف شوم، گفتند: ورود به حرم ممنوع است، برای اینکه حضرت معصومه(ع) با حضرت زهرا(ع) در بالای ضریح خلوت کرده اند و کسی را راه نمی دهند."
من گفتم مادرم سیده بوده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند رفتم دیدم که بله این دو با هم نشسته اند و در بالای ضریح با همدیگر صحبت می کنند از جمله صحبت ها این بود. که حضرت معصومه(ع) به حضرت زهرا(ع) عرض می کند: حاج سید جعفر احتشام(روضه خوان، روضه خوان را خودم می گویم) برای من مدحی گفته است و ظاهراً آن مدح را برای حضرت زهرا(ع) می خواند.
آقا شیخ ابراهیم این خواب را در آن جلسه دوره ای که اهل منبر در آن جمع بودند و حاج احتشام هم حضور داشت نقل می کند، حاج احتشام می گوید از آن شعرها چیزی یادت هست گفت: بله در آخر شعر داشت"دخت موسی بن جعفر" تا این را گفت حاج احتشام زد زیر گریه و گفت: بله توی اشعار من این کلمه هست.
این احتشام از منبری های قم بود و خیلی با حال بود، هیچ منبری را ندیدم که خودش گریه کند و ایشان خودش روضه می خواند و خودش گریه می کرد بکاء بود و گریه زیاد می کرد.
آقا حسن احتشام فرزند حاج جعفر احتشام گفت به ایشان گفتیم شعرا در آخر شعرشان تخلص دارند. شما هم برای خود تخلص تعیین کن، هر چه گفتم قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت.
ای فاطمه به جان عزیز برادرت بر احتشام لطف نما قصر اخضری
ایشان گفت قصر اخضر هم لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همانجا که آقای مرعشی(ره) سجاده می انداختند، آنجا را به رنگ سبز گچ کاری کردند با سنگ مرمر و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالا سر واقع شد.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
سال ها قبل از انقلاب، گروهی از مردم یکی از شهرهای دور، در فصل زمستان برای زیارت حضرت معصومه(ع) عازم قم شده بودند. شب فرا رسید، برف سنگینی در زمین نشسته بود، این گروه در چند فرسخی قم راه را گم کردند، و در بیابان بدون وسیله، سرگردان شده و در مخاطره شدید قرار گرفتند، همانجا دست به توسل به دامن حضرت معصومه(ع) زدند تا با نشان دادن راه، آن ها را از خطر برهاند.
طبق سند موثق، یکی از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه(ع)، مرحوم سید محمد رضوی می گوید: در آن شب( بدون اطلاع از زائران در به در و سرگردان) در حرم بودم، اندکی خوابیدم، در عالم خواب دیدم حضرت معصومه(ع) نزد من آمد و فرمود:"برخیز، چراغ گلدسته ها را روشن کن."(1)
به ساعت نگاه کردم، دیدم اندکی از نیمه شب گذشته و هنوز چهار ساعت به اذان صبح باقی است(و ماطبق معمول اندکی قبل از اذان، چراغ های گلدسته ها را روشن می کردیم.)
خوابیدم، دوباره حضرت معصومه(ع) را در خواب دیدم، این بار با تندی به من فرمود:"برخیز، مگر نگفتم چراغ های گلدسته ها را روشن کن."
برخاستم و چراغ های گلدسته ها را روشن کردم، دیدم برف سنگینی آمده و همه جا را سفید پوش نموده است، ولی شگفت زده شده بودم که چرا امشب به دستور حضرت معصومه(ع) چراغ ها را زودتر روشن نموده ام؟ آن شب به سرآمد، صبح روز بعد که هوا آفتابی بود، از حرم عبور می کردم، شنیدم چند نفر از زائران به همدیگر می گویند:" حضرت معصومه(ع) به داد ما رسید، چقدر باید از محضر مقدسش تشکر و سپاس گزاری نماییم! اگر چراغ های گلدسته ها روشن نمی شد، ما در دل شب تاریک در بیابان پر از برف و هوای سرد، که راه را گم کرده بودیم، جان سالمی به در نمی بردیم، اگر چراغ گلدسته ها روشن نمی شد ما جهت شهر قم را در آن تاریکی ظلمانی هرگز پیدا نمی کردیم."
راز خواب را دریافتم که چرا حضرت معصومه(ع) به من می فرمود: برخیز و چراغ گلدسته ها را روشن کن!
با توجه به اینکه در آن عصر، برق شهر قم کم بود، و تنها برقی که موتور مستقل داشت و نور آن از دور پیدا بود، برق آستانه مقدسه بود.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بانویی مدت ها بر اثر بیماری طولانی و شدید یکی از نزدیکانش (فرزند یا برادر و...) رنج می برد، از معالجات و درمان ها نتیجه نگرفته بود، دستش از هما جا بریده و به حرم حضرت معصومه(ع) پناهنده شد، و به آن بانوی ارجمند توسل جست، همچنان به توسل خود ادامه داد، تا این که شبی در عالم خواب دید حضرت معصومه(ع) به بالین او آمد و فرمود: "بیمارت را به حرم من بیاور و در این مکان خاص(که در عالم خواب نشان داد) بگذار، بناست عمویم حضرت عباس(ع) به زیارت من بیاید، شفای بیمار تو را از عمویم می طلبم."
این بانو می گوید: پس از بیدار شدن از خواب، خوشنود شدم، و به دستور حضرت معصومه(ع) عمل کردم، شخص بیمارم را به آن مکام خاص از حرم حضرت معصومه(ع) بردم، او به محض این که در آن مکان نشست، احساس سلامتی کرد، و با خوشحالی گفت:"خوب شدم وشفا گرفتم."
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
قابل ذکر است که گاهى شنیده مىشد که حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها به عزم دیدار برادرشان از مدینه به سمت توس حرکت کرد و در قم خبر شهادت حضرت رضا علیهالسّلام را شنید و در آنجا بیمار شد و بالاخره از دنیا رفت.
ولى این مطلب خلاف تحقیق است؛ چنانکه روایت سعدبنسعد از حضرت رضا علیهالسّلام بر این مطلب دلالت ظاهر دارد که حضرت معصومه سلاماللَّهعلیهاپیش از حضرت رضا علیهالسّلام از دنیا رفتهاند، زیرا در آن روایت، سعد مىگوید: من از امام رضا علیهالسّلام راجع به زیارت فاطمه سلاماللَّهعلیها دختر موسى بن جعفر پرسش کردم.
این سؤال حاکى از آن است که در زمان پرسش، حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها از دنیا رفته بودند و مرقد و مضجع وى معلوم بوده است.
مرحوم محقّق بزرگ، میرزاى قمى اعلىاللَّهمقامه در جواب سؤالى که از وى راجع به این موضوع شده، به همین روایت تمسک کردهاند و صورت سؤال و جواب این است:
سؤال: از عیون اخبارالرضا حدیثى نقل شده است که راوى گفت:
سَأَلْتُ اَبَالْحَسَنِ الرِّضا عَنْ زیارَةِ فاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ بِقُمْ، و آنچه در زبان روضهخوانها مشهور است، آنست که حضرت معصومه سلاماللَّهعلیهااز مدینه به اراده دیدن برادر بزرگوار خود بیرون آمدند. وقتى که به قم رسیدند، خبر شهیدشدن آن حضرت در توس به ایشان رسید، چند روزى در قم مکث نمودند و وفات کردند. وجه جمع چگونه است؟
جواب: آخوند ملّامحمّدباقر رحمةاللَّهعلیه در بحار دو حدیث بلکه سه حدیث از حضرت امام رضا علیهالسّلام نقل کرده که دلالت مىکنند بر اینکه در حیات آن حضرت، فاطمه بنت موسى بن جعفر علیهالسّلام در قم مدفون شده بود، و خلاف آن را نقل نکرده است. (1) علاوه بر این تاریخ شهادت حضرت رضا علیهالسّلام مضبوط و در دست است و آن بر حسب نقل مورّخان، آخر ماه صفر سال 203 هجرى قمرى است و سال مسافرت آن بزرگوار به توس سال 200 از هجرت بوده است و حضرت معصومه سلاماللَّهعلیها بر حسب نقل در پى مسافرت برادرشان و به تصریح بعضى از اهل تاریخ در سال 201 هجرى به عزم دیدار وى حرکت کردهاند. بنابراین وفات آن مخدّره حدود دو سال قبل از شهادت حضرت رضا علیهالسّلام واقع شده است.
و نمىدانیم که چگونه این جریان بعکس اشتهار پیدا کرده است. اینجا این نکته را یادآور مىشویم که خوبست خطبا و وعاظ محترم در نقل مطالب، مداقّه نموده و مطالب را هرچهبیشتر مستند ذکر کنند و نکند که یک مطلب خلاف، در طى قرون و اعصارى به وسیله منبر و اهل آن ترویج شود.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
بعضی علت بیماری آن حضرت را چنین نوشته اند: مردم ساوه در آن ع
کنده بودند و هیچ جسدى نبود که سر در بدن داشته باشد و از هر کس مىپرسیدند باز کسى آنها را از یکدیگر تشخیص نمىداد.
ولى امام سجاد (علیه السلام) هر جنازهاى را که نزد او مىآوردند تا دفن نمایند، نام و نشان او را به آنان مىگفت و تمام هاشمیین و اصحاب را معرفى فرمود، در آنروز که امام سجاد (علیه السلام) بدنها را معرفى مىکرد گریهها و نالهها بود که به آسمان بلند مىشد و اشکها بود که مثل سیل، سرازیر مىگردید، و زنهاى بنى اسد موها پریشان کردند و لطمهها بر سر و صورت زدند که حد نداشت.
پس از آنکه همه بدنها را دفن کردند امام سجاد (علیه السلام) خود به سوى جسد مطهر پدر رفت و آنرا در بغل گرفت و با صداى بلند گریست، آنگاه به جایگاه مرقد مطهر آمد و اندکى خاک برداشت ناگهان قبرى آماده و صندوقى شکافته پیدا شد. دستهاى خود را زیر بدن برد و فرمود: بسم الله و بالله و فى سبیل الله و على مله رسول الله صدق الله و رسوله، ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله العظیم. آنگاه بدن را به تنهایى و بدون کمک بنى اسد در قبر گذاشت و به آنان فرمود: غیر از شما کسان دیگرى هم هستند که به من کمک مىکنند؟ چون بدن مطهر را در قبر گذاشت صورت بر آن رگهاى بریده گذاشت و گفت:
طوبى لارض تضمنت جسدک الطاهر، فان الدنیا بعدک مظلمه، و الاخره بنورک مشرقه، اما اللیل فمسهد، و الحزن سرمد، او یختار الله بیتک دارک التى انت بها مقیم، و علیک منى السلام یابن رسول الله و رحمه الله و برکاته.
خوشا به حال سرزمینى که جسد تو را در بر دارد، پدر جان! دنیا بدون چراغ وجودت تاریک گشته و آخرت با نور تو روشن شده است، شب خواب را از چشم ما ربوده و اندوهمان دائمى گشته است، مگر خداوند براى ما همان جائى را برگزیند که تو هم اکنون در آن اقامت گزیدى وعلیک منى السلام و رحمه الله و برکاته.
روى قبر را پوشید و بر آن نوشت: هذا قبر الحسین بن على بن ابیطالب الذى قتلوه عطشاناً غریباً. اى مردم بدانید! این مرقد مطهر حسین بن على (علیه السلام) است که در کنار رود فرات او را با لب تشنه، غریبانه شهید کردند.
پس از انجام مراسم دفن پدر، به سوى جنازه عمویش عباس رفت، او را به همان حالتى دید که ملائکه آسمانها را مات و مبهوت و حوریان بهشتى را گریان و نالان کرده بود، خودش را روى جنازه عمو انداخت گلویش را مىبوسید و مىگفت: على الدنیا بعدک العفا، یا قمر بنى هاشم منى السلام من شهید و رحمه الله و برکاته بعد از تو خاک بر سر اهل دنیا اى ماه بنى هاشم! سلام و درود بر تو اى شهید راه خدا و رحمت و برکات او بر تو باد!
قبرى براى بدن ابى الفضل تهیه کرد و باز از بنى اسد کمک نگرفت به تنهائى بدن را در قبر گذاشت و به آنان فرمود دیگرانى هستند در این مورد با من همکارى کنند ان معى من یعیینى؟.
بله تنها اجازه داد بنى اسد در مراسم دفن سائر شهدا با او همکارى کنند، و دو موضع را براى آنها مشخص فرمود و دستور داد آنجا را حفر کردند، در موضع اول بنى هاشم و در دیگرى اصحاب بزرگوار را دفن نمود.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در این سفر دور گروهی از برادران و خدمتکاران به همراه حضرت معصومه(ع) بوده اند) وقتی که به ساوه رسیدند، حضرت معصومه(ع) بیمار شد، پرسید از این مکان تا قم چقدر راه است؟ عرض کردند: ده فرسخ، به خدمتکار دستور داده که به جانب قم رهسپار گردند،به این ترتیب به قم آمد و به منزل موسی بن خزرج بن سعد اشعری که از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد.
اما روایت صحیح تر این است که: چون خبر ورود آن بانوی با عظمت حضرت فاطمه معصومه(ع) به آل سعد رسید، همگی به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند، در میان آنها موسی بن خزرج به کاروان حضرت معصومه(ع) رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذیریی کرد، ولی پس از 16 یا 17 روز آن بانوی ارجمند، رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانید.
اما دلها بسوزد:
راوى گوید: گماشتگان ابن زیاد، اسیران و اهل بیت عصمت علیه السّلام و مبارک امام علیه السّلام را به سمت شام شوم حرکت دادند همین که به نزدیک دمشق رسیدند، ام کلثوم علیه السّلام به شمر بن ذى الجوشن، فرمود: از تو درخواستی دارم.
شمر گفت : حاجت تو چیست ؟
ام کلثوم فرمود: چون ما را داخل شهر مى نمایید از دروازه اى ببرید که تماشاچیان و تردد کنندگان در آن کم باشند؛ و به لشکریان خود بسپار که سرها را از میان محمل ها و کجاوه ها بیرون آوردند و اندکى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى کم شود.
آن نانجیب از راه بغى و عدوان و کفر و طغیان بر ضد خواهش آن مکرمه دوران، امر نمود که سرها را بر بالاى نیزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول را بر همین حال از راهى وارد دمشق نمودند که ازدحام خلق در آن بسیار بود.
سپس ایشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مکانى که اسیران کفار را نگاه مى داشتند
.
صر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند، از این رو وقتی که موکب حضرت معصومه و همراهانش به ساوه رسید، به آن حمله کردند و جنگ سختی درگرفت، برادران و برادرزادگان حضرت معصومه دراین جنگ به شهادت رسیدند، حضرت معصومه همچون عمه اش زینب(ع) وقتی که بدن های پاره پاره آنها را که 23 تن بودند دید، به شدت غمگین گشته و بر اثر آن بیمار شد(1) و سپس روانه قم گردید، و در قم بیماری او ادامه یافت و پس از 16 یا 17 روز رحلت کرد.
و در روایت دیگر آمده: هارون بن موسی بن جعفر(ع) همراه 23 نفر از بستگانش که یکی از آنها خواهرش حضرت معصومه(ع) بود، در یک کاروانی وارد ساوه شدند، دشمنان اهل بیت(ع) به هارون که در حال غذا خوردن بود، حمله کردند و او را به شهادت رساندند و افراد دیگر کاروان را مجروح و پراکنده ساختند. نقل شده: در غذای حضرت معصومه(ع) زهر ریختند(2) و آن بانوی گرامی، مسموم گشته و بستری شد، و طولی نکشید که در قم به شهادت رسید.
مطابق نقل بعضی، مسموم نمودن آن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد.(3)
اما دلها بسوزد...
مردى از بنى تمیم که نام آن روسیاه (اسودبن حنظله ) دین تباه بود شمشیر را از میان فرزند صاحب ذوالفقار باز نمود و به روایت ابن بى سعد، شمشیر را (فلافس نهشلى ) برداشت و محمد بن زکریا گفته که عاقبت آن شمشیر به دختر حبیب بن بدیل رسید. البته شایان ذکر است که آن شمشیرى که از جناب سیدالشهداء - علیه الاف التحیة والثناء - در کربلا به غارت رفت سواى ذوالفقار حیدر کرار است ؛ زیرا ذوالفقار با سایر ذخایر و ودایع نبوت و امامت در خدمت امام زمان علیه السّلام مصون و محفوظ است و تصدیق این مدعا و صورت ما حکیناه را راویان اخبار و آثار بیان نموده اند.
راوى گوید: کنیزکى از ناحیه خیمه هاى حرم محترم امام حسین علیه السّلام بیرون آمد. مردى به او رسید گفت : یا امة الله ! اقایت کشته شد! آن کنیزک گفت : من صیحه زنان به سرعت نزد خانم خود رفتم و این خبر وحشتناک را به ایشان دادم پس همه زنان برخاستند و در مقابل من آغاز ناله و فریاد بر آوردند.
راوى گوید: لشکر اشقیا، مسارعت در غارت اموال ال رسول و قرت العین بتول نمودند و کار غارت به جایى رسید که از سر زنها، چادر مى ربودند دختران آل رسول و حریم آن جناب به اتفاق هم به گریه و ناله مشغول شدند و گریه در فراق کسان و احبا و دوستان خود مى نمودند حمید بن مسلم گوید: دیدم زنى از قبیله بکربن وائل که با همسر خود در میان اصحاب عمر سعد لعین بود، وقتى دید که
لشکریان بر سر زنان و حرم حسین علیه السّلام هجوم آورده اند و در خیمه ها داخل شده اند و به غارت اهل بیت مشغولند، شمشیرى برداشته و به جانب خیمه ها شتافت و فریاد استغاثه بر آورد که اى آل بکربن وائل ! آیا سزاوار است که دختران رسول صلى الله علیه و اله را برهنه نمایند!؟ غیرت شما کجاست!؟(لا حکم الا الله ، یالثارات رسول الله !)
شوهر این زن او را گرفته و به خیمه اش برگردانید.
راوى گوید: پس از غارت خیمه ها طاهرات ، آن گروه شقاوت سمات ، زنان آل طاها را از خیمه ها بیرون نمودند و آتش ظلم و عدوان بر آن خیمه ها که مهد امان و پناهگاه عالمیان بود، بر افروختند و زنان با سر و پاى برهنه و غارت زده گریه کنان بیرون آمدند و در حالى که با خوارى به اسارت گرفته شده بودند مى گفتند: شما را به خدا قسم مى دهیم که ما را بر قتلگاه حسین علیه السّلام بگذرانید، دشمنان نیز این تقاضا را قبول کردند و چون چشم زنان به آن شهیدان افتاد، فریاد صیحه بر آوردند و سیلى به صورت خود زدند راوى گوید: به خدا سوگند که فراموش نمى کنم که علیا مکرمه زینب خاتون علیه السّلام دختر على مرتضى را که بر حسین علیه السّلام ندبه مى نمود و به آواز حزین و قلبى غمگین صدا مى زد: اى خواجه کائنات که پیوسته هد آیه ها و تحفه ها با درود نامحدود فرشتگان آسمان تقدیم سده جلالت مى گردد، اینک این حسین است که به خون خود آغشته شده و اعضایش قطعه قطعه گردیده است و اینها دختران تو هستند که اسیر شده اند از این ظلم و ستم ها به خداوند و به خدمت محمد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سیدالشهداء علیه السّلام شکایت مى برم ، یا محمد! این حسین است که در گوشه بیابان افتاده و باد صبا بر او مى گذرد راوى گوید: پس از شهادت امام مبین ، عمر سعد لعین در میان اصحاب و یاران بى دین خود ندا در داد: کیست که اجابت کند دعوت امیر خود ابن زیاد را درباره حسین به جا آورد و بر بدن او بتازد؟ پس ده نفر ولدالزنا اجابت آن لعین را نمودند و نامهاى نحس آن ملعونها عبارت است از: اسحاق بن حویه بى دین و او همان ملعون بود که پیراهن از بدن شریف امام علیه السّلام ، بیرون آورد؛ اخنس بن مرثد بدائین ؛ حکیم بن طفیل سنبسى لعین ؛ عمرو بن صبیح صیداوى کافر؛ رجاء بن منفذ عبدى ؛ سالم بن خثیمه جعفى پلید؛ واحظ بن ناعم شقى ، صالح بن وهب جعفى جفاگر، هانى بن شبث حضر مى عنید و اسید بن مالک هالک - لعنهم الله اجمعین - پس آن لع
کنده بودند و هیچ جسدى نبود که سر در بدن داشته باشد و از هر کس مىپرسیدند باز کسى آنها را از یکدیگر تشخیص نمىداد.
ولى امام سجاد (علیه السلام) هر جنازهاى را که نزد او مىآوردند تا دفن نمایند، نام و نشان او را به آنان مىگفت و تمام هاشمیین و اصحاب را معرفى فرمود، در آنروز که امام سجاد (علیه السلام) بدنها را معرفى مىکرد گریهها و نالهها بود که به آسمان بلند مىشد و اشکها بود که مثل سیل، سرازیر مىگردید، و زنهاى بنى اسد موها پریشان کردند و لطمهها بر سر و صورت زدند که حد نداشت.
پس از آنکه همه بدنها را دفن کردند امام سجاد (علیه السلام) خود به سوى جسد مطهر پدر رفت و آنرا در بغل گرفت و با صداى بلند گریست، آنگاه به جایگاه مرقد مطهر آمد و اندکى خاک برداشت ناگهان قبرى آماده و صندوقى شکافته پیدا شد. دستهاى خود را زیر بدن برد و فرمود: بسم الله و بالله و فى سبیل الله و على مله رسول الله صدق الله و رسوله، ما شاء الله لا حول و لا قوه الا بالله العظیم. آنگاه بدن را به تنهایى و بدون کمک بنى اسد در قبر گذاشت و به آنان فرمود: غیر از شما کسان دیگرى هم هستند که به من کمک مىکنند؟ چون بدن مطهر را در قبر گذاشت صورت بر آن رگهاى بریده گذاشت و گفت:
طوبى لارض تضمنت جسدک الطاهر، فان الدنیا بعدک مظلمه، و الاخره بنورک مشرقه، اما اللیل فمسهد، و الحزن سرمد، او یختار الله بیتک دارک التى انت بها مقیم، و علیک منى السلام یابن رسول الله و رحمه الله و برکاته.
خوشا به حال سرزمینى که جسد تو را در بر دارد، پدر جان! دنیا بدون چراغ وجودت تاریک گشته و آخرت با نور تو روشن شده است، شب خواب را از چشم ما ربوده و اندوهمان دائمى گشته است، مگر خداوند براى ما همان جائى را برگزیند که تو هم اکنون در آن اقامت گزیدى وعلیک منى السلام و رحمه الله و برکاته.
روى قبر را پوشید و بر آن نوشت: هذا قبر الحسین بن على بن ابیطالب الذى قتلوه عطشاناً غریباً. اى مردم بدانید! این مرقد مطهر حسین بن على (علیه السلام) است که در کنار رود فرات او را با لب تشنه، غریبانه شهید کردند.
پس از انجام مراسم دفن پدر، به سوى جنازه عمویش عباس رفت، او را به همان حالتى دید که ملائکه آسمانها را مات و مبهوت و حوریان بهشتى را گریان و نالان کرده بود، خودش را روى جنازه عمو انداخت گلویش را مىبوسید و مىگفت: على الدنیا بعدک العفا، یا قمر بنى هاشم منى السلام من شهید و رحمه الله و برکاته بعد از تو خاک بر سر اهل دنیا اى ماه بنى هاشم! سلام و درود بر تو اى شهید راه خدا و رحمت و برکات او بر تو باد!
قبرى براى بدن ابى الفضل تهیه کرد و باز از بنى اسد کمک نگرفت به تنهائى بدن را در قبر گذاشت و به آنان فرمود دیگرانى هستند در این مورد با من همکارى کنند ان معى من یعیینى؟.
بله تنها اجازه داد بنى اسد در مراسم دفن سائر شهدا با او همکارى کنند، و دو موضع را براى آنها مشخص فرمود و دستور داد آنجا را حفر کردند، در موضع اول بنى هاشم و در دیگرى اصحاب بزرگوار را دفن نمود.
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
در این سفر دور گروهی از برادران و خدمتکاران به همراه حضرت معصومه(ع) بوده اند) وقتی که به ساوه رسیدند، حضرت معصومه(ع) بیمار شد، پرسید از این مکان تا قم چقدر راه است؟ عرض کردند: ده فرسخ، به خدمتکار دستور داده که به جانب قم رهسپار گردند،به این ترتیب به قم آمد و به منزل موسی بن خزرج بن سعد اشعری که از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد.
اما روایت صحیح تر این است که: چون خبر ورود آن بانوی با عظمت حضرت فاطمه معصومه(ع) به آل سعد رسید، همگی به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند، در میان آنها موسی بن خزرج به کاروان حضرت معصومه(ع) رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته و به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذیریی کرد، ولی پس از 16 یا 17 روز آن بانوی ارجمند، رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانید.
اما دلها بسوزد:
راوى گوید: گماشتگان ابن زیاد، اسیران و اهل بیت عصمت علیه السّلام و مبارک امام علیه السّلام را به سمت شام شوم حرکت دادند همین که به نزدیک دمشق رسیدند، ام کلثوم علیه السّلام به شمر بن ذى الجوشن، فرمود: از تو درخواستی دارم.
شمر گفت : حاجت تو چیست ؟
ام کلثوم فرمود: چون ما را داخل شهر مى نمایید از دروازه اى ببرید که تماشاچیان و تردد کنندگان در آن کم باشند؛ و به لشکریان خود بسپار که سرها را از میان محمل ها و کجاوه ها بیرون آوردند و اندکى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى کم شود.
آن نانجیب از راه بغى و عدوان و کفر و طغیان بر ضد خواهش آن مکرمه دوران، امر نمود که سرها را بر بالاى نیزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول را بر همین حال از راهى وارد دمشق نمودند که ازدحام خلق در آن بسیار بود.
سپس ایشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مکانى که اسیران کفار را نگاه مى داشتند
.
اگر چه دست و پا گم میشود.mp3
1.74M
بدون زهر هم معصومه ی «س»دور از رضا«ع» .....💔😭😭😭
گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت💔😭😭😭😭
برادر خواهری این گونه مشکل میشود پیدا💔😭😭😭😭😭
زِ هر دلشورهای دل را به دریای تو باید زد💔😭😭😭😭
که قدر اشک از امواج ساحل میشود پیدا💔😭😭😭😭
🎙 #صابر_خراسانی
🕊🖤🕊
🖤🕯
( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ )
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ ،السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن ِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ وَلِيِّ اللَّهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُخْتَ وَلِيِّ اللَّهِ ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَا عَمَّةَ وَلِيِّ اللَّهِ ،السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ..◾️
جهان را ماتم عظماست امشب
عزای دختر موساست امشب
سر مهدی سلامت،
نه تنها شهر قم ماتم گرفته
زمین و آسمان را غم گرفته
🖤
باعرض سلام به پیشگاه قطب عالم امکان، ولی عصر آقا امام زمان عج
#فرا_رسیدن، وفات شهادت گونه ، دختر امام ، خواهر امام ،عمه امام ، بی بی دوعالم ،
( حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها )
را محضر شریف حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه، و شیعیان جهان اسلامی و شما اعضای محترم
#کانال_امیری_حسین_ونعم_الامیر
تسلیت و تعزیت عرض مینماییم..
مرغ دلم راهی قم میشود
در حرم امن تو گم میشود
*🖤*
عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
*🖤*
كوثر نوری به كویر قمی
آب حیات دل این مردمی
*🖤*
عمه سادات بگو كیستی؟
فاطمه یا زینب ثانیستی؟
*🖤*
از سفر كرب و بلا آمدی؟
یا كه به دنبال رضا آمدی؟
🖤
من چه كنم شعله داغ تو را
درد و غم شاهچراغ تو را
کاش شبی مست حضورم كنی
باخبر از وقت ظهورم كنی
#التماس_ دعا🙏
https://eitaa.com/joinchat/2962555251Cb4ed38aa4c
#کانال_آموزش رایگان امیری حسین نعم الامیر
هدایت شده از کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
◼️روضه حضرت معصومه در شب یا روز وفات
🏴
◼️گریز ب حضرت زینب
◼️ محفل ومجلس به احترام دختر موسی بن جعفربرپا شده، امشب این جمع با خانم اقامه عزا کردن ....خانومی که در سایه این بی بی همه مون از غصه ها و از غم های روزگار دلمون رهایی پیدا میکنه......
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سال ها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
◼️همه یه ارادت خاص داریم خصوصا عزیزانی که در شهر قم زندگی میکنن..... هر وقت دلشون تنگ میشه،غصه که تو قلبشون باشه پناه میبرن به بارگاه دختر موسی بن جعفر .....
.
به دارالشفایی که هر دردمندی اگر مراجعه کنه دردش دوا میشه.....،هر غصه داری به این حرم بیاد گره از کارش باز میشه، ......هر مریضی که پناه میاره به این حرم به واسطه عنایت بی بی به عنایت موسی بن جعفر و دختر بزرگوارشان، بی بی دوسرا،خاتون دوسرا،دردش دوا میشه.......
امشب میگم بی بی جان شب شهادت شما بانو.......بانی زحمت کشیده این مجلس بر پا کرده....... امشب هممون عزادار خانومی هستیم که هفده روز مهمان شهر قم بود......
هممون عزادار خانمی هستیم که به عشق برادر و یاری برادراومد..... ،نمیدونم دیدن برادر براش میسر شد یا نه...
امشب از امام رضا دعوت کنید بیاد به مجلسمون.......،مگه میشه مجلس خواهر باشه برادر نیاد........
شمایی که ارادت به امام رضا دارید.....،شمایی که تا اسم امام رضا میاد دلاتون پر میزنه کنار پنجره فولاد علی ابن موسی الرضا .....
امشب قدم به چشم گناهکار ما بگذار بیا تو مجلس دختر موسی بن جعفر،......
حضرت معصومه ببین گرفتارا اومدن،.... دردمندا اومدن،..... امشب دوای دردشونو از شما بگیرن،...... این بانو خیلی غریبه.......،
این بانو تا لحظه های آخر منتظر برادر بود اما وقتی بیمار شد .....تو بستر بیماری بود همه زن های قم دور این بی بی را گرفتن،......
نگذاشتن بی بی مون تنها بمونه، گفتن خواهر امام،....عمه امام.......،دختر امام .....اصلشم همین بود مهمان نوازی کردن.....
اینجا یه عمه امام بود همه احترام میکردن وقتی درشهر قم بود....
ارزومندا امشب دوای دردتو از بی بی پیگرید،.... اگر مریض داری شفای مریضتو از بی بی بگیر.....،غیر ممکنه کسی بیاد تو این مجلس جوابشو نگیره.......، امشب مریض دارا خوب جایی اومدین......
حضرت معصومه عمه سادات... آنقدر گوسفند جلوی پای بی بی قربانی کردن،.... آنقدر دسته های گل رو سر بی بی ریختن ،جلوی ناقه بی بی ریختن،..... احترام کردن.....
،گفتن دختر امام..... مهمان شهر ماست،.... جان عالمی به فدای اون خواهری که وقتی وارد شهر کوفه وشام شد به جای دسته های گل از بالای بام ها کف میزدن.....،هل هله میکردن،....آتش و خاکستر بر سر زینب کبری واهلبیت ریختن...
چقدر زخم زبان اونجا شنید .....قلب خانم زینب سوزوندن .... یه طرف داغدار برادر بود حضرت زینب، ی طرف اسارت....امام زمان منو ببخشین.....
امشب برای غریبی زینب کبری هرچی گریه کنیم کمه.... خون گریه کنیم کمه....
یه جا داغ برادر یه جا درد اسیری....
سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
غریبی و اسیری وغم یار
غریبی و اسیری چاره داره.
ولی آخر کشد ما را غم یار
یه جا غربت یه جا اسیری یه جا داغ برادر
بدتر از همه جا سرهای بریده بالای نیزه مقابل حضرت زینب........
هر کجا نشستی ناله بزن یا حسین 🏴🏴#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌹شهداء دعا داشتند؛ ادعا نداشتند..
نیایش داشتند؛ نمایش نداشتند..
حیا داشتند؛ ریا نداشتند..
رسم داشتند؛ اسم نداشتند..
#شهید_مصطفی_چمران_
#شبتون_شهدایی
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
📘#داستانهایبحارالانوار
💠همراهان انسان در قبر
🔹امام باقر (علیه السلام) میفرمایند:
هنگامی که مؤمن از دنیا رفت، شش صورت همراه او وارد قبر میشوند.
یکی از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه تر از صورتهای دیگر است.
یکی در جانب راست، یکی در طرف چپ، یکی در پیش رو، یکی در پشت سر، دیگری در پایین پا و صورتی که از همه خوش سیماتر است در بالای سر میت میایستد و عذابهایی را که متوجه میت است دفع میکند.
🔹آنگاه صورت زیبا از صورتهای دیگر میپرسد:
شما کیستید؟ خداوند شما را جزای خیر دهد.
➖صورت سمت راست میگوید: من نمازم.
➖صورت سمت چپ میگوید: من زکاتم.
➖صورت پیش رو میگوید: من روزه ام.
➖صورت پشت سر میگوید: من حج و عمره ام.
➖صورت پایین پا میگوید: من نیکی و احسان به برادران مؤمنم.
🔹سپس صورتها از او میپرسند:
تو کیستی که از همه ما زیباتر و خوشبوتری؟
در پاسخ میگوید:
من ولایت و محبت خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم.
📚 بحار، ج ۶، ص ۲۳۴.
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
#بیرق_شیعہ_چادر_خاڪے_توست_یا_زهرا
🔴بیچاره ترین آدم ها در روز قیامت!
روايت داريم حق الناس در برزخ انسان را اسير مي كند مثلا يك سوم فشار قبر متعلق به غيبت است. در روايتی دیگر هست كه خداوند بر روي پل صراط كمينی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.
رسول_اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بيچاره ترين مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد #صحراي محشر شود مثلا در نماز ، حج و ... مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب يمين قرار گيرد
اما زماني كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند.
علت را جويا مي شود و می شنوند كه حقوق آنها را پايمال كرده است.
در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گويند: حلاليت بگير , يعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند.
وقتی اين كار را می كنند متوجه می شوند ديگر هيچ چيز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پيامبر بيچاره ترين بنده ها هستند.
📚از بیانات حاج آقا رفیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ناامیدی_ممنوع_جهاد_تببین_لازم_است
⭕️نشر حداکثری
😢 همه ما مقصریم 😓
🎥 فرزندآوری و جهاد تبیین
♻️ خونه به خونه
♻️ کدپستی به کد پستی
♻️ کد ملی به کدملی
💠 لزوم تبیین مباحث مرتبط با فرزندآوری برای مردم
✅ حجت الاسلام محمدمسلم وافی
#جهاد #فرزندآوری #تبیین
🇮🇷 ╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚ @Golmaryam1399
┗━━━━━━━━🌺━
🔴مضرات سرامیک برای بدن
✍از نشستن و راه رفتن با پای برهنه روی سرامیک جداً خودداری کنید و مراقب باشید، کودکانتان که چهار دست و پا حرکت را آغاز کرده اند روی سرامیک سرد قرار نگیرند چون اثرات بسیار بدی در رشد اندام ها و مفاصلشان دارد.
اگر منزلتان سرامیک است، می توانید در فصل سرما، جوراب نخی، پنبه ای یا پشمی پا کنید و یا دمپایی بپوشید تا از آثار مضر سرما کاسته شود.
کف پوش های از جنس پارکت های با طرح چوب، نسبت به سرامیک از سردی کمتری برخوردار هستند.
مضرات استفاده از فرش ماشینی از کف پوش سرامیکی کمتر است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️دستورالعمل های علامه حسن زاده آملی به شاگردانشان
⭐️ ذکر آخرین روزهای حیات علامه حسن زاده
⭐️ ذکر حضرت خضر
⭐️ یک ذکر بدون فاصله با خدا
پیام مشاوره
#تلنگر
✋
کُشنده ترین اختراع انسان چیست؟
🔸 تصور نکنید بمب اتمی یا هیدروژنی ست...
بلکه تلفن همراه است!
تلفن همراه نیرویی است که نباید آن را دست کم گرفت
🔹 آنقدر قدرتمند است که :
تلفن ثابت را کشت
تلویزیون راکشت
کامپیوتر را کشت
ساعت را کشت
دوربین را کشت
رادیو را کشت
چراغ قوه را کشت
آینه را کشت
روزنامه ها، مجلات و کتاب ها را کشت
بازی ویدیویی رو کشت
کیف پول جیبی را کشت
تقویم رومیزی و یادداشت را کشت
حتی کارت اعتباری را کشت
🔹 بدترین قسمت این که:
زوج های زیادی را کشت
بسیاری از خانواده ها و دوستی و صمیمیت خانوادگی را کشت
دانش آموزان را کشت و آنها را از مسیر موفقیت دور کرد و آنها را مانند پر در مسیر باد قرار داد
و کم کم متوجه میشیم که چشممون رو هم کشته
ستون فقرات ما را رو شکسته
ذهن و فرهنگ ما را تغییر داده و می کشد
🔹 او در راه از بین بردن نسل بعدی ماست
و اگر مراقب خود نباشیم، جان و روحمان را خواهد کشت،و دلهایمان را سخت و سنگین خواهد کرد و کاری خواهد کرد که نسلهای آینده پشیمان شوند در حالیکه پشیمانی سودی نخواهد داشت...😔