جمله ی قشنگی بود ما سرمون پایینه ولی تو سری نمیخوریم‌..!

باز هم سخن از انگشتر💔

امروز داشتیم تو خیابون با چند تا بچه های مدرسه رد می شدیم... نگاه های مردم وااااااقعا آزار دهنده ِ:) نگاه میکردن فحش میدادن رد میشدن. ولی ما قوی تر از ایناییم♡:))))) اصن میدونی شرایط مذهبیا همییشه سخت بوده. این ماییم که قوی تر میشیم و به درست بودن مسیرمون بیشتر پی میبریم

ولی حواستون به حرفاتون باشه ممکن دل خیلیا رو بشکنه؛)

من‌امروز‌تو‌مدرسه‌حال‌خوبی‌نداشتم طوری‌که‌با‌بغض‌از‌مدرسه‌اومدم‌بیرون‌:) توی‌خیابون‌‌یهو‌دیدم‌دارن‌میگن‌مرگ‌بر...💔(کلمش سانسور شد چون اونا نمیدونن دارن با خودشون و این جامعه چیکار میکنن،ما که میدونیم!) منو‌که‌دیدن‌شروع‌کردن‌به‌فحش‌دادن‌و‌ گفتن‌مرگ‌بر‌چادری😄 منم‌حالم‌داغون‌بود‌داغونتر‌شد‌با‌شنیدن‌این‌جمله‌ها - ازنگاه‌هاشون‌آتیش‌میباره😐 خیلی ترسیدم:/

بعدشم اومدم خونه ناهار آبگوشت بود 🤢😂 الآنم بایدبا فیزیکک😩ککک و انشا نوشتن بگذره خلاصه کلا یکشنبه ها رو دوست ندارم :) همیشه اینجوری آزاردهنده بوده •_•

رفقایی مثل حاء میم و همین ادمینِ خودمون و بقیه ی مذهبی ها وقشری که بهشون ظلم شده! میدونم درد داشت..میدونم عذاب کشیدید.. میدونم توهین شد بهتون ، میدونم فحش شنیدید! ولی ما مجبوریم به صبر..این مردم فقط یه شب روی ذهنشون کار نشده که ما بتونیم یه شبه عوضشون کنیم آرمانِ علی وردی رو دیدید ؟ به اندازه ی او، کی دیگه درد کشید؟ نمیگم ما لایقِ عذاب کشیدنیم ولی یادمونه که خودمون یه روزی گفتیم بچه مذهبی توی روزای عادی فحش میخوره و روز های شلوغ گلوله؟ شما رو به صبر دعوت میکنم،و بی تفاوت رد شید.. هرگز باهاشون دهن به دهن نشید. شروعش با دستگیریِ توماج صالحی شد!

من نفهمیدم این روزگار از سرویس کردنِ دهن من چی نصیبش میشه.

| منم عمار،یه عمارِ ایرانی از نسلِ سلیمانی! |

گرچه‌گاهی‌تندبادی شاخه‌ای‌راهم‌شکست! سَرومی‌ماندولی طوفان‌به‌پایان‌می‌رسد..

دیروز بارون اومد ((: متاسفانه من درگیر فیزیک و زیست بودم و نتونستم برم ببینم! حداقلش صبح خیسیِ خیابونا رو حس کردم همین عالی بود🚶🏻‍♂️