قسمت پنجم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
بگم آقا : مدینه تیر بیرون کشیدی ... به به باریکَ الله ... معلومه اهل روضه ای ، خودت جلو جلو میری ... ، کربلا هم تیر بیرون کشیدی حسین ... ، چندجا روز عاشورا ، تیر بیرون کشید ، من فقط یه جاشو میگم ، ... ببینم امشب چه کارمیکنی ؟ چون خود امام حسن سفارش کرد ، « لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله » ... کدوم تیرهارو بگم ؟ بزارید اون تیری رو بگم که دمِ خیمه ها ، به گلوی علی اصغر زدند ... حسین ... میدونی دمِ خیمه ، تیر زدن یعنی چی ؟ نقل سید بنِ طاووس است ، دمِ درِ خیمه ، تاگرفت بچه رو ببوسه ، تیر زدند ... دمِ درِ خیمه تیر زدن یعنی چی ؟ یعنی رباب داره می بینه ، زینب داره می بینه ، سکینه داره می بینه ، ... حسییین ... نه نه نه ... صدات رو آزاد کن ، بگو یاحسین ...
تیر از کمان حرمله پریده
از گوش تا گوشِ علی دریده
وای وای وای ... نمیدونم نام این شیر خواره ، فکر نمیکردیم امشب سرِ سفره این آقام بریم ، خیلی ها گرفتارند ، خیلی ها مریض دارند ، خیلی ها حاجت دارند ، وقتی زن و بچه دیدند تیر خورد به گلوی علی اصغر ، سید بن طاووس میگه حضرت قنداقه را داد به دست زینب کبری ، امان از دل زینب ، خودش تیر رو از گلوی علی بیرون کشید ، دستش رو زیر خونها گرفت ، اگه کاری با خدا داری ، خدا رو به خون حضرت علی اصغر قسم بده ، اگره مریض داری اگه حاجتی داری ... خون ها را به آسمان پاشید ، یه قطره از این خونها برنگشت ، امام باقر علیه السلام می فرماید یک قطره ازاین خون برنگشت ، خون را خدا خرید ، خون در راه خداست ، آنقدر داغ سنگین بود خدا خودش اومد بیرون ، منادی خدا ندا داد : « دَعْهُ يا حُسَينُ » (1) یا حسین علی رو به ما واگذار ... ای غریب حسین ...
تازه میخواست گلم
بشکفد و باز شود
زود گلچین ،
گل من چیدی و پرپر کردی
(1)منبع : تذكرة الخواص ، سبط این جوزی، ص ٢٥٢
#تکیه_آقاسیدحسن_قم
3/7/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
5. ح علی اصغر ع.mp3
زمان:
حجم:
4.35M
قسمت پنجم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
تیر از کمان حرمله پریده
از گوش تا گوشِ علی دریده
#تکیه_آقاسیدحسن_قم
3/7/1401
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
2. علی اصغر ع.mp3
زمان:
حجم:
4.39M
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_بیات_اصفهان
مادری بینِ خیمه
غمگین بود ...
#مرکز_خدمات
#حوزه_علمیه_قم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_بیات_اصفهان
چشم به هم گذاشتیم ، شش روز از محرم گذشت ، فردا روز هفتم محرم ، معمولا همه جا متوسل میشن به آقازاده « علی اصغرِ امام حسین » ...
مادری بینِ خیمه
غمگین بود
سرش از شرم
رو به پائین بود ...
پیش چشمانِ بانوان حرم
دیده اش پُر شد
از نم و شبنم ...
بانویی که
دگر نظیر نداشت
کودکش تشنه بود و
شیر نداشت ... !
( خدا نیاره برای مادری ، بچه اش مریض باشه ، مشکلی داشته باشه ، کاری از دست پدرو مادر بر نیاد ! چه حالی پیدا میکنه ؟ )
دست خود را
تکان تکان می داد
کودکش تشنه
داشت جان می داد
چه کند با دل گرفتارش ؟
داد دست رقیه گهوارش
پیش او هم علی نشد آرام
زینب آمد ولی نشد آرام
کودکی زیر لب
در آن محفل
گفت با گریه « یا ابوفاضل »
آه ، از شرم ساقیِ توحید
پیکرش بینِ علقمه لرزید
ناگهان نور مشرقین آمد
پدرش حضرت حسین آمد
عمه گهواره را به آقا داد
به دلِ مادرش تسلا داد
گفت : او هم
دلاوری شده است
تشنه ی جام کوثری شده است
رفت آقا به سوی آن لشکر
رفت در روبروی آن لشکر
گفت : این طفل را
چه تقصیر است ؟
دست او ، نه کمان
نه شمشیر است
آتشی بر دلِ فلک خورده
لبش از تشنگی ترک خورده
نیست کَس تا دوای او بدهد
جرعه آبی برای او بدهد
( بعضی مقاتل ، یه عبارتی رو آوردند ، ابی عبدلله فرمود : « مُنّوا عَلَیّ » منت سر ما بگذارید ، اگه فکر میکنید آب را برای خودم میخوام ، بیائید بگیرید خودتون سیرابش کنید ... )
طفلِ خود را گرفت بالاتر
عمرِ سعد بود و یک لشکر
بین شان سخت وِلوله افتاد
ناگهان یادِ حرمله افتاد
گفت برخیز و صید کن در دم
با سه شعبه ، تو هر دو را با هم
#مرکز_خدمات
#حوزه_علمیه_قم
3. همایون.mp3
زمان:
حجم:
3.2M
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_همایون
قلب کون و مکان
شراره گرفت
تیر را سوی شیرخواره گرفت
تیر از چله ی کمان رد شد
در حرم
حالِ مادرش بد شد
« طفل ... »
خنده به روی لب آورد
روی دست پدر تلظّی کرد
دست و پا زد میان آغوشش
ذبح شد بچه
گوش تا گوشش ؟؟
گفت : دیدم ابی عبدالله ، قُنداقه را زیر عبا پنهان کرد ، یه قدم میره سمت خیمه ها ، دوباره برمیگرده ... نگاه کردم ، دیدم جلو خیمه ها ، یه بانویی ایستاده ، گاهی می نشینه ، گاهی بلند میشه ، فهمیدم مادرِ همین طفله ... حسین خجالت میکِشه برگرده ! ... از اون طرف ، رباب چشم انتظاره ، هی سراغ میگیره بچه ها چی شد ؟ باباتون برگشت یا نه ؟ یه وقت یه بچه ای صدا زد : بابا ...
گهواره را زینت کنید
ششماهه برگشت
امّا چرا بابایم از
بیراهه برگشت ... ؟
( یه مقدار ابی عبدالله آمد جلوتر ، یکی صدا زد ، بچه ها : )
بچهها دست بابا
خونی شده
گمونم ششماهه
قربونی شده ...
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه ...
هر جا نشستی صدا بزن : یا حسین ...
#روضه_همایون
#مرکز_خدمات
#حوزه_علمیه_قم
0. کلیات.mp3
زمان:
حجم:
10.22M
فایل صوتی کامل
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#آواز_بیات_اصفهان
#دستگاه_همایون
از ابتدای خلقت
تا انتها « حسین » است ...
#مرکز_خدمات
#حوزه_علمیه_قم
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
حجةالاسلام والمسلمین
#مرحوم_کوثری
بخواب ای غنچه ی
نشکفته اصغر
[ عزیزم ] مگر باز از عطش
میسوزی ای گُل
که از خونِ گلو
لب می کنی تَر ؟
الهی بشکند
آن دست گُلچین
که کرد این غنچه ی
نشکفته پَرپَر ...
[ عزیزم ] مترس ای کودکِ
شش ماهه ی من
که اینجا
خفته هم قاسم هم اکبر
یعنی همتون در این مکان آرمیده اید ... « بوی بهشت میوزد از کربلای تو ، ای صد هزار جان گرامی فدای تو » ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )