eitaa logo
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
1.6هزار دنبال‌کننده
251 عکس
152 ویدیو
32 فایل
🔰 #متن_روضه 🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع 🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً" هیچ امیدی نباشد بر من و احـــوال من مستحـق هیــچ پـروازی نبـاشـد بال من کارهای مـن وصالت را به تاخــیر افکند بوی هجـران می دهد پرونده اعمال من من دگر آن نوکـر خوب وقدیمی نیستم این لباس نوکــری گریدبراین احوال من بارها خـوردم زمین ازجا بلندم کرده ای بارها شــد جای من تو آمــدی دنبال من یابن الحسن ،،، بارها دستـم گرفتی و نمک گـیرت شدم شکر یک نعمـت نکرد آخـر زبـان لال من تا دم آخـــر منــم شــرمنده احـسـان تو من گنه کردم،توکردی گریه براحوال من "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَدا ًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" و بعد قال الله الحکیم فی محکم کتابه الکریم"بسم الله الرحمن الرحیم افمن یمشی مکبا علی وجهه عهدا امن یمشی سویا علی صراط مستقیم. _خیز از جا آبرویم را بخر،،، اومد کنار بدن علی اکبرش؛،،، هر کاری کرد دلش آرام نگرفت؛،،، یه جمله،،، علی جان!،،، _خیز از جــا آبرویم را بخر عمـه را از پیش نامحرم ببر حسین،،، "و بعد قال رسول الله صلی الله علیه و آله:اذا ارادالله بعبد خیرا قذف فی قلبه حب الحسین و زیارته" حسین،،، جوونیتو امروز گره بزن به جوون ابی عبدالله،حسین،،، "ان شاالله تو جلسمون پدر،مادر شهید نباشن؛ اگر هم هستند من عذرخواهی میکنم،،، آمد خدمت امام صادق علیه السلام؛آقاجان "الذ لذائذ" برا پدر، مادر چیه؟ فرمود: اینکه خدا به اونا فرزندی عنایت کنه،،،این فرزند جلو چشم این پدر مادر بزرگ بشه؛،،، به سن جوانی برسه،،،پرسید آقا تلخ ترین لحظات برا همین پدر،مادر چیه؟ حضرت فرمود: اینه؛،،، این جوون جلو چشم همین پدر،مادر پرپر بزنه،،،بعضیا نوشتند تا روایت به اینجا رسید راوی دید امام صادق علیه السلام داره گریه میکنه "لا یوم کیوم الحسین،،،یه جوری علی اکبرش رو راهی کرد،،، مرحوم شیخ جعفر مینویسد:نگاه یک پدر به پسر هفت جوره؛،،، اما نگاه حسین به علی اکبر هیچ کدوم این هفت نگاه نبود؛،،،یه نگاهی کرد،تا حالا به هیچ کدوم از بچه هاش اینجوری نگاه نکرده بود؛ "فَنَظَرَ اِلَی،نَظرةَ آیِس منه" این نگاهی که اگه بری میدون دیگه برنمیگردی،،،، نگاه مایوسانه کرد،،،، بذارید روضه رو از همونجایی بخونم که ارباب ما اومد کنار بدن علی اکبرش" پدر،مادرای شهدا ببخشند،،،نمک به زخمشون نپاشیده باشم،،، اما میخوام بگم هیچ کدومتون جون دادن بچه هاتونو ندیدید؛ هر کدوم از بچه هاتون که جون دادند،،،رفیقاشون بالاسرشون بودند،،،هیچ کدومتون خنده ی دشمن رو به افتادن بچه هاتون ندیدید،،،مرحوم شیخ حر عاملی مینویسد:حسین آمد اما چه آمدنی!،،، دیگه نتونست رو پاهاش راه بره،،، هفت قدم رو زانوهاش قدم برداشت؛،،، هیچ روزی ما بدون مادرش روضه نمیخونیم،،، دیروز گفتم بعضیا تو جواب ابی عبدالله گفتند "نُقاتِلُک بغضا لابیک" ما از بابات علی بدمون میاد بخاطر این میخوایم بکشیمت،،، حالا این اولین علی خانه ی حسینه،،، به عشق باباش علی نامش رو علی اکبر گذاشته،،، وقتی اومد میدون همه اوناییکه بغضا لامیرالمومنین بودند محاصره ش کردند،،، واای دیگه نگم چه کردند،،،همین قدر بگم9 این مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه رفت وسط قلب لشگر دشمن "فقطعوا بسیوف اربا اربا" 👇
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم 🔸صبحم زستاره‌ی سحرم دست کشیدم زبانحال آقامون ابی عبدالله 🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست 🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم شاعر: سیدرضاموید داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد... نمیدونم جوان دارید یا نه... الهی کسی داغ جوانش رو نبینه... میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه... بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده... با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن... جوون بشه... درمقابلشون راه بره... وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند... اما سخت ترین لحظه هم.. برا همچین پدر و مادری زمانیه که.. داغ جوانشون رو ببینند.. قربان غریبیت برم حسین.. داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد.. قرآن کریم میفرماید: یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است.. میدونست یوسفش سالمه.. بلاخره هم به یوسفش رسید.. اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد... جانها فدای ابی عبدالله.. جانها فدای جوان ابی عبدالله.. شهزاده علی اکبر.. اومد کنار ابی عبدالله صدا زد: بابا اجازه میدان بده.. حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم.. میخوای بری برو بابا.. اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم.. 🔸من نگویم مرو ای ماه برو 🔸لیک قدری ببرم راه برو بذار برای بار آخر. قد و بالات رو نگاه کنم علی جان.. 🔸برو میدان ولی آهسته برو 🔸دیدن عمه ی دل خسته برو تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان.. همه از خیمه بیرون اومدند.. دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن.. لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه هی صدا میزدنند: إرحَم غُربَتَنا به غربت ما رحم کن علی وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک انقده برا جنگیدن عجله نکن.. آخه ما طاقت دوریت رو نداریم.. دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان.. بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد: رهاش کنید... فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست.. هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان.. اما چه رفتنی.. دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه.. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش.. 🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم جوانم علی... 🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم صدا زد: خدایا تو شاهد باش.. فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم.. رفت به سمت میدان.. یا صاحب الزمان.. جنگ نمایانی کرد.. خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد.. برگشت صدا زد بابا.. يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي بابا دارم از تشنگی میمیرم.. فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام ابی عبدالله به گریه افتاد.. فرمود عزیز دلم.. علی جان طاقت بیار بابا.. خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی.. برگشت به سمت میدان... طولی نکشید.. صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه.. بابا به دادم برس.. افتاد روی اسب.. بعضی مقاتل نوشتند.. مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه.. رفت وسط قلب لشگر دشمن.. چه کردند با علی اکبر.. حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله.. دور تا دور علی اکبر رو گرفتند.. تصور کن... یکی با شمشیر میزنه... یکی با نیزه میزنه... یکی با سنگ میزنه... فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند.. ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش.. ولی دیگه پاها رمق نداره.. (فجلس علی التراب) روی زمین نشست.. دید جوونش رو قطعه قطعه کردند.. 🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی 🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم خدایا حالا حسین چکار کنه.. سر جوانش رو به دامن گرفته.. هی صدا میزنه.. ولدی علی.. دید جواب نمیده.. دوباره صداش زد.. ولدی علی.. علی جواب نمیده.. دلش طاقت نیاورد.. سر رو به سینه چسباند دلش طاقت نیاورد. یدفعه دیدند.. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه ِ ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند.. هی صدا میزنه. عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان بابا.. اُف بر این دنیا بعد از تو علی.. 🔸سپه كوفه و شام استاده 🔸به تماشاى شه و شهزاده 🔸شه روی نعش پسر افتاده 🔸همه گفتند حسین جان داده حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره.. هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره.. یه نگاه به سمت خیمه ها.. 🔸جوانان بنی هاشم بیاید 🔸علی را بر در خیمه رسانید 🔸خدا داند که من طاقت ندارم 🔸علی را بر در خیمه رسانم https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh