#سیره_شهدا
❇️ذبح گوسفند در کانادا!!!
وقتی در آمریکا زندگی می کرد،
متوجه شد مسلمانان، به ویژه ایرانی ها همان گوشتی را مصرف می کنند
که بقیه ی آمریکایی ها می خوردند!!!
به فکر ذبح شرعی و اسلامی افتاد.
محمد طایی،
"نسبت به مسائل شرعی حساسیت داشت.
کار سختی بود.
در آن شرایط و قبل از انقلاب کسی به این مسائل توجه نداشت .
حتی بیشتر سفارت خانه های شاهنشاهی هم به این ریزه کاری ها
بی توجه بودند!!!
او با ایرانی هایی که میشناخت ،صحبت کرد. به توافق رسیدند.
محمدگوسفند زنده می خرید.
خودش ذبح می کرد و گوشت حلال میان ایرانی ها توزیع می شد."
#شهید_محمد_طایی
#شهدای_انقلاب
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگ
#أهل_الفخر
صدای "قلب ایران" را بشنوید...
❇️تقدیم به مردمان خونگرم خوزستان
سلام ای مرز گوهر خیز
سلام ای خاک بارونی
به خون لاله ها سوگند همیشه پشت تو هستم....
🔹کمک به سیل زدگان را فراموش نکنیم آنها هنوز به یاری ما نیازمندند...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#آیا_میدانید.....
آیا میدانید که شهید مغفوری هرعمل وفعالیت را برای رضای خدا انجام
می داد، طوری که مهری ساخته بود با این مضمون «همه چیز همه جا فقط برای خدا».
زمانی که نامه ای می نوشت پایین نامه را با همان مهر می کرد و یا کتابی به کسی هدیه می داد کتاب را باهمان مهر مهمور می کرد.
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
#آدرس_مزار :از کنار دیوار مهدیه، ردیف۴، شماره ٩
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#مدافعین_حرم
🔹پنجشنبه است و یاد کنیم از
اولین شهید مدافع حرم استان کرمان سردار محمد جمالی
که همیشه پنجشنبه ها برای زیارت قبور شهدا به گلزار شهدا می رفت و با انها درددل میکرد.
او نذر کرده بود در عوض این
زیارت ها به آرزویش که شهادت بود برسد.
روزها گذشت تا با اعزام او به سوریه موافقت شد. این موافقت مهر قبولی بود که بر نذر او نقش بسته بود.
این مرد عاشق عارف،با تیر
تک تیر انداز داعشی که به گوشش اصابت کرده بود آسمانی شد
در واقع او با آمین شهدا بود که عاقبت به خیر شد.
🔹بخوانید گوشه ای از
صحبت های این شهید با دخترش:
«فاطمه جان دنیا مثل قطار است!
فرض کن فقط چهار ساعت در کوپه قطار هستی، برای این چهار ساعت آیا کوپه را تزیین می کنی؟!
دخترم دنیا این چنین است
ما باید برویم، سعی کن سرگرم دنیا نشوی و برای زندگی که جاویدان است کار انجام دهی»
براستی پدرم خود این گونه زندگی کرد. او هیچ گاه اسیر تعلقات دنیایی نشد؛از نعمت های الهی بهره می بردو تلاش
می کرد، ولی دل بسته به دنیا نبود.
🔸وی در عملیات مستشاری در سوريه در ۱۲ آبان سال ۹۲ به شهادت رسید.
❇️ شادی روح تمام شهدای مدافع حرم صلوات
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
چرا دوستی با شهدا⁉️
[•آیت اللّه بهجٺ•]
با ڪسی نشسٺ و برخاسٺ ڪنید
ڪه همین ڪه اورا دیدید به یاد #خــــــدا
بیفتید،به یاد اطاعت از خدا بیفتید...
❌نــــه...!!!
با ڪسانے ڪه به فڪر معاصے هستند
و انسان را از فڪر خدا باز میدارد⛔️
#رفیق_آسمونے_یادت_نره
❇️وعده ی دیدار عاشقان با شهدا
امروز عصر ساعت ۱۸
#گلزار_شهدای_کرمان
رفقا!!!
بر ما خرده نگیرید
که چرا روز و شبمان
لبریز از یاد شهداست
که اگر یاد شھیدی در دل، خانه کرده
نه از پاکیِ دلِ ما...
که از لطف و عنایت شھید است...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#جنگ_شجاعت
داشتم هم راه حاج مهدی می رفتم.
صدای زوزه ی خمپاره که آمد ،خودم را پرت کردم روی زمین ....
وقتی بلند شدم دیدم حاج مهدی چند قدم جلو تر از من است و دارد به راهش ادامه می دهد .....
وقتی بهش رسیدم رو کرد به من و با یک لحن متفاوت گفت :تو از خمپاره میترسی.....؟
رمز پیروزی در جنگ شجاعت و
نترسیدن از دشمن و آتش دشمنه.
#شهید_حاج_مهدی_کازرونی
#شادی_شیر_مردان_جنگ_صلوات
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
حـاج حـسـیـن یـکـتـا:
بـچـههـا!!!
اگـه آدم بـشـیـد،
گـریـه کـنـیـد،
تـوسـل کـنـیـد،
مـراقـبـت کـنـیـد؛
مـیرسـیـم بـه نـقـطـهی ظـهـور؛ مـیرسـیـم بـه نـقـطـهی #امـام_زمـان(عج)
چـون آقـا لـنـگِ آدمـا نـیـسـت کـه بـیـان، آقـا یـه جـا وایـسـاده مـیـگـه بـیـا!
مـا بـایـد بـکـشـونـیـم خـودمـونـو بـرسـونـیـم بـه اون بـالای قـلـه...
ڪــاش اونـــقدر ڪہ بہ فڪــر گنــاه بــودیم بہ فڪــر #امام زمــانم بـودیمـ...
رفقا!!!
میڱـم
امامزمانـمۏڹ
نیست راحٺیــم..؟!
یادمه یه شهیدی بهم گفت:
«چے به سر خودت آوردی
ڪه امام زمان(عج) رو تمیبینی...»
#باخودمون_چیڪارڪردیم....
#شرمنده_ایم_آقاجان
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#شهید_علی_ماهانی
🌿 بچه ها مشغول شستن پتو بودند ، علی آقا لب کارون نشسته بود و بچه ها پتوهای مخابرات را می شستند و علی حاجبی هم کنارش نشسته بود .
🌿 علی آقا همین که بچه ها مشغول بودند و هوا هم گرم بود گفت: اگر هندوانه خنکی بود خیلی می چسبید به خدا قسم به اندازه یک نگاه برداشتن از علی ، یک هندوانه بزرگ را آب می آورد و شاید به خنکی و شیرینی آن هندوانه هیچکس نخورده بود....
#فرمانده _لشکر_41ثارالله
#آدرس_مزار_از_کنار_دیوار_مهدیه_ردیف١٠_شماره۴٣
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#شهید_محمود_عرب_زاده_یزدی
شهید عرب زاده به دلیل پزشکی از خدمت مقدس سربازی معاف میشود.
زمانی پیام حضرت امام «ره» رامی شوند( که جنگ را واجب می کند که برادران نگذارید اسلحه برادرتان زمین بماند)، حتی درب مغازه صافکاری اش را نمی بندد به جبهه میرود.....
بعد آموزش از سرچهارراه خانه شان
می گذرد به فرمانده اش می گوید بگذار من بروم مادرم را ببینم من دیگه برگشتنی نیستم، فرمانده می گوید نه وقت نداریم.
به جبهه تنگه ابوغریب اعزام می شود. نامه می نویسد و می گوید من دیگر نمیام.....
شهید رضا توفیق را خواب دیدم ومژده شهادتم را داده خیلی خیلی مراقب مادر باشید.
#شادی_شهدا_صلوات
#آدرس_مزار_از_کنار_دیوار_مهدیه_ردیف٧_شماره٢٢
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#کلام_رهبر
مومن باید
#لحظه_شناس باشد ؛
آن کسانی که درکوفه دلهایشان پرازایمان به #امام_حسین بود ،
به #اهل_بیت محبت هم داشتند ،
اما چندماه دیرتر وارد میدان شدند ، همه شان شهید هم شدند ونزد خدا مأجورند
اما کاری که باید بکنند آن کاری نبود که انجام دادند ،
لحظه رانشناختند ،
#عاشورا رانشناختن ...
#سید_علی_آقا_خامنهای
یک بالِ سُرخِ #شهادت
یک بالِ سَبزِ #انتظار
شیعه پرندهای است که با #ولایت،
آسمان #عدالت_جهانی را خواهد پیمود
#ماباولایتزندهایم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#شهید_خلیل_الله_سلطانی_نژاد
❇️گزیده ای از وصیت نامه:
بنده به عنوان برادر حقیرتان به شما
می گویم:
در کنار اندیشیدن به مادیات لحظه ای هم به فکر آخرت خود باشید و ببینید برای آن دنیا چه کرده اید؟!
حال که این وصیت نامه را می خوانید شاید من زیر خروار ها خاک باشم؛
پس به خود بیاید که سستی و درنگ موجب پشیمانی در آخرت است.
🔹شهادت:۶۶/۴/۱
🔹ادرس مزار:
از کنار دیوار مهدیه بعد ازگنبد سبز ردیف ۴شماره۱۸
شادی روح شهدا صلوات
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#شهید_حسن_یزدانی
تازه با دختر یکی از اقوام عقد کرده بودم، در جبهه با حسن یزدانی همراه بودم.
می خواستم به مرخصی و دیدن خانواده و همسرم بروم. پول نداشتم و پیراهنم هم کهنه و استین آن قدری پاره بود.به حسن مراجعه کردم و مقدار پول به عنوان قرض طلب کردم.
با گشاده رویی یک پیراهن زیبا که گویا سوغات مکه بود به من داد که بپوشم و با سر و وضع مرتب به دیدن همسرم بروم.
وقتی از مرخصی برگشتم پیراهن را شسته و اتو کرده بودم، به او دادم ولی برنداشت، هرچه اصرار کردم نپذیرفت.
این پیراهن که یادگار مهربانی و سخاوت حسن بود لباس دامادی من شد.
حقیقتا حسن را نشناختم. او رزمنده ای توانا و عارفی به حق بود. وقتی از جبهه می آمد به او می گفتم بیا برو حوزه و احادیث محمد (ص) و آل محمد (ع) را بیشتر بخوان.
می گفت: جبهه دانشگاه عملی احادیث محمد (ص) و آل محمد (ع) است، همین قدر که خوانده ام اگر بتوانم عملا در جبهه پیاده کنم خدا را شکر می کنم.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر
@Golzar_Shohaday_Kerman
دوڪلوم حرف حساب
💬شهدایی زندگی ڪردن به؛↓
←پروفایل شهدایی
نیست...
اینڪه همون شهیدی ڪه من عڪسشو پروفایلم گذاشتم←↓
چی میگه مهمه...
چی از من خواسته مهمه
راهش چی بوده مهمه
چطورزندگی میڪرده مهمه
باڪی رفیق بوده مهمه
دلش ڪجاگیربوده مهمه
چطورحرف میزده
چطورعبادت میڪرده
چطوربوده قلب وروح وجسمش مهمه
💯اره من ڪه بایه شهیدرفیق میشم بایداینا و خیلی چیز های دیگه ی اون شهید رو درنظر بگیرم نه فقط دم بزنم...
#رفاقت_دوطرفه
#واقعے_شهدایے_باشیم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
این یک داستان واقعی است!!
#شهید_حجت
🔅صحنه اول:
پنجشنبه بود و بی قرار گلزار شهدای شهرمون بودم.
صبح که رفتم سر کار سعی کردم هر طور شده کارهایم را به موقع انجام بدم که بتوانم آخر وقت پاس بگیرم و با بچه ها بیام گلزار.
خداروشکر کارها انجام شد
به طرف خونه حرکت کردم،
طبق هماهنگی که از قبل با خادمین شده بود قرار بود قبل از شروع کار جلسه ای داشته باشیم.
ولی چون چند جا باید برای خرید وسایل گلزار میرفتم به جلسه نرسیدم...
🔅صحنه دوم:
حدود ساعت دو بعد از ظهر بود
نگاهم به گنبد سبز مسجد صاحب الزمان افتاد( که در جوار گلزار شهدای کرمان قرار دارد)،آرامش قشنگی داشتم
السلام علیک یا صاحب الزمان...
با کسب اجازه از آقا وارد گلزار شهدا شدن
از ورودی شمالی گلزار وارد شدم
کنار تابلوی زیارت نامه
تمام قد ایستادم و زمزمه کردم...
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ....
سپس با پسرم وسایل رو به داخل اتاق خادمین که در گوشه ی شمالی گلزار بود گذاشتیم...
مسئول اتاق نشسته بود،
مشغول آماده کردن وسایل شدم،
مردی وارد اتاق شد
جوان بود و آشفته!!!
گفت وگویی بین تازه وارد و مسئول اتاق انجام شد،جملات برایم مبهم بود،لهجه ی خاصی داشت!!!!
جلو رفتم و با روی خوش سلام کردم:
-مشکلی پیش آمده؟میتونم کمکتون کنم؟
مسئول اتاق گفت این آقا دنبال مزار شهیدی میگرده...
-ما از راه دور آمدیم،دیشب را کامل تو جاده بودیم تا امروز هر طور شده خودمان را به گلزار شهدای کرمان برسانیم،
خانم ما الان چند ساعته این جا پرسه میزنیم و سرگردانیم
آخه به دنبال شهید حجت میگردیم،
شهید عینکی که یا اسمش و یا فامیلش حجتِ، نمی دانیم،میشه به ما کمک کنید؟!
خیلی تعجب کردم آخه با حرف هایی که زد حدس زدم حتما اتفاق جالبی افتاده بود...
دفتر ثبت نام و مشخصات شهدای گلزار شهدای کرمان را روی میز گذاشتم،دربین اسامی به دنبال نام حجت گشتم.
خلاصه بعد از کمی جستجو متوجه شدم بین کل شهدای گلزار فقط چهار شهید با نام خانوادگی حجت داریم:
🌷شهید محمد علی حجتی،پاسدار،قطعه شهدای غدیر
🌷-شهید حاج اصغر حجتیان،سرهنگ دوم،محل شهادت ارتفاعات سیرچ
🌷-شهید محمد مهدی حجت،محل شهادت فتح المبین
🌷-شهید محمد رضا حجت،شهدای انقلاب و....
نفسی عمیق کشیدم و گفتم
خدایا خودت مدد کن
به آقا گفتم بیایین باهم سر مزار این 4شهید بریم ان شاءالله که امروز شهید حجت را پیدا خواهیم کرد
باهم راه افتادیم
شهید اول
قطعه ی شهدای غدیر بود،ازش پرسیدم
شما این شهید رو میشناسید؟
گفت من نه !!!
خانمم به دنبال شهید حجت میگرده،آخه تو خواب ایشون رو دیده...
خیلی تعجب کردم
پس جریان مربوط به یک خواب بود،با خود گفتم باز هم شهدا از طریق خواب عنایاتشون رو به ما نشون داده اند...
حالا چی شده خدا داند...
آقا رفت خانمش را از سر مزار شهید مغفوری صدا زد.
خانمش آمد،
زنی جوان که مشخص بود خیلی گریه کرده است،بعد از سلام و احوالپرسی،
شهید اول را بهش نشان دادم،اندکی کنارش نشست فاتحه ای خواند و بلند شد،مشخص بود که هنوز شهید در خوابش را پیدا نکرده است.
باهم به کنار مزار شهید دوم رفتیم
خانمه باز نشست فاتحه ای خواند و بلند شد.
-نه!!بریم بعدی!!!
شهید سوم
با کنجکاوی هرچه تمام به سر مزارش آمدیم و باز هم خانمه با بغض گفت:
-نه!!!اینم نیست
تورو خدا هرطور شده پیداش کنید
با ما همراه باشید
ادامه دارد...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#شهید_مهدی_تیکدری_نژاد
❇️گوشه هایی از زندگی شهید:
🔹او فرزند درد و رنج بود
و همراه با پرداختن به تحصیل دانش،
با کار و تلاش مستمر،
علاوه بر فراهم آوری مخارج خود به خانواده نیز یاری می رساند.
🔹حیاتی ساده و بی آلایش داشت و به باورهای مذهبی عشق می ورزید.
🔹 روحی تعالی طلب و جانی پرشور داشت و به مردم و خانواده عشق می ورزید.
🔹 وی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به مدت چهار سال در بسیج خدمت مخلصانه انجام داد.
🔹 همواره از افراد جسور وبی باک گُردان به شمار می آمد.و در چندین عملیات در جنگ تحمیلی هشت سال دفاع مقدس از جمله عملیات های رمضان و بیت المقدس شرکت کردند.
🔸شهادت۶۴/۴/٢
🔸آدرس مزار:
از کنار دیوار مهدیه ردیف۱شماره۲۳
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
ای شَــهِــــیدان
نه پَرْواز بلدم
نه بال و پرش را دارم ...
دامهای دنیایی اسیرم کرده اند
ولی ...
من میخواهم
اسیر شما شَهِیدان شوم و بس ...
شب تون شهدایی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
تلنگر ⚠️
📌وقتی حواست به عکس پروفایلت است که دلبری کند
کمی هم حواست به دل صاحب زمانت باشد ...
او اولین کسی است که این عکس را میبیند .
شیطونـه کنارِ
گوشت زمزمه میکنه:
تا جوونی از زندگیـت لذت ببر❗️
هر جور که میشه خوش بگذرون
⚠️اما تو حواسـت باشه،
نکنه خوش گذرونیت به
قیمتِ شکســـــتنِ دل امام زمانمون باشه..
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#شهید_سیدجواد_حسینی_جوشانی
❇️ نماز با سنگ داغ!!!
درعملیات بیت المقدس هر دوی ما مجروح شده بودیم.من را به تبریز وسید جواد را به مشهد فرستادند.
زمانی که ازبیمارستان برمی گشتیم با قطار به طرف کرمان حرکت کردیم مدتی درجیرفت ماندیم بعدبا قطار ازکرمان عازم جبهه شدیم.
یادمه ازمسیر خرم آباد که برمیگشتیم ،قطارایستاد که نمازبخوانیم هنگام ظهر بود،
سیدجواد یک سنگ داغی رابرداشت
وبه من داد!!!
گفتم :
خیلی داغ است!
گفت:
با این سنگ نمازبخوان!
که او لا "
بیاد قیامت باشی
ثا نیا "
بالمس کردن سختیها به فکر نعمت های خداوند باشید!!
خودش نیز با همان سنگ داغ شروع به نمازخواندن کرد.
راوی:سید عزیز الله حسینی
همرزم شهید
🔸شهادت:۶۴/۴/۳
🔸آدرس مزار:
از کنار دیوار مهدیه ردیف 2شماره22
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#آیا_میدانید_که....
آیا میدانید که شهید سعید حسنی پور ٢سال از شهید محسن برهانی بزرگتر بود ولی در رفسنجان باهم دوست شدند وباهم در روز عید غدیر عقد اخوت بستند....
درآخرین اعزام محسن،
خانواده سعید به اواجازه ندادند که مجددا به جبهه برود ولی ایشان از پنجره آشپزخانه فرار می کند خود را به محسن می رساند درعملیات چند دقیقه بعد شهادت محسن شهید می شود....
و هر دو بعد سالها جنازه شان باز می گردد ودر غریب ترین قسمت گلزار شهدای کرمان آرام می گیرند.
#شهید_محسن_برهانی
#شهید_سعید_حسنی_پور
#آدرس_مزارشان_از_کنار_ورودی_اصلی_مهدیه_ردیف١ شماره٩و١٠
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#شهید_حجت
قسمت دوم:
فقط
یک شهید دیگر از۴شهید مونده بود
صحنه سوم
قلبم شروع کرد به تپیدن
از آنها جدا شدم،تصمیم گرفتم خودم زودتر به کنار این شهید بیایم،
زیر لب شروع کردم به توسل کردن،که خدا کند این یکی دیگر همون باشد...
اضطرابم لحظه به لحظه بیشتر میشد،چند قدمی جلوتر از آقا بودم و ایشون دنبال من می آمد..
به محض اینکه رسیدم به کنار مزار،
چشمم که به عکس افتاد دیدم بله درست است،شهید عینکی محمد رضا حجت...
از خوشحالی اشکم جاری شد خدایا شکرت که شهید عینک داره و فامیلش هم حجت هست...
ولی بازم دلهره داشتم آیا این همان شهیدی هست که خانم تو خوابش دیده؟؟؟
آقا به کنار مزار رسید،
همینکه چشاش به عکس روی مزار افتاد،دو زانو نشست وبر مزار شهید بوسه زد و های های شروع به گریه کردن کرد...
آقا مات و مبهوت بود،انگار یک شوک عجیب بهش وارد شده بود.
خانم هم به جمع ما اضافه شد کنار مزار شهید رسید همونجا نشست و شروع به گریه کرد.
-میشه بگید چی شده؟؟
-خانمم شفای منو از این شهید تو خواب گرفته!!!
دیگر طاقت نداشتم
گریه های این زن اشک مرا نیز درآورده بود
به هر طریقی بود سعی کردم خانم را آروم کنم.باهم روی نیمکت کنار مزار شهید نشستیم:
-میشه بگید دلیل این همه عرض ارادت به این شهید بزرگوار چیست؟
فقط دو جمله گفت:
-شوهر من سرطان داشت،
یک شب همین جوون
شهید گلزار شهدای شهر شما
به خوابم امد
و گفت:
شفای شوهرتو از آقا گرفتم دیگه غصه نخور...
و درست بود این شهید شوهر منو شفا داد...
بغض داشت دیگر نمی تونست چیزی بگه
منم اصرار نکردم،
ازشون تشکر کردم و به رسم رفاقت شماره شون رو گرفتم،
التماس دعا گفتم و از کنارشان دور شدم...
ادامه دارد...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#سشنبه_های_مهدوی
❇️حاج حسین یکتا:
بچهها!
شهدا خوب تمرین کردند ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را
در رکاب سید روحالله خمینی.
ما هم باید تمرین کنیم
ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در رکاب حضرت آقا.
انتظار یعنی
بـا " شهیــدان "
راه وصالِ یار را پیدا کنیم ...
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه
سختےها را تحمل کنید...
این انقلاب با نهایت اقتدار و توان به انقلاب جهانے امامزمان عج
اتصال پیدا مےڪند
📌اگر #امام_زمان غیبت کرده است، این #غیبت ماست نه #غیبت او...
این ما هستیم که #چشمان خود را بسته ایم، این ما هستیم که #آمادگی نداریم.
#منتظرانظهورگناهنمیکنند...
《اگریڪ روز پاڪ باشید وگناه نڪنیدحتما آقا(عج)رادرخواب می بینی!.
واگر۱۰روز پاڪ باشی ،خودحضــرت راخواهــی دید!
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#خادمانه
بیان راه های کسب معرفت توسط آقای اسماعیلی (جلسه آغازین ١٣٩٨/٣/٣٠):
در تفسیر مهمترین جمله نهجالبلاغه
«أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ»
❌بچه های١٠یا١١ساله را ببینید الگو خرید وسایل شون بت من یا زورو هست حالا نگاه کنید به شهدا ببینیم الگو هاشون چه کسانی بودند.....
علامه مجلسی از پسرشون می پرسن می خواهی چکاره بشی؟؟؟ پسر گفت :می خواهم مثل شما بشوم
پدر گفت:پس هیچی نمی شوی من می خواستم امام صادق (ع) بشوم علامه شدم شما می خواهی مثل من شوی پس هیچ نمی شوی!!!!!
💠هدف باید بزرگ باشد....
در مسجد گوهر شاد شیخ عباس قمی وپدر داشتند می رفتند آخوند روی منبر داشت از روی مفاتیح شیخ عباس سخنرانی می کرد.
پدر شیخ عباس عصبی رو به پسر گفت بچه ها مردم میروند حوزه ببین چه مطالبی قشنگی را کتاب کردند منم پسرم فرستادم حوزه چکار کردی؟؟؟
شیخ عباس اونقدر تقوا داشت که نگفت پدر این کتاب من نوشتم...
💠تقوی جوهر کاره....
همین شیخ عباس قبل از نشر مفاتیح همه اعمال را ١ الی٢ بار انجام داد
✅آیه ٢سوره صف
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ﴿۲﴾(چرا چیزی را می گویید که خود انجام نمی دهید)
✅آیه۴۴سوره بقره
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ (مردم رابه نیکی دعوت می کنید وخودتان رافراموش می کنید)
💠انجام عمل....
ادامه دارد.....
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman