eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.6هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
9.4هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت « عزیز زیبای من » 📚 کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 🔹فصل دوم : 🔸صفحه:۶۳و۶۴ ✍ راوی: خانواده محترم شهید سلیمانی ((اخه زینب خانم من جرات نمی کنم دعواشون کنم!)) ((خب خودم دارم می گم بهتون .دعواشون کن،بلکه آروم بگیرن.)) با اصرار های زینب ،خانم انتظامات به سمت عسل رفت وگفت :((اگه اذیت کنی،دعوات می کنم ها!)) عسل این را که شنید،یکی از ابروهایش را که بین خانواده معروف بود به ابروی سلیمانی ،بالا داد وگفت :((اون اقایی که توی تلویزیون داره نشون می ده ،بابا حاجی منه. می گم دعوات کنه ها!)) زینب خشکش زد . با تعجب به زن داداشش نگاه کرد . هر دو از این حرف عسل ،هم خنده اشان گرفته بود هم متعجب شده بودند. خانم که سعی می کرد جلوی خنده اش را بگیرد ،گفت :تو رو خدا من رو با حاج قاسم در نندازین!)) زینب خندید وگفت :((نه،نفرمایین !)) بعد هم رو کرد به عسل :((این چه حرفیه ؟!)) عسل با همان ابروی بالا انداخته زینب را هم تهدید کرد :((به بابا حاجی می گم ها!)) وقت هایی که حاجی خانه بود ،سعی می کرد تمام ان نبودن هایش را برای اهالی خانه جبران کند . صبح های جمعه بعد از نماز صبح نمی خوابید. می دانست هر کدام از بچه ها برای صبحانه چه چیزی دوست دارد. چند مدل اُملت درست می کرد . خیلی با سلیقه سفره را می چید . خیلی اهمیت می دادکه سفره قشنگ چیده شود. اگر گاهی سفره را باظرف ملامین میچیدند ، حاجی ناراحت می شد و می گفت :((برای چی ظرف ملامین میذارین؟!)) کسی که غذا میخوره ،باید لذت ببره از سر سفره نشستن. خانواده وقتی دوره یه سفره نشستن ،باید لذت ببرن از چیدمان سفره ،از ظرفی که توش غذا میخورن ....!)) سفره را مرتب می انداخت. از باغچه سبزی خوردن می چید . خودش سبزی ها را پاک می کردو می شست. صبحانه را که میخوردند،می رفت سراغ نهار. ادامه دارد.... ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی از حال هوای به وقت شهادت حاج قاسم عزیزمون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥Story | at the time of Haj Qasem's ascension 🎥استوری | به وقت عروج ۱:۲۰ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠منم که زمین را از عدالت لبریز میکنم، چنان که از ستم آکنده است ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰گذری کوتاه بر زندگینامه شهید مهرداد خواجویی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢همان طور که پیامبران الهی وعده داده اند عدالت جهانی خواهد شد.. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔰 همسر شهید: در مدت زندگی با شهید جز زیبایی چیزی ندیدم، شهادت او نیز زیبا بود. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠امام زمانم... ▫️ای آخرین ترانه و ای آخرین بهار باز آ که بی حضور شما تلخ است روزگار ▫️مولای سبزپوش من، ای منجیِ بزرگ تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سینه زنی جمعی از زائرین شهدا در کنار مرقد مطهر سردار دلها ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 درسی که استاد قرائتی از یک پیرمرد پیاز فروش بیسواد گرفت ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠گفت: عاشقی راچگونه یادگرفته ای؟ گفتم: ازآن شهید گمنامی که معشوق راحتی به قیمت از دست دادن‌ هویتش خریدار بود. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔷محال است به خنده شهید نگاه کنی و حال دلت عوض نشود خندیدنش فرق دارد، از عمق وجودش می‌خندد. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بدون تعارف با خانواده ی شهید دکتر حیدری 🔹پزشک شهیدی که قید زندگی در کانادا را زد و پزشک جبهه مقاومت شد ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
📸گزارش مصور از حال و هوای امروز گلزار شهدای کرمان ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت « عزیز زیبای من » 📚 کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 🔹فصل دوم 🔸صفحه:۶۴و۶۵ راوی: خانواده محترم شهیدسلیمانی اجازه نمی داد جمعه ها خانمش هیچ کاری انجام بدهد. چون بسیار مهمان دار بودند وگاهی از کرمان یا جاهای دیگر برایشان مهمان می آمد، حاجی اجازه نمی دادخانمش کاری انجام بدهد. می گفت: «خانوم، شما دست به سیاه وسفید نزن! خودم همه ی کارها را انجام می دم.» برای ناهار بیشتر عدس پلو یا کله جوش درست می کرد که هم خیلی دوست داشت وهم خیلی خوشمزه درست می کرد. بعداز ناهار تمام ظرف ها را خودش می شست وبعد از رفتن بچه ها همه ی خانه را تمیز می کرد. وقتی برای مناسبتی دور هم جمع می شدندهم باز همه ی کارها با خودش بود. حاجی عاشق تولد گرفتن بود ودوست داشت که غافل گیرش کنند. دیگر همه ی اعضای خانواده این را می دانستند. برای تولدش باید همه دور او جمع می شدند وبرایش کادو می خریدند. خیلی هم دوست داشت زودتر ببیند چه کادویی برایش گرفته اند. حاجی متولد اول فروردین۱۳۳۵بود. کل خانواده هرسال برایش اول فروردین تولد می گرفتند. از یک هفته قبل از تولدش منتظر بود ببیند امسال بچه ها چطوری او را غافل گیر می کنند. چون خودش خیلی ذوق داشت، بچه ها هم ازاینکه برای او تولد بگیرند وغافل گیرش کنند، خیلی لذت می بردند. تولد بچه ها که می شد، به شوخی می گفت: « همه اش که تولد شماهاست! چقدر شماها زیادین. همه اش من باید براتون کادو بخرم. پس کی نوبت من می شه؟!» نوبت تولد حاجی که می شد، بچه ها از مدت ها قبل برنامه ریزی می کردند. کیک سفارش می دادند، برای خرید کادو با هم مشورت می کردند و... . گاهی برای کادو به بچه ها تقلب می رساند و می گفت: «هزینه ی الکی نکنین. چیزی رو که دوست دارم برام بخرین. یه وقت چیزی نخرین که دوست نداشته باشم. کتاب، ساعت، انگشتر... من این ها را دوست دارم.» گاهی بچه ها با هم مشورت می کردند وهرکدام یکی از کادوهایی را که پدر دوست داشت، رزرو می کردند. بعد هم به بقیه می سپردند: ادامه دارد.... ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman