eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.7هزار دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
11.2هزار ویدیو
36 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹آیدی مسابقه @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
کلام شهید🌷 هیچ حرفی مث این حرفت نیست رفیقم 👇 مانتـــــو هر چہ قدر هݦ بلند باشد ولیــــــــــــــــــ🌹 چــــــــــــــــادر نمی شود👏 ....❣ #شهید_حججی🌺 👌یادت باشه خون های زیادی ریخته شدهتا ڪشوری اسلامی و #انقلابی داشته باشیم از دفاع مقدس و #ابـراهیم_هـادی گرفته تا #مدافعان_حرم و #محسن_حججی ها 🍃🌸🍃 🌷شادی روح شهدا #صلوات ‌🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان @golzar_shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 وَالسلامُ عَلی مِن یَخدَمُ الْحَقِّ لذات الَحقْ سلام بر آنکه خدمت کند به حق و برای ذات حق. 💠💠💠💠💠💠 جامعه شناسی می گوید: زیر بنای هر جامعه اگر استثماری باشد، قطعاً مبتنی بر استثمار طبقۂ زحمت کش است. اگر جامعه طوری باشد که یک عده کار کنند و یک عدۂ دیگر از دسترنج آن ها استفاده کنند، جامعه به هیچ جایی نمی رسد. "بهره کشی از ، خیانت به سرنوشت است." بهره کشی ارباب از رعیت و سرمایه دار از کارگر فقط اسامی رژیم را عوض می کند. در قرآن آمده که: «نه به حق دیگران تجاوز کنید و نه بپذیرید که به شما تجاوز بشود». خلاصه اینکه در جامعه ای که زیر بنای استثماری است، نیز به صورت آلت دست برای رسیدن به مقاصد هیئت حاکمه در آمده ، هیئت حاکمه از مذهب به عنوان مؤیّد سیستم خود استفاده می کند. 💠💠💠💠💠💠 انقلابیون همه، ثمرات یک زندگی پر تلاش هستند. شخصیت های استوار و صدیق و وفادار آن ها طی برخورد های متعدد با درد های مردم و غم های مردم شکل گرفته و این است که سرشار از فداکاری و شجاعت و صداقت هستند. 💠💠💠💠💠💠 در آن عید خون در بهشت زهرا، مادری به دنبال گور فرزندانش می گشت. بر سر گور های دسته جمعی نشست ، در حالی که در چشم هایش نفرت و خشم، جلوی گریه او را گرفته بود؛ خطاب به فرزندش :«می بینی برادرت را، خواهرت را کشته اند؟ باید انتقام بگیری؛ وگرنه شیرم را حلالت نمی کنم.» مادرِ خلق بر سر تمامی گورها می گذشت، بر سر آنان که عزیزانشان را از دست داده بودند، فریاد می زد: «گریه هیچ دردی را دوا نمی کند، برخیزید تا انتقام بگیریم!» 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🦋 🔸فصل سوم <ادامه> ...زمانی که ایشان بزرگتر شد ماندیم چکار کنیم. محله ما دبیرستان نداشت. رفتیم مدرسه شاهپور سابق در اطراف مشتاقیه و ثبت نامش کردیم. تا کلاس نهم آنجا بود. بعد به مدرسه ای دیگر در جاده ارتباطی کرمان _ تهران ، جنب سیلو ، که اسمش را یادم نیست، رفت و در آن شرایط سخت زندگی، توانست دیپلم بگیرد. اما همیشه می گفت:خدایا تو ما را امتحان کردی، به حق خودت اگر بازهم می خواهی ما را امتحان کنی، همچنان قلب و زبان ما را به شکر نعمات خودت باز کن و سختی های دنیا را عامل گم شدن و دور ماندن از ذات مقدست نکن. خالصه دیپلم را گرفت و در دانشگاه قبول شد که نرفت و مجبور شد به خدمت سربازی برود. آنجا بود که فعالیتهای سیاسی خودش را گسترش داد. اوایل سال ۵۷ بود که در پادگان ، به ایشان مشکوک شدند و به شهر کازرون منتقلش کردند. اما آنجا هم دست از فعالیتهای ضد رژیم برنداشت. از عمده ترین فعالیتهای او تا آنجا که بعدأ مطلع شدیم؛ دست نویس کردن اعلامیه های حضرت امام خمینی(ره)و پخش آن بود؛ که به حدی قوی عمل می کرده، که بعدها شنیدیم بر اثر همین فعالیتها چندین بار در کازرون تظاهرات به وقوع پیوسته بود. در همین سال هم بود که دستگیر و به زندان ساواک افتاد، که عامل شناسایی او فردی بوده که در یزد دستگیر و اعتراف کرده بود. ما هم در همین زمان مدتی از او بی خبر بودیم، تا روزی که موتور سواری به در خانه آمد و گفت من اهل شیرازم. سپس بدون اینکه اجازه سؤالی بدهد، خیلی کوتاه ادامه داد برادر شما را ساواک دستگیر کرده و الان در پادگان کازرون است. بعد به سرعت دور شد. من بدون اینکه خانواده را در جریان قرار بدهم، فوری به طرف کازرون به راه افتادم . آن روزها در کازرون بود و زندانی های سیاسی را در پادگان نگه می داشتند. قبل از رفتن به پادگان، با کسی آشنا شدم که مرا به مسجدی برد. وارد مسجد که شدیم، به طرف آقایی رفت و آهسته چیزهای گفت. بعدأ فهمیدم پسر آیت اللّه دستغیب است و با آیت اللّه محلاتی، فعالیت مخفیانه دارد. آن روز سرانجام به کمک آنها توانستم با علی آقا ملاقات کنم. وارد پادگان که شدم...... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 <ادامه> خصلت بسیار خوبی داشت، مثلاً این بزرگوار اگر سهواً هم اشتباه می کرد و بعداً پی می برد، دنبال این نبود که خطایش را کوچک جلوه بدهد، اتفاقاً بزرگش می کرد و بلافاصله به طریقی جبران می کرد. در عملیات سومار، گلوله ای به فک علی آقا خورد و مجروح شد. دیگر نمی توانست حرف بزند. هرچه را می خواست بگوید، می نوشت... روزی عیادتش رفتم. دیدم داخل دهانش را با فلزی به هم بسته اند. فکش له شده بود. سلام و علیک کردیم. سریع جواب را روی کاغذ نوشت. چند دقیقه بعد دوباره نوشت: «چرا نیامدی سومار؟!» شاید فکر می کرد که از قصد در عملیات شرکت نکرده ام؛ اما واقعیت این بود که آن موقع به کرمان رفته بودم تا برای بچه هایی که می خواستند برگردند، پول بیاورم. پول نبود و مأموریت گرفتم برای کرمانشاه. در آن جا برادر بروجردی را دیدم. گفت: « می توانی از کرمان نیرو بیاوری؟» گفتم:« بله....اما بچه ها الان در کامیاران منتظر هستند تا برایشان پول ببرم.» گفت: « شما نگران نباشید. پول را من به بچه ها می رسانم.» حکمی برایم نوشت که برگردم کرمان. برگشتم و حدود چهل نیرو از مناطق مختلف جمع آوری کردم و بردم مرکز آموزش صفر - پنج . آموزش شروع شد. در جریان آموزش بودیم که اکبر محمدحسینی آمد و گفت: « را آورده اند.» رفتیم تشییع جنازۂ او که بی سابقه بود. بعد مادر علی آقا را دیدم و فهمیدم مجروح شده است. فوری کارها را رها کردم و خودم را به بیمارستان رساندم. همین ماجرا را همان لحظه برایش تعریف کردم. سریع خودکار برداشت و نوشت: «برو نیرو ها را حرکت بده. بچه ها تنها هستند....برگرد که آمدنت اشتباه بوده...» سعۂ صدر را ببینید...! چقدر باید بزرگ باشی که ذره ای از (من) خودت را نبینی؟! البته او راهش تعیین شده بود. فکر نکنم لحظه ای به بیهودگی زندگی کرده باشد. یادم است در عملیات حصر آبادان، دوباره به شدت مجروح شد، خودم را به بیمارستان رساندم. آن روز قرار بود دست علی آقا را که عصبش قطع شده بود، عمل کنند. ما هم رفتیم که تنها نباشد. تا کاملا بیهوش شود، بالای سرش بودیم. قبل از عمل، وقتی به طرف اتاق جراحی می بردندش، شروع کرد به خواندن روضۂ حضرت زهرا (س). دکتر و دستیارانش مشغول کار خودشان شدند؛ اما هنوز علی آقا در حال خواندن بود. هنوز ماده بیهوشی به او تزریق نشده و روضۂ اش به آنجا رسیده بود که پهلوی حضرت را می شکنند. چنان اشک می ریخت که گمان می رفت عمل را به ساعتی بعد موکول کنند. بعد از بیهوشی هم تا هفت_هشت دقیقه ((یا فاطمه)) می گفت.... **** سردار شهید محمود اخلاقی در تاریخ ۲ آبان ماه سال ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. مادرش زنی متدین به نام طاهره افتخار بود که در خانواده ای زرتشتی به دنیا آمده بود و در نوجوانی به دین گروید و آداب اسلام را به بهترین وجه فراگرفت؛ وی در دامان خود ۷ فرزند بزرگ کرد که سردار محمود اخلاقی ششمین فرزند ایشان بود. شهید اخلاقی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در کرمان ادامه داد. وی در طول دوران تحصیل نیز فردی پرشور و بود به گونه ای که بارها و بارها بدلیل روحیه مبارزه جویانه اش که باعث به آتش کشیدن پرچم شاهنشاهی در مدرسه نظام کرمان و ساخت سرودی بجای سرود شاهنشاهی و اجرا در مدرسه بازداشت شد. سرانجام این شهید بزرگوار که در سراسر عمرش به روشی ساده زندگی می کرد در جبهه سومار و در روز عاشورا سال ۵۹ به رسید. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🍁فرازی از دست نوشته ، از در استان کرمان : "به برادران خود توصیه می کنم که شماها وارث اسلحهِ از دست افتاده تمامی شهدای اسلام هستید." 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز خاطرات (شهید حاج قاسم سلیمانی)🌷 🔸راوی:مهدی الدّراجی من و ابومهدی المهندس و حاج ق
🦋 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 ♦️سال ۱۳۵۵، پرشور و حرارتی به اسم "رضا کامیاب" از مشهد آمده بود کرمان برای تبلیغ. سخنرانی هایش در دل مردم ولوله انداخته و شور انقلابی ایجاد کرده بود! یکی از پامنبری هایش ، جوانی بود به نام "قاسم"؛ که بعدها شد فرمانده . میگفت: «مبارزات من از زمانی آغاز شد که سخنرانی های شهید کامیاب را در کرمان شنیدم و از طریق ایشان وارد مبارزات شدم» 📖رفیق خوشبخت ما 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
❣ #گلزار_شهدای_کرمان ❣ تنها ۳ روز مانده تا سالگرد عروج سیدالشهدای مقاومت، #شهید_سلیمانی و این حال
30.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ♦️امروز، گلزار شهدای کرمان میزبانِ یک «مداح » بود! 🔅آقای عباس کُهزادی نسب از استانِ «یاسوج» آمده بود تا برایمان، خاطراتِ شهادتِ ناجوانمردانه را بازگو کند و از سنگینی آن خبری بگوید که کمرهایمان را خم کرد و دلهایمان را خون... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
✍ دلنوشته یکی از سربازان کوچک مکتب سلیمانی، سید حسین حسینی: من، سیدحسین، سرباز #حاج_قاسم هستم.✋ دو
🔴 پیام یکی از مخاطبان محترم کانال: « با عرض سلام و ادب اهل اصفهان هستم. چند روزی را به مناسبت سالگرد شهادت ، ساکن کرمان بودم؛ چندین بار به و موزه دفاع مقدس که حاج قاسم آن را بنا کرده، رفتم و از چند‌ مکان جالب نیز دیدن کردم. خواستم بگویم واقعا این شهر خیلی از لحاظ آرمان های به دهنم شیرین آمد.👌 و تبریک میگویم به مردم عزیز ؛ که این استان، مردی بی نظیر، با اخلاق و با مرام مثل حاج قاسم را در دل خود جای داده که نگین شهر شما شده است.💎 ان شاءالله قسمت شود تا باز هم به این شهر ولایتی و انقلابی سفر کنم.😊 » 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 ♦️به روایت: نصرالله جهانشاهی(راننده شهید سلیمانی) 🌱قسمت اول کارکردن با چنین فرم
🦋 ♦️به روایت: نصرالله جهانشاهی(راننده شهید سلیمانی) 🌱قسمت دوم ..همیشه با احترام و رفاقت مرا صدا میزد. جهانشاهی، نصرالله و.. فرقی نداشت. به بچه هایش هم از همان اول تاکید کرده بود به من بگویند "عمو" ؛ چون بچه‌های حاجی را از همان زمان کودکی می شناسم و با من بزرگ شده اند. ماه رمضان ها ، سه چهار بار ما میرفتیم منزل حاجی و خانواده ایشان هم می آمدند منزل ما. تااین حد نزدیک بودیم.😇 الان هم که حاجی شده است، اصلا تاب و توان مواجهه با بچه های او را ندارم و با دیدنشان، قلبم از فشار این غم کنده میشود.😔 در همه این سال ها، خانواده و دختران حاجی را همیشه با کامل و با رعایت حیا و عفاف دیدم.از طرفی، این خانواده همیشه با حاجی همراهی می کرد. یکی از علت های همراهی چند ساله من با حاجی، همسرم بود و همین امر درباره شهید پورجعفری هم صادق بود ؛ اما این همراهیِ همسر حاجی با ایشان از خانواده های ما بیشتر بود. 💢عامل اصلی موفقیت حاجی بعد از اعتقاد و تلاش و همه مباحث، همین همراهی همسرش بود که در روحیه و جهادی، چیزی کمتر از ایشان نداشت!... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman