#شهید_رضا_دادبین
❇️پارچه ی متبرک به خون #شهید
تقدیم به #امام_زمان....
یک هفته پس از شهادتش،
هنوز از زخم کتفش خون می آمد.
وقتی #پدر بالای جنازه ی #رضا رسید،
هنوز از زخم کتفش خون می آمد.
پدر فوری یک #پارچه آورد
و به #خون آغشته کرد!
گفت:
می خواهم این پارچه رو
به #منتقم خون #شهداء،
#حضرت_مهدی علیه السّلام هدیه کنم.
و این عکس همان #پرچم متبرک به خون شهید است در دست #پدر....
که اکنون در موزه ی #دفاع_مقدس استان کرمان نگه داری میشود...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
☘ #مناجات_نامه ☘ خداونــدا ؛ زبان کوتاه انسانے من از وصف صفات الهے تو ناتوان است 😔 و اگر حمد و سپا
#مناجات_نامه💫
📜 فرازی از وصیت نامہ ؛
#شهید_محمد_درگاهی_زرندی:
یا الله ؛ تو را به همه انبیاء و اولیاء و خالصان درگاهت، تو را به همه #شهداء، تو را به همه زحمت هایی که پیامبر برای اسلام کشید، تو را به فرق شکافته حضرت علی (ع)، تو را به صورت سیلی خورده و پهلوی شکسته حضرت زهرا (س)، تو را به جگر پاره پاره شده امام حسن (ع) و مظلومیت حضرت امام حسین (ع)، تو را به صبر و استقامت حضرت سجاد...
تو را به مصائب و مشکلاتی که ائمه اطهار کشیده اند، تو را به حضرت مهدی(عج)، تو را به باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس(س)، تو را به خون گلوی حضرت علی اصغر(ع)، تو را به اسارت حضرت زینب(س)، تو را به فرق شکافته حضرت علی (ع)، تو را به مظلومیت شهدای #اسلام خصوصاً شهدای جنگ تحمیلی، تو را به آیه آیه قرآنت که بر حبیبت حضرت محمد (ص) نازل شد سوگند می دهم که عاقبت همه مؤمنین و مؤمنات را ختم به خیر بگردانی و قلم عفو و بخششت را بر جرائم و اعمالشان بکشی و آنان را ببخشی و بیامرزی و از محبّین به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت قرارشان بدهی و از جمله کسانی باشند که هنگام آمدن بسویت با ایمان باشند ،
بار پروردگارا ؛ 😔
گناهکارم...خطاکارم، فقیرم، بیچاره ام، مسکینم، درمانده ام، محتاجم ، دیگر تو با آن همه فضل و کرم خوددانی...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ س
#قسمت_نود_و_هشتم 🦋
این دفعه چند دقیقه سر جاده ایستادم که ماشینی ترمز کرد و راننده اش گفت: «بپر بالا اخوی» 😊
او بحث دنیا و آخرت را برای خودش حل کرده بود. احتیاج به پیچ و خم گفتاری و کرداری نداشت،هر چند پیدا کردن همین راه که به نظر ساده می رسد، چندان هم سهل نیست.
خوب یادم می آید که در ستاد منطقهٔ شش بودم که #علی_آقا_ماهانی و #مهدی_سخی آمدند و گفتند: «می خواهیم به #جبهه برویم.»
من با توجه به اینکه می دانستم علی آقا تمام بدنش پر از ترکش است و از ناحیهٔ فک مجروحیت دارد، گفتم : «کجا می خواهید بروید؟ چه کاری آنجا از دست شما بر می آید؟»
علی آقا با این وصف تقوا و شجاعتش شهرهٔ بچّهها بود، خیلی راحت جواب داد: «برای آدمی که می خواهد خدمت کند، راهی پیدا می شود؟! من و مهدی، هر کاری از دستمان بربیاید، انجام می دهیم.»
گفتم: «مثلاً چه کاری؟»
گفت: «آشپزخانه.» دیدم با اینها نمی شود طرف شد.
دیگر حالا همه می دانیم این #شهداء از آن #خدا بودند.
یک چند روزی آمدند، تا به ما بفهمانند، راه درست آن است، که آنها انتخاب کردند. 👌
احتیاج نیست که ما بگوئیم آنها چطور خواستند و چطور شد، بنده و همهٔ بچههای معتقد، می دانند آنها همانطور که دوست داشتند واصل شدند. 🕊
روزی در خیابان حضرت #امام کرمان داشتم می رفتم که برادر"اکبر شجره" را دیدم. حال و احوالی کردیم و به یاد بچّهها گریستیم. 😭
برادر "شجره"تعریف کرد: در منطقه که بودم، خواب دیدم #شهید_علی_ماهانی روی کاپوت ماشینی نشسته است.
رفتم جلو، احوالپرسی کردم و گفتم : «علی آقا، کجایی؟» حرفی نزد؛ فقط یک جمله گفت: «بگو "مهدی سخی" هم بیاید پیش من.»
یکهو از خواب پریدم و مهدی را که همسنگرم بود، از خواب بیدار کردم. گفتم: «آقا مهدی، چنین خوابی دیدم.»
آقا مهدی خونسرد جواب داد: «به نظرت آمده.»
چند وقت بعد، به فاصلهٔ خیلی کمی، مهدی هم در #عملیات والفجر چهار به #شهادت رسید. 🕊
اینها در دنیا پیوسته با هم بودند. رفتند تا در آخرت هم با هم باشند. 👌
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman