eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.5هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سالروز ولادت 🔹 سردار شهیدی که مادرش معروف به ننه علی تا زمان شهادت فرزندش در جبهه حضور داشت. سردار شفیعی یکی از شهدای کربلای ۴ میباشد. 🔹 فرازی از وصیت‌نامه شهید: «خدایا شاهد باش به ظاهر در تنهایی زیستم و تو را بهترین دوستها و عشقها و اعمالها یافتم پس مرا به سوی خودت فرا خوان... خدایا من خواهان شهادت هستم ولی نه به این معنا که از زندگی فرار کنم خدایا عمریست پیشانی را بر درگاهت بر روی خاک گذارده ام این دستها عمری در خانهٔ تو را زده است. این چشمها بهانه تو را میگیرد و بی اختیار اشک می ریزد، این خون که در رگهای من می چرخد همه اش به شوق توست. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💢 خاطرات شهید «اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده  بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده  بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت.» ✍راوی: همسرشهید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔷 سردار : 🔸در معنای نماز خیلی توجه کنیم. از مساجد به عنوان بهترین و قوی ترین کانال ارتباطی استفاده کنید. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔰 فرازی از وصیت‌نامه 🔸خدایا شاهد باش به ظاهر در تنهایی زیستم و تو را بهترین دوستها و عشقها و اعمالها یافتم پس مرا به سوی خودت فرا خوان 🔸 خدایا من خواهان شهادت هستم ولی نه به این معنا که از زندگی فرار کنم. خدایا عمریست پیشانی را بر درگاهت بر روی خاک گذارده ام این دستها عمری در خانهٔ تو را زده است. این چشمها بهانه تو را میگیرد و بی اختیار اشک می ریزد، این خون که در رگهای من می چرخد همه اش به شوق توست. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠 زندگی به سبک شهید علی شفیعی 🔸 همیشه می‌گفت: زن و شوهر بايد مثل يكديگر باشند، وگرنه به درد يكديگر نمی خورند، ما بايد ساده بپوشيم، ساده بخوريم، بی تكبر باشيم،‌ به داد مردم برسيم، از خانواده شهدا دلجويی كنيم، اسم من علی است، اسم تو فاطمه بايد مثل حضرت علی و فاطمه (س) زندگی كنيم. 🔸 اگر گرفتار مي‌شد، پابرهنه مي‌رفت مسجد صاحب الزمان (عج)،‌ دو ركعت نماز می خواند و حاجتش را می گرفت. ✍ راوی : همسر شهید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠 زندگی به سبک شهید علی شفیعی 🔹️ پدر یکی از بچه بسیجی هایی که تازه به جبهه آمده بود و دیپلم هم داشت و اتفاقا دانشگاه هم قبول شده بود به اهواز آمده بود که پسرش را به خانه برگرداند. عصبانی بود اتفاقا علی متوجه شد، به سراغ پدرش رفت، او را متقاعد کرد که یک شب آن‌جا بماند تا پسرش را برای برگشتن راضی کند. آن شب علی با پدر آن بسیجی ساعت ها حرف زد به طوری که روز بعد نه تنها او مایل به برگرداندن پسرش نبود، بلکه خودش هم تقاضا کرد در جبهه بماند.                                                         👤 راوی: احمد نخعی همرزم شهید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
✍ در معنای نماز خیلی توجه کنیم. 🔸از مساجد به عنوان بهترین و قوی ترین، کانال ارتباطی استفاده کنیم. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | خاطره ای از زبان ننه سکینه مادر گرامی شهید علی شفیعی 🔹یه روز اومدم خونه دیدم یه کیسه نونی وسط اتاقه، گفتم : اینا از کجا آوردی؟ راستش بگو؛ 🔹گفت : مادر من که نمی خواهم به تو دروغ بگم. امروز تو کوچه میومدم گفتم : خدایا امروز خیلی گشنمه یه لقمه نونی برسون من بخورم. 🔹دیدم یه کیسه نونی پشت یه دری گذاشتن، برشون داشتم آوردم شستم خوردم تو هم بخور. 🔹گفتم : نگاه کردی تو این نایلون چیه ؟ 🔹گفت : مردم دیونه ان اینارو می ریزن بیرون 🔹سبز شده بودن عین علف ها ولی علی شسته بود اینارو خورده بود. 🔹همیشه می گفت : این اجر خداست 🔹خدا امتحانم می کنه می خواد ببینه ظرفیت دارم ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔰تصویر شهید سلیمانی و ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💢شهید علی شفیعی ؛ اگر گرفتار می شد پابرهنه می رفت مسجد صاحب الزمان عجل الله دو رکعت نماز می خواند حاجتش را می گرفت. ✍راوی : فاطمه کیانی همسر شهید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 نان کپک زده مثل علف خاطرات ننه سکینه مادر سردار شهید علی شفیعی : 🔺یه روز اومدم خونه دیدم یه کیسه نونی وسط اتاق. گفتم : اینا از کجا آوردی؟ راستش بگو؛ گفت : مادر من که نمی خواهم به تو دروغ بگم. امروز تو کوچه میومدم گفتم : خدایا امروز خیلی گشنمه یه لقمه نونی برسون من بخورم. دیدم یه کیسه نونی پشت یه دری گذاشتن. برشون داشتم آوردم شستم خوردم تو هم بخور. گفتم : نگاه کردی تو این نایلون چیه ؟ گفت : مردم دیونه ان اینا می ریزند بیرون سبز شده بودن عین علف ها ولی علی شسته بود اینا خورده بود. همیشه می گفت : این اجر خدا خدا امتحانم می کنه می خواه ببینه ظرفیت دارم. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔰فرازی از وصیتنامه 🔹خدایا شاهد باش به ظاهر در تنهایی زیستم و تو را بهترین دوستها و عشقها و اعمالها یافتم پس مرا به سوی خودت فرا خوان و بدان که از تمامی مظاهر جاری بردیم تا به تو بپیوندم، خدایا من خواهان شهادت هستم ولی نه به این معنا که از زندگی فرار کنم خدایا عمریست پیشانی را بر در گاهت بر روی خاک گذارده ام پس در حقم لطفی بفرما خدایا این دستها عمری در خانه تو را زده است . 🔹خدایا این چشمها بهانه تو را میگیرد و بی اختیار اشک می ریزد ، خدایا این خون که در رگهای من می چرخد همه اش به شوق توست، خدایا این زبان همچون لایه های ترک خورده زلالی باران تو را له له می زند پس خدایا با من آن کن که مرحمت و لطف وجود توست ای مهربانترین مهربان!   ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
✍ فرازی از وصیتنامه شهید علی شفیعی 💢 خدایا! در این ساعت آخر که تا شهادتم چیزی نمانده اینطور عرض می کنم شهادت می دهم که خدا یکی است محمد صل الله رسول و بنده خداست و علی علیه السلام ولی و رهبر تمام شیعیان. 💢 خدایا! من خواهان شهادت هستم ولی نه به این معنا که از زندگی فرار کنم خدایا عمریست پیشانی را بر در گاهت بر روی خاک گذارده ام پس در حقم لطفی بفرما خدایا این دستها عمری در خانه تو را زده است. تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
گزارشی تصویری از برگزاری مراسم تولد شهید علی آقا شفیعی. تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
🔷 زندگی به سبک 🔸همسر شهید: اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدارشدم. نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم این نور از کجاست؟ بعد از مدتی متوجه‌شدم از چراغ قوه‌ای است که علی روشن‌کرده‌بود تا نماز شب بخواند. چراغ بزرگتری را روشن نکرده‌بود که مبادا من از خواب بیدارشوم. علی خیلی به من احترام می‌گذاشت. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید| احترام به همسر و خوندن نماز شب با چراغ قوه سیره زندگی سردار شهید علی شفیعی... ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
کودک یتیمی که فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله شد شهید علی شفیعی طبق روایت مادرش... 🔸سختی های زیادی کشیدم تا تنها فرزند پسرم را بزرگ کردم سه سال همسرم و دخترم در بستر بیماری بودند و من هم مرد خانه بودم و هم مادر خانواده و در این مدت سختی های زیادی را متحمل شدم. 🔸بچه ام مدرسه می رفت و من هر صبح برای کار کردن سرکوره های آجر پزی می رفتم و غروبها در حالی که توان راه رفتن نداشتم به خانه بازمی گشتم و گاها در راه از شدت خستگی مرگم را از خدا می خواستم. 🔸حتی در برخی از مواقع در زیر برف و باران گدایی می کردم ولی نمی گذاشتم بچه ام بداند که من کجا می روم و چه کار می کنم چون می گفتم غصه می خورد. 🔸علی آن روزها از من می پرسید مادر چرا پاهایت تاول زده؟ 🔹می گفتم: مادر چیزی نیست بر اثر سرما این جور شده است. 🔸به خاطر شرایط سخت زندگی ما یک نان را که می گرفتیم تا سه روز از آن می خوردیم. 🎤 روایتگری آقای محمدحسینی برای زائرانی از استان چهارمحال بختیاری ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ نگاه پاک کودک یتیمی که خدا بهترین عزت را به او داد شهیدی که حاج قاسم او را از مقاوم ترین رزمنده های جنگ نام برده سردار شهید علی شفیعی... 🔹سر به زیر بود اگر زنی توی کوچه مانده بود از خانه بیرون نمی رفت می گفت مادر به آن زن بگو برود خانه اش تا من رد شوم می گفتم چکار به تو دارد می گفت شاید چادرش افتاده باشد بچه بود ها بچه بود که این حرفها را می زد. 🔸یک پیراهن داشت شبها می شستمش خشکش می کردم و فردایش می پوشاندمش و می رفت مدرسه دورِش چادر می پیچیدم می گفتم غصه نخوری ها... 🔹علی ام دین خودش را اِدا کرد و شهید شد ناشکری نمی کنم خدایا ولی بچّه ام رویِ خوشِ زندگی را ندید علی شفیعی برای مملکت جنگید و شهید شد. 🔸یک تیر خورده بود به پیشانی اش قدری بالاتر از اَبروی چپش به قاعده یک سر انگشت به پیشانی اش فرورفته بود همین... 🔹وقتی دیدمش خنده به لب داشت مثل آدمی بود که خوابیده باشد آسوده تازه چهار ماه بود که عروسی کرده بود قد رشیدی داشت اما لاغر و تَرکه ای بود... 🔸آن سالهایی که توی پادگان بود جان گرفته بود چشمانش برق می زد سفید رو شده بود اما توی جبهه سیاه شده بود می گفتم شکم خالی نمان می گفت خیلی ها سر گرسنه زمین می گذارند. 💢منبع کتاب مثل علی مثل فاطمه... ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
🔰خاطره ای از 🔹پدر یکی از بچه بسیجی هایی که تازه به جبهه آمده بود و دیپلم هم داشت و اتفاقا دانشگاه هم قبول شده بود به اهواز آمده بود که پسرش را به خانه برگرداند عصبانی بود اتفاقا علی متوجه شد، به سراغ پدرش رفت او را متقاعد کرد که یک شب آنجا بماند تا پسرش را برای برگشتن راضی کند. آن شب علی با پدر آن بسیجی ساعت ها حرف زد به طوری که روز بعد نه تنها او مایل به برگرداندن پسرش نبود، بلکه خودش هم تقاضا کرد در جبهه بماند. 👤راوی احمد نخعی همرزم شهید علی شفیعی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
✍به مناسبت یازدهم اردیبهشت روز کارگر یاد کنیم از شیر زن نمونه اسوه صبر و ایثار ننه سکینه مادر سردار شهید علی شفیعی که با کارگری و کار در کوره های آجر پزی، خشت مالی، تعمیرکاری و رخت شویی تک فرزند یتیم خود را بزرگمرد و فرمانده محور های عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله بار آورد و در دفاع از مرز و بوم میهن عزیزمان ایران تقدیم انقلاب اسلامی ایران نمود مادری مقاوم که همراه فرزندش در جبهه نیز حضور داشت. 🔹 شادی روحش صلوات ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔹حاج قاسم درباره شهید علی شفیعی و بی بی سکینه(مادر شهید) می گوید : کتاب مثل علی، مثل فاطمه را بخوانید تا ببینید این مادر چگونه او را بزرگ کرد. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠هیچ گاه جنگ و جبهه را رها نکرد و سختیهای آن را با جان و دل پذیرفت . در عملیات والفجر 8 در کارخانه نمک فاو آنقدر مانده بود که یک لایه نمک بر پوستش نشسته بود و با شوخی به بچه ها می گفت "اگر نمک می خواهید من دارم "دستی بر موها و صورتش می کشید و نمک می ریخت ، از بس با آب شور کارخانه وضو گرفته بود ، تمام دست و صورتش شوره بسته بود . او با این وضع مشکل هم حاضر نبود وظیفه خود را زیر پا بگذارد و برای آسایش خودش کار جبهه و جنگ را رها کند . 👤راوی: علی اکبر خوشی همرزم شهید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
شهید علی شفیعی.mp3
4.73M
🎙بشنوید | روایتی شنیدنی درباره ی شهید علی شفیعی ▫️شهیدی که بسیار به همسرش احترام میگذاشت ▫️شهیدی که در گروه های امر به معروف و نهی از منکر فعالیت داشت ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
❤️بخندید که مشرقِ نگاهتان دل مغربی ام را آرام می کند. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman