💠 زندگی به سبک شهید قاسم سلاجقه
🔸اگر از برخوردی یا مطلبی عصبانی میشد، بلافاصله وضو میگرفت. هر کدام از ما هم از کسی یا چیزی عصبانی میشدیم، میگفت: «وضویی بگیر و بیا.» وضو میگرفتیم، میآمدیم کنارش، ما را مینشاند و حرفهایی میزد که آب میشد بر آتش غضب و عصبانیتمان.
👤راوی : برادر گرامی شهید
#شهید_قاسم_سلاجقه
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
🔰خاطره ای از #شهید_قاسم_سلاجقه
🔸هر جا که بود با صدای اذان خودش را به مسجد و نماز میرساند. قرآن زیاد تلاوت میکرد.
از شهید مغفوری زیاد یاد میکرد و از اخلاقش میگفت. کمربند مشکی کاراته داشت، بچههای مسجد امام هادی شهرک شهید ایرانمنش را جمع میکرد و آموزش کاراته میداد. چهره متبسمی داشت. کوهنوردی زیاد میرفت. عصای دستم بود.
🔸هر جا که در میماندم، قاسم را صدا میزدم. برای جبران الطافش میگفتم: «تنها میتوانم دعایت کنم. بگو چه آرزویی داری؟» میگفت: «شهادت» به مزاح میگفتم: «در باغ شهادت را بستند، کلیدش را رفیقانت شکستند! چیز دیگری بخواه.» میگفت: «دعا کن راه شهادت باشد، لطف خدا همیشه جاری است، در دیگری میگشاید.»
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman