#نکته_های_ماندگار
❇️آقای حجتی:
(رزمنده و راوی دوران دفاع مقدس)
مردم!!!
یه نگاه به قبور مطهر این #شهدا بیندازید:
🔹اکثرا متولد ۳۵ به بالا بودند تا نهایتا متولد ۵۰
یعنی دقیقا اوج جوانی
یعنی ۲۰سال به بالا
⭕️این جوون های ۲۰ ساله جلوی دنیا ایستادند...
🔹تو اون زمان تو سالهای ۴۰ تا۵۰ اوج #طاغوت و استکبار بودکه اینها به دنیا آمدند ولی جوری #تربیت شدند که اخرش بهشتی شدند.
🔹در واقع جوون های دهه چهلی در جهنم زندگی کردند ولی به #بهشت وارد شدند.
اگه #مسئولین همت کنند
3⃣ تا «ت»داشته باشند
همه چیز درست میشه:
✅توکل بر خدا زیر سایه ی حضرت آقا
✅توسل به اهل بیت
✅تلاش بی وقفه رزمنده ها
ادامه دارد...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
🔗#فرازی_از_وصیتنامه
[اے مردم!]
شما نمیدانید چه علاقه اے دارم که هرچه زودتر #خدا را دیدار کنم😍
و [از] این گنه آبادِ دنیا رهایے یابم؛
و از این جهت، این مرگ را با آگاهے زیاد پذیرفته ام..؛ [البته] تا جواب پروردگارم چه باشد!😔
امـــــا اے امام!
اے منجے..!
اے زعیم!
اے یگانه رهبر فے سبیل الله!
درباره تو هر آنچه بگویند کم گفته اند!!!
در مغزهاے ما چنان توجیه میگردد که علے(ع) و محمد (ص) و پیامبران و امامان، همه افسانه اند و مانند فرشتگان میباشند
و رسیدن به آنها کار هر انسان نیست!😟..
اما اے پیغمبرِ قرن بیستم ...!
#اسلام را زنده
و مکتب را نجات
و نهضت را حیاتے دوباره بخشیدے.💫
چه کسے باور میکند که یک مرد، اینگونه در روح میلیونها انسان بدمد و آنها را علیه #طاغوت بشوراند
و امتے واحد را همانند پیامبراکرم ایجاد کند؟!
اے امام!!
در پیشگاه خدایت براے من طلب #شهادت کن.🙏🏻
این پیام میلیونها #جوان_ایرانی است.
#شهید_علی_اصغر_امامی_پور
#سالروز_عروج 🌺
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت مادر
🔹صفحه ۴۹_۴۸
#پارت_بیست_و_سوم 🦋
《شهادت فرامرز(ناصر)》
چیزی نگذشت که نه تنها او، بلکه همه اعضای خانواده با خبر شدند.
بهشت کوچک ما جهنمی شد که دل همه را می سوزاند.
صدای گریه بچّه های او نمکی بود که روی زخم دلم پاشیده می شد.ضجّه های
انیس مثل پتک بر سرم کوبیده شد و بذر تنفّر از حکومت ظالم شاهنشاهی در دلم جوانه زد و روز به روز بزرگ و بزرگ تر شد.
((شکوه حضور))
با نزدیک شدن انقلاب به #پیروزی،
تظاهرات گسترده تر و حضور مردم در کوچه و خیابان شفّاف تر و مخالفت های آنان به وضوح دیده می شد.
محمّدحسین من،
یکی از نیروهای فعّال این حرکت ها بود.
دیدن گرد یتیمی بر چهره بچّه های خواهرش، شده بود نمادی به یاد ماندنی از ظلم #طاغوت.
او می توانست این ظلم را با حروف بریده بریده بچّه هشت ماهه خواهرش که واژه بابا را ترسیم می کرد،
تفسیر کند و در ذهنش بپروراند که
دادبین ها زیاد هستند.....عِرق دینی و مذهبی او به جوش آمده بود و در برابر انجام فعل حرام ساکت نمی نشست.
امر به معروف و نهی از منکر ورد کلامش بود.
دنبال کردن حوادث انقلاب برای همه ما مهم شده بود.
شنیدم در یکی از شب ها مردم تصمیم گرفتند به یک مشروب فروشی، حوالی چهار راه کاظمی حمله کنند و آن را به آتش بکشند.
محمّدحسین و یکی از دوستانش به نام علیرضا رزم حسینی در این حادثه همراه مردم بودند. آن ها تمام صندوق های مشروب را یکی یکی به وسط خیابان
می آوردند و می شکستند و مردم آنجا را به آتش کشیدند.
یادم نمی رود آن شب که محمّدحسین با لباس های خیس و بوی بد و تند الکل وارد خانه شد.
از او سوال کردم:«مادر!!...این چه قیافه ای است که برای خودت درست کردی؟»
گفت:«من خیلی دوست داشتم کاری کنم که این خاطره همیشه در ذهن جوان های کرمانی بماند؛
شیشه های مشروب را بالا پرت می کردم و با شیشه ای دیگر آن را در هوا
می شکستم.وقتی شیشه می شکست،محتویات آن روی سر و صورت و لباسم پاشیده می شد.»
گفتم:«محمّدحسین خیلی مراقب خودت باش.»
لباس هایش را عوض کرد و دوباره به بیرون از خانه رفت.
واقعاً وقتی محمّدحسین خانه نبود،
دلم هزار راه می رفت تا برگردد.
بیست و شش دی 1357،شاه ملعون از ایران فرار کرد.
خیال مردم از بابت کشت و کشتار راحت شد و نهال امید در دل مردم ایران جوانه زد. با ورود امام به ایران؛
قلب مردمی که خون جوانان شان برای برپایی یک کشور اسلامی ریخته شده بود، روشن و منوّر گردید.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_Kerman