eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.4هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سر
🦋 چند روز بعد، حالش بهتر شد؛ امّا درد شدیدی داشت که فقط آثار آن را از نگاهش می فهمیدم، بر عکس سعید که خیلی آه و ناله می کرد، هرگز در مورد مجروحیت خودش صحبت نکرد. مدت ده روز آنجا بودم. وقتی برگشتم، تحولی در من ایجاد شده بود که مسیر زندگی ام را تغيير داد. چه کسی را می دیدم؟ بارها این سؤال را از خودم کرده بودم. واقعاً روحیات و شخصیت والای او قابل تعریف نیست. هر کلامی برای بررسی ایشان لنگ می زند. واقعاً من تا آن روز عاشق ندیده بودم، او عاشق (علیه السّلام) بود. وقتی در مورد سرور شهیدان حرف می زد، احساس می کردی این آدم در صحرای در رکاب ایشان بوده که اینهمه در مورد خصوصیات سرورش اطلاعات دارد. از بدن پاره پارهٔ آقا صحبت می کرد، فکر می کردی زخمهایش را دیده. خودش چه وضعیتی داشت! بدنش پر از ترکش بود. پایش لنگان و مجروح بود. دستش، کمرش و شکمش اصلاً جای سالمی نداشت. 😰 یک بار بدنش را دیدم. فکر می‌کنم کتف چپش بود. این کتف را به هر شکلی که پانسمان می کردند، دوباره باز می شد. 😥 علی آقا قید پانسمان را زده بود. می گفت: «من از این زخم های ناچیز خجالت می کشم.» 😰 روزی آینه ای به دستش دادم تا با آینه ای نیز که از عقب گرفته بودم، زخم کتف خودش را نگاه کند؛ زخم که چه عرض کنم، شکافی بزرگ. 😢 آینه را روی شکاف گرفتم. گفتم الان حالش دگرگون می شود؛ امّا دیدم با این زخم حرف می زند؛ نجوایی عاشقانه می کرد. ☺️ بعد حقیر و کوچکش کرد. وقتی این صحنه را دیدم، تا صبح خوابم نبرد. حالا اگر باور می کنید بگویم. هر چند به باور نزدیک نیست، چون هنوز او مرا رهبری می کند. چقدر باید بزرگ و بی نیاز باشی! من می دیدم که حجب و حیای علی آقا به حدّی که پرستارها دائم می پرسیدند: «چرا ایشان هیچ درخواستی ندارد؟ مگر مجروح نیست؟!» 🤔 ما هم که نمی دانستیم وضعیّت داخلی اش چگونه است؟ خلاصه چند روزی بود که..... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman