#تلنگرانه
👈 باخواندن این متن دیگه گناه نکنیم
✅یکباره وسط جمع بلند شد و با صدای بلندی گفت: خشنودی قلب نازنین آقا امام زمان(عج)مکث کوتاهی کرد و بعد ادامه داد: گناه نکنید
✍امام باقر (ع)فرمودند:
👈آنکه در انتظار فرج ما بمیرد از اینکه در
وسط خیمه مهدی ولشکرش از دنیا نرفته
است؛ضرر نکرده است...
✨کافی،طالاسلامیه،ج۱ص۳۷۲
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
💎 @kerman_golzar
#سیره شهدا
آقای بخشدار!!!!
"توی جاده متوجه شدیم که یک ماشین به گوسفندی زده و راننده و صاحب گوسفند با هم درگیر شده اند.😳
صاحب گوسفند می گفت:
قیمت گوسفند دو هزار تومان است و راننده با گریه و زاری می گفت:
به خدا قسم هیچی ندارم که بدهم.
آقای فولادی (ناصر)جلو رفتند و از آنها سوال کردند ماجرا چه بوده است ؟
صاحب گوسفند گفت:
آقا٬ من همین چند گوسفند را دارم. هیچی ندارم. زندگی من همین ها هستند.😔
راننده هم گفت:
من راننده ی روز مزدی هستم و با روزی پنجاه تومان کار می کنم، چطور دوهزار تومان را بپردازم ؟😔
حرفهای آنها را شنید و برگشتیم و سوار ماشین شدیم.
آقا ناصر کمی آن طرفتر ماشین را خاموش کرد و دو هزاری به من داد و گفت:
این پول را به صاحب گوسفند بده تا این بنده ی خدا را آزاد کند .
من گفتم :
بگویم آقای بخشدار این پول را داده است؟
گفت:
نه، اگر بخواهی بگویی بی حسنه ام کرده ای.
من رفتم و پول را به صاحب گوسفند دادم. خوشحالی و شادمانی هر دویشان دیدنی شده بود."
شهید ناصر فولادی را میگویم...
شادی روحشان صلوات🌷
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
💎 @kerman_golzar
#طنز شهدا😊
🍃❤️🍃❤️
ما سال ۹۴ تو اهواز تو پادگان حمیدیه، #خادم بودیم برا راهیان نور😊
جواد #مسئول ما بود☺️
جواد همه را صدا کرد برا #نماز_صبح
با چک و لگد😹
به من میگفت بلند شو ابله و رو شکمم راه میرفت😇
اقا بلند شدیم رفتیم #وضو گرفتیم وایسادیم نماز
تا همه خوندیم، گفت خب #بخوابید ساعت دو عه😅
ساعت ۲ نصف شب نماز صبح😳
آقا خوابید کف کانکس و #میخندید ماهم اعصابا...😬
هیچی دیگه #پتو را برداشتیم و انداختیم روش و دِ بزن😂
#راوی: رفیق شهید
#شهید_جواد_محمدی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
💎 @kerman_golzar
#تلنگرانه
هیچ وقت نگو:
محیط خرابه ، منم خراب شدم!!!
هر چقدر هوا سردتر باشد،
لباست را بیشتر میڪنے!
پس هر چه جامعه فاسدتر شد،
تو #لباس_تقوایت را بیشتر ڪن ☝️🏻
•/ #حجت_الاسلام_قرائتے /•
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
💎 @kerman_golzar
#سیره شهدا
الگوش حضرت علی بود
همیشه یک کارتن خرما روی میز آشپزخانه بود که محمود از آن استفاده می کرد.
خواهرش که متوجه شده بود محمود به عنوان غذا فقط خرما می خورد،
از محمود پرسید:
داداش، با این کارها می خواهی حضرت علی بشی؟😉
محمود لبخندی گوشه ی لبش نشاند و با آرامش گفت:
اگه حضرت علی نشم،
ابوذر که می تونم بشم😎
-آخه حضرت علی گفته شما نمی تونید مثل من زندگی کنید. حالا تو چطور !😒
-درسته...
حضرت علی می دونست این کار خیلی مشکله که همچنین حرفی زد. ولی هرگز اون رو نفی نکرد..☺️
شهید محمود اخلاقی🌷
🔻کانال گلزار شهــღــدای کرمان
💎 @kerman_golzar