آرایههای ادبی💐💐💐
نقیضه (نظیرهی طنزآمیز)
نقیضه، یعنی مخالف، باشگونه جواب گفتن شعر کسی را، بر خلاف یکدیگر سخن گفتن. نقیضه، معادل کلمهی پارودی فرنگی است که برخی آن را نقیضه و برخی نظیرهی طنزآمیز ترجمه کردهاند.
نقیضه، شعری است که به تقلید دیگری گفته شود و مبتنی بر طنز و هزل است. در حقیقت، اثر دومی، اثر نخستین را به سُخره گرفته است. به سخن دیگر، شعری است که برای استهزا، به شیوهی شعر دیگری سازند.
در گذشته، به این گونه شعر، تزریق و مزوّر میگفتهاند. اینک نمونهای از آن که نقیضهی غزل معروف حافظ است:
الا یا ایّها الساقی، اَدِر کَاساً و ناوِلها
خمارُ البادة الدوشینه، کُشتی اهل محفلها...
به زور الگریه ما رفتی الی عند النِگار آخر
رقیب الخرس، ماندی عاقبت کَالخَرّ فی گِلها...
(مهری عرب)
بدیع در شعر فارسی، دکتر عَقدایی، ص ۱۶۰.
#آرایههایادبی
#نقیضه
#نظیرهیطنزآمیز
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیان
بیان در لغت، به معنای کشف و توضیح است و در اصطلاح ادبی، عبارت است از ادای معنای واحد به روشهای مختلف، به این شرط که همگی مبتنی بر تخییل باشند.
آرایههای علم بیان، چهار نوع است:
ا - تشبیه.
۲ - استعاره.
۳ - مَجاز.
۴ - کنایه.
بلاغت (معانی، بیان و بدیع)، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۷۱.
#آرایههایادبی
#بیان
#محمدحسینمحمدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
کنایه
کنایه در لغت، به معنای پوشیده سخن گفتن است؛ اما در اصطلاح علم بیان، جمله یا عبارتی است که معنای ظاهری آن، مورد نظر نیست؛ ضمناً قرینهای که ما را از معنای ظاهری، متوجه معنای باطنی کند نیز وجود ندارد؛ مثل پیراهن دریدن که کنایه است از بیقراری کردن.
کنایه را به صورت دیگر نیز تعریف کردهاند. به این ترتیب که لفظ را به کار برده، آن گاه به جای معنی اصلی، یکی از لوازم معنی را اراده کنند. در این جمله از کلیله و دمنه: "این فصول، با اُشترِ درازگردن و بالاکشیده بگفتند" ذکر درازگردن و بالاکشیده، برای معنی اصلی آن نیست؛ بلکه لازمهی آن دو، یعنی حماقت، مورد نظر است؛ زیرا در عُرف عام، درازی گردن و بلندی قامت، نشانهی حماقت است.
بلاغت(معانی، بیان و بدیع)، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۱۱.
#آرایههایادبی
#کنایه
#محمدحسینمحمدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
انواع کنایه
کنایه را به لحاظ قلّت و کثرت وسایط، یعنی سرعت یا کندی رسیدن از الفاظ و معنای ظاهری، به معنای مورد نظر، به چهار نوع تقسیم میکنند که عبارتند از:
۱ - تلویح
۲ - رمز
۳ - ایما
۴ - تعریض.
۱ - تلویح
تلویح، به معنای اشاره به دور است و آن زمانی است که وسایط میان لازم و ملزوم، زیاد باشد؛ مثلاً در این بیت خاقانی:
کیسههای زر به برگِ گَندَنا بربستهاند
بر سپهر گندناگون، دست از آن افشاندهاند
کیسه را با برگ گندنا(تره) بستن، کنایهای است از بخشنده بودن؛ اما برای رسیدن به این معنی، باید چند نکته (وسایط) را در نظر داشت؛ به این شکل که:
چنانچه سر کیسه را با تره ببندند، زود باز خواهد شد و چنانچه کیسه زود باز شود، سریعتر خواهند بخشید و چنانچه سریعتر ببخشند، جوانمردتر هستند.
بلاغت(معانی، بیان و بدیع)، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۱۳ و ۱۱۴.
#آرایههایادبی
#کنایه
#تلویح
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
انواع کنایه : ۲ - رمز
در این نوع از کنایه، وسایط میان لازم و ملزوم، اندک است؛ اما معنای کنایی نیز به سادگی فهمیده نمیشود. این نوع کنایه، بیشتر از زبان مردم گرفته شده است؛ مثل دندانگِرد به معنای طمعکار، ناخنخُشک به معنای خسیس و عَریضُالقَفا به معنای کودن.
نیز در این بیت از انوری:
پوستینم مَکُن که از غم و درد
فلکم، پوست میبپیراید
پوستین کردن، کنایهای است از گونهی رمز به معنای نکوهش کردن و بد گفتن.
بلاغت، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۱۴.
#آرایههایادبی
#کنایهوانواعآن
#رمز
#محمدحسینمحمدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
انواع کنایه: ۳ - ایما
کنایهای است که در آن، وسایط اندک است و ربط بین لازم و ملزوم، به راحتی دریافته میشود؛ مثل: سپر انداختن به معنای تسلیم شدن و رَخت بربستن به معنای سفر کردن.
همچنین در این بیت از ناصر بخارایی:
میدهد نُه چرخ و چار ارکان، گواه
پادشاهی را به نام شاه، محضر کردهاند
محضر کردن، کنایه است از تثبیت کردن.
بلاغت، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۱۴ و ۱۱۵.
#آرایههایادبی
#کنایه
#ایما
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
انواع کنایه: ۴ - تَعریض
نوعی از کنایه است که بیشتر برای نکوهش، تنبیه[آگاه کردن] یا طنز به کار میرود؛ مثلاً به دوستی که هیچ گاه از کسی دستگیری نمیکند، میگویند:
دوست آن باشد که گیرد دستِ دوست
در پریشانحالی و درماندگی
(سعدی)
یا برای کسی که از دیگران به بدی یاد میکند، بخوانند:
بزرگش نخوانند اهلِ خرد
که نام بزرگان، به زشتی بَرَد
(سعدی)
یعنی نباید نام بزرگان را به زشتی بر زبان آورد.
تعریض در واقع، برای گوشهزدن و آگاه کردن مخاطب است.
بلاغت، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۱۵.
#آرایههایادبی
#کنایهوانواعآن
#تعریض
#محمدحسینمحمدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
معنای چند کنایهی معروف در ادبیات فارسی
درازرَکیب ⬅️ بلندقد
ریشگاو ⬅️ نادان
به صحرا افکندن ⬅️ آشکار کردن
به دست چپ شمردن ⬅️ بسیاری
به دوغ درافتادن ⬅️ فریب خوردن
تشت از بام افتادن ⬅️ رسوا شدن
پُختهخوار ⬅️ تنبل
آبدندان ⬅️ احمق
سپیددست ⬅️ ستمکار
دندان سپید کردن ⬅️ خندیدن
دامن به دندان گرفتن ⬅️ به شتاب رفتن
انگشت در نمک زدن ⬅️ شروع کردن
پشت پای کسی را خاریدن ⬅️ چاپلوسی کردن
بلاغت، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۱۶ - ۱۱۸.
#آرایههایادبی
#کنایه
#معنایچندکنایه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
مَجاز
مجاز، عبارت است از به کار بردن واژهای در غیر معنایی که برای آن وضع شده است؛ با علاقهای غیر از علاقهی مشابهت و نیز قرینهای که مانع از ارادهی معنی حقیقی واژه باشد؛ مثلاً بگوییم: ایران به این پهلوان عشق میورزد و منظور ما از ایران، مردم ایران باشد.
یا در این بیت از فردوسی:
جهان، دل نهاده بر این داستان
همان بِخرَدان و همان راستان
واژهی جهان، در غیر معنای حقیقی خود و به معنی جهانیان و مردم جهان، به کار رفته که کاربردی مجازی است.
بلاغت، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۰۲.
#آرایههایادبی
#مجاز
#محمدحسینمحمدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
حسّامیزی
حسامیزی، یعنی آمیختن حسها. گاهی آدمی به یاری نیروی خیال، تعبیرات و لغات مربوط به یک حس را به حسّ دیگر انتقال میدهد و بدین ترتیب، ترکیبهایی به وجود میآورد که برای احساس آنها، بیش از دو حس فرا خوانده میشود و گویی دو حس با هم برای درک و احساس چیزی لازم است.
بنابراین، حسامیزی در اصطلاح بدیع، عبارت است از نسبت دادن محسوسات یکی از حواس به حسّ دیگر و احساس کردن چیزی با آمیختن دو حس؛ مثلاً: نگاه سرد، سرود سرخ، صدای گرم.
گاهی وابستههای حواس ظاهر را، به امور و مفاهیم ذهنی نسبت میدهیم و ترکیبهایی با بار عاطفی و زیباشناختیِ ویژهای به وجود میآوریم؛ نظیر: عشق گرم، عقل سرخ، درک سبز.
مثالهای دیگر:
به ترانههای شیرین، به بهانههای رنگین
بکشید سوی خانه، مه خوب خوشلقا را
(مولوی)
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعاگویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
(حافظ)
که این موارد حسامیزی دارند: ترانههای شیرین، بهانههای رنگین، جواب تلخ.
با تلخیص از بدیع در شعر فارسی، دکتر تورج عَقدایی، ص ۹۵ و ۹۶.
#آرایههایادبی
#حسامیزی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
ازدواج
تکرار واژگانی که در حرف رَویّ(حرف آخر) یکسان باشند و در شعر ، کنار هم بیایند، ازدواج نامیده میشود. چنین کلماتی نسبت به هم ، سجع متوازی(یکسانی واژهها در حرف آخر و وزن) دارند و افزون بر قافیه در شعر آورده میشوند.
اگر رفیق شفیقی، درستپیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
(حافظ)
واژههای رفیق و شفیق، سجع متوازی دارند و در کنار هم قرار گرفتهاند.
بدیع در شعر فارسی، دکتر تورج عَقدایی، ص ۴۵ و ۴۶ و بلاغت، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۲۷.
#آرایههایادبی
#ازدواج
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
چیستان (لُغَز)
چیستان، شعری است که در آن صفات و ویژگیهای کسی یا چیزی را، بی آن که مستقیماً از آن نامی برده شود، برشمارند تا مخاطب از طریق آن اوصاف، به مقصود پی برد. آگاهی از آن چیز ، در گرو تیزهوشی و باریکبینی است.
از آن جا که این گونه شعر، معمولاً با "چیست آن" آغاز میشود، به نام چیستان معروف گشته است.
نام دیگر این آرایه، لُغَز است. لغز در لغت به معنای سوراخ موش دشتی که بسیار پیچیده باشد و راههای کج و معوج است. چیستان، ابزار مناسبی برای آموزش، به ویژه به کودکان و نوجوانان است.
در دو سرودهی زیر، چیستان قیچی و کوزه آورده شده است:
چیست کاندر دهان بیدندانش
هر چه افتاد، ریز ریز کند
چون زدی در دو چشم او انگشت
در زمان، هر دو گوش تیز کند
🌺🌺🌺
لعبتی چیست نغز و خاکمزاج
که به آبی است از جهان خرسند
دست بر سر نهاده، پنداری
به سر خویش میخورد سوگند
🌺🌺🌺
بدیع در شعر فارسی، دکتر عَقدایی، ص ۱۶۱ و بدیع دکتر کزّازی، ص ۱۶۴ و ۱۶۵.
#آرایههایادبی
#چیستان
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
معمّا
معمّا در لغت، به معنی پوشیده است و در اصطلاح، به شعری گفته میشود که در آن شاعر، نام کسی یا چیزی را پنهان میکند و با بیان برخی نشانههای آن که با رمز و اشاره آورده میشود، خواننده را به یافتن آن نام راهنمایی میکند.
بر خلاف چیستان، راز معمّا با تفکر بسیار و دانستن روش محاسبههای ریاضی، محاسبهی حروف اَبجَد، قلب و عکس کردن حروف و تغییر نقطهی آنها و بسیاری چیزهای دیگر از این دست، گشوده میشود.
دانهها بهر نثار افشاند و دل بر سر نهاد
شمع، در بزم تو و دودش ز سر بگذشته بود
شمع اگر دانهها، یعنی نقطههایش را بیفشاند، میشود سمع. اگر دل یعنی حرف میانی خود، میم را بر سر کلمه نهد، میشود مسع. دود اگر از سرش که حرف دال است، بگذرد، ود میماند که با افزودن آن به مسع، مسعود میشود.
از بیست، چهارصد بیفکن
عکسش برِ من فِرِست صد من
چهارصد در حروف ابجد، معادل حرف ت است. اگر از بیست، ت افکنده شود، میمانَد بیس که عکس آن، سیب است که شاعر ، صد من سیب خواسته است.
خواجوی کرمانی، با نشاندن آهِ مقلوب یعنی برعکس در میانهی شب، یعنی بین ش و ب، به اسم شهاب رسیده است:
آهِ مقلوب در میانهی شب
نام آن ماه مهربان من است
بدیع در شعر فارسی، دکتر عقدایی، ص ۱۶۲ - ۱۶۴ و بدیع، دکتر کزّازی، ص ۱۶۶.
#آرایههایادبی
#معما
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
متناقضنمایی یا تناقض(پارادوکس)
متناقضنما در اصطلاح، به سخنی اطلاق میشود که به ظاهر، بی معنی و دارای مفهومی متناقض باشد؛ اما پس از دقت و تأویل آن، معلوم میشود که در معنای اصلی، یا دستکم در یک معنی، متناقض نیست و حقیقتی دارد.
در این آرایه، گوینده دو امر درست و نادرست را به گونهای ظریف و هنرمندانه همنشین میسازد و با ایجاد تضادّی صوری و ناسازگاری ظاهری، حقیقتی را پنهان میکند.
متناقضنما، یا به صورت تناقض در مفهوم کلی عبارت و یا تناقض در ساختار ترکیبی به کار میرود:
الف - متناقضنمایی در مفهوم کلی عبارت:
هر کس صفتی دارد و رنگی و طریقی
تو ترکِ صفت کن که ازین بِه، صفتی نیست
(سعدی)
ب - تناقض در ساختار ترکیبی:
هرگز وجودِ حاضرِ غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و دلم، جای دیگر است
(سعدی)
با تلخیص از بدیع در شعر فارسی، دکتر عَقدایی، ص ۹۲ - ۹۴.
#آرایههایادبی
#متناقضنمایی
#تناقض
#پارادوکس
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
ارسال مَثَل
عبارت است از آوردن جملهای پندآموز وحکیمانه که شاعر از آن، به مثابهی حجتی در اثبات مدّعای خویش سود جوید.
امیدوار بوَد آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امّید نیست، شر مرسان
(سعدی)
من اگر نیکم اگر بد، تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کِشت
(حافظ)
اگر شعری دربردارندهی دو مثل باشد، آن را ارسال المَثَلَین گویند:
نصیحت همه عالم چو باد در قفس است
به گوش مردم نادان چو آب در غربال
(سعدی)
بدیع در شعر فارسی، دکتر عقدایی، ص ۱۴۱ - ۱۴۴ و بلاغت، دکتر محمدی، ص ۱۵۳ و ۱۵۴.
#آرایههایادبی
#ارسالمثل
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
تَجاهُلِ عارف
تجاهل عارف، یعنی ناداننماییِ دانا و در اصطلاح، آرایهای است زیبا که در آن سخنور برای تأکید در شگفتی، ستایش، نکوهش، بزرگنمایی و اغراضی ازین گونه، سخن خویش را به صورت پرسش هنری بیان میکند.
به عبارت دیگر، به جای خبر دادن، میپرسد. پرسشی که گویی پاسخ آن را نمیداند؛ در حالی که این گونه پرسشها، نیازمند پاسخ نیستند؛ بلکه تنها برای این که خواننده را دچار شگفتی نماید و یا تشبیهی را در ساختمان تازهای ارائه کند، از آن بهره میجویند:
نسیم نیمشبان، جبرئیل گشت مگر
که بیخ و شاخ درختان خشک، مریم شد؟
( کسایی مروزی)
چنین گفت بهمن که: این رستم است؟
و یا آفتاب سپیدهدم است؟
که این تخت و گاه است یا چرخ و ماه؟
ستاره به پیش اندرش یا سپاه؟
( فردوسی)
بدیع در شعر فارسی، دکتر عَقدایی، ص ۱۱۸.
#آرایههایادبی
#تجاهلعارف
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
استعاره
استعاره، به کار بردن یک واژه به جای واژهی دیگر به علاقهی مشابهت است. به عبارت دیگر، استعاره، تشبیهی است که فقط مُشَبَّهبه آن باقی مانده باشد؛ یعنی مشبهبه را بگوییم و غرض ما مشبّه باشد (ذکر مشبهبه و ارادهی مشبه.)
در این بیت از سعدی:
یکی درخت گل اندر میان خانهی ماست
که سروهای چمن، پیش قامتش پَستند
درخت گل، استعاره از زیباروست. در واقع، منظور شاعر چنین بوده است:
زیباروی خانهی ما (مشبه) در طراوت ( وجه شَبَه) همچون (ادات تشبیه) درخت گل(مشبهبه) است.
با تلخیص از کتاب بلاغت، دکتر محمدی، ص ۹۲ .
#آرایههایادبی
#استعاره
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
حَشو
در لغت، به معنای چیزی است که با آن درون چیزی را پر کنند: آگین و آگنه. در اصطلاح، کلمه یا جملهای است که در میان کلام اصلی، بدون آن که در فهم آن مؤثر باشد، آورده شود. در اصل، به آن نیازی نیست و بیشتر حالت عاطفی گوینده را بیان میکند.
حشو، همان جملهی معترضه در دستور است و بر سه نوع است:
الف - حشو ملیح: بر زیبایی بیت و رونق معنی آن میافزاید؛ مانند دور از تو در بیت زیر:
مشتاقی و مهجوری، دور از تو، چنانم کرد
کز دست بخواهد شد، پایاب شکیبایی
(حافظ)
ب - حشو متوسّط: گفتن و نگفتن آن مساوی است؛ یعنی نه بر رونق معنی میافزاید و نه موجب عیب میشود؛ مانند ای دوست در بیت زیر:
زهی ز لعل لبت، پسته بر شکر خندان
فروغ عارضت ای دوست، شمعِ حجرهی جان
ج - حشو قَبیح: سبب زشتی کلام میشود و بیشتر، زمانی است که چیزی از مترادفها ذکر شود؛ مانند رمد چشم و صداع سر در بیت زیر:
گر خدمت تو نیامدم، جُرم بپوش
عذرم، رَمَد* چشم و صُداع* سر بود
*رمد: درد چشم. *صداع: دردِ سر، سردرد.
بدیع در شعر فارسی، دکتر عقدایی، ص ۱۵۰ و ۱۵۱ و بلاغت، دکتر محمدی، ص ۱۷۸ و ۱۷۹.
#آرایههایادبی
#حشو
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
حُسنِ طلب
چنان است که شاعر، درخواست خود را با ظرافت و لطافتی شاعرانه و زیرکانه و معمولاً غیر مستقیم، مطرح نماید تا هم قُبحِ درخواست پوشیده مانَد و هم مخاطب، به برآورده ساختن خواستهی او برانگیخته شود. مثال از حافظ:
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نَبید
وظیفه در بیت بالا، به معنای مقرری و حقوق است که شاعر، غیر مستقیم آن را طلب کرده است.
سعدی نیز گفته است:
به دولتت همه افتادگان، بلند شدند
چو آفتاب که بر آسمان برد شبنم
مگر کمینهی آحاد بندگان، سعدی
که سعیش از همه بیش است و حَظّش از همه کم
بدیع در شعر فارسی، دکتر عَقدایی، ص ۱۵۳ و بلاغت، دکتر محمدی، ص ۱۷۶.
#آرایههایادبی
#حسنطلب
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
سجع (تَسجیع)
سجع در لغت، به معنی آواز کبوتر و در اصطلاح، هماهنگی دو یا چند واژه با یکدیگر است و دارای انواعی است:
الف - سجع مُتَوازِن: واژهها فقط در وزن یکسانند؛ مانند فرج و نشیب در این جملهها از گلستان سعدی:
شدّت نیکان، روی در فَرَج دارد و حالت بَدان، سر در نشیب.
ب - سجع مُطَرَّف: واژهها فقط در حرف رَوی (آخرین حرف اصلی کلمه) با هم مشترک هستند؛ مانند خوب و مکتوب در این جملهها از سعدی:
مراد از قرآن، تحصیلِ سیرتِ خوب است؛ نه ترتیلِ صورت مکتوب.
ج - سجع متوازی: جمع بین سجع متوازن و مطرّف است؛ یعنی واژهها در وزن و حرف رَوی با یکدیگر مشترک هستند؛ مانند واژههای نیاید، نشاید و نپاید در این جملهها از خواجه عبدالله انصاری:
دی رفت و باز نیاید. فردا را اعتبار نشاید. امروز را غنیمت دان که دیر نپاید.
بلاغت، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۲۵.
#آرایههایادبی
#سجع
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
حُسنِ تَعلیل
تعلیل، یعنی علّت آوردن و حسن تعلیل، به معنای بیان علّت نیکوست برای چیزی. در این آرایه، شاعر به منظور رعایت نکتهای بدیع و خیالانگیز برای صفت و امری، دلیلی که در واقع، دلیل حقیقی آن صفت یا امر نیست، میآورد.
به عبارت دیگر، آن است که مطلبی را در ضمن سخن بیاورند؛ آن گاه برای آن، دلیل ادبی، ادّعایی و غیرحقیقی ذکر کنند.
در وداع شب همانا خون گریست
روی خونآلود از آن بنمود صبح
(خاقانی)
در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است
زان رو عنانگسسته دوانَد سوار عمر
(حافظ)
بدیع در شعر فارسی، دکتر عَقدایی، ص ۱۴۰ و ۱۴۱ و بلاغت، دکتر محمدی، ص ۱۵۶.
#آرایههایادبی
#حسنتعلیل
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
تَرصیع
ترصیع، یعنی گوهرنشان کردن، جواهر نشاندن و صورتهای مختلف به نغمات موسیقی بخشیدن.
در اصطلاح فنّ بدیع، عبارت است از رعایت تناسب میان تمام یا بیشتر کلمات دو مصراع یا قرینههای نثر، به گونهای که واژگان مصراعها یا قرینهها، دو به دو در تقابل با هم، در وزن و حرف رَویّ، یعنی آخرین حرف اصلی واژه، یکسان باشند. به عبارت دیگر، واژگانی که در تقابل یا رابطهی جانشینی قرار میگیرند، با هم سجع متوازی بسازند. مثال:
زمین، گلشن از پایهی تخت توست
زمان، روشن از مایهی بخت توست
(فردوسی)
بشر، ماورای جلالش نیافت
بصر، مُنتهای جمالش نیافت
(سعدی)
بدیع در شعر فارسی، دکتر عَقدایی، ص ۳۵ و ۳۶.
#آرایههایادبی
#ترصیع
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
سؤال و جواب
در فنّ بدیع، به شعری گفته میشود که به صورت پرسش و پاسخ میان دو نفر میآید. عموماً یک طرف این گفتگو، شاعر و طرف دیگر، محبوب یا فرد دیگری است.
آنچه سؤال و جواب را به آرایه تبدیل میکند، بیان زیبا و لطافت و ظرافتی است که شاعر در پاسخ سؤالهای خویش میآورد. این پاسخها که غالباً بر پایهی امور خیالانگیز بنیاد نهاده شده، با آرایههای بدیعی دیگر همراه است.
گفتم: غم تو دارم گفتا: غمت سر آید
گفتم که: ماه من شو گفتا: اگر برآید
گفتم: ز مهرورزان، رسم وفا بیاموز
گفتا: ز خوبرویان، این کار کمتر آید
(حافظ)
🔵🔵🔵
گفتم: چه خورم در طلبت؟ گفت که: خون
گفتم: چه بُوَد حال دلم؟ گفت: جنون
گفتم که: مرا کی بکُشی؟ گفت: کنون
گفتم که: ز دستت بِرَهَم؟ گفت که چون؟
(خواجوی کرمانی)
🔵🔵🔵
بدیع در شعر فارسی، دکتر عقدایی، ص ۱۴۶ و ۱۴۷ و بدیع، دکتر کزّازی، ص ۱۵۶.
#آرایههایادبی
#سؤالوجواب
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی
حُسنِ مَطلَع
مطلع، بیت اول سروده را گویند. حسن مطلع، آغاز کردن شعر با کلامی زیبا و دلنشین و تأثیرگذار است؛ به گونهای که خواننده یا شنونده، به خواندن یا شنیدن آن ترغیب شود؛ مانند این بیت حافظ:
اگر رفیقِ شفیقی، درستپیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
و یا این بیت سعدی:
تو از هر در که باز آیی، بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت، به روی غیر بگشایی
و نیز صائب گوید:
حضور دل نبُوَد با عبادتی که مراست
تمام سجدهی سَهو است طاعتی که مراست
با تلخیص از بدیع در شعر فارسی، دکتر عقدایی، ص ۱۵۱، بلاغت، دکتر محمدی، ص ۱۷۶ و بدیع، دکتر کزّازی، ص۱۵۸.
#آرایههایادبی
#حسنمطلع
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303