شاعر افسانه 💐💐💐
سرودهای از شهریار خطاب به نیما یوشیج
نیما، غم دل گو که غریبانه بگرییم
سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم
من از دل این غار و تو از قلّهی آن قاف
از دل به هم افتیم و به جانانه بگرییم
آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان
شمعیم که در گوشهی کاشانه بگرییم
من نیز چو تو شاعر افسانهی خویشم
باز آ به هم ای شاعر افسانه، بگرییم...
بلبل که نبودیم بخندیم به گلزار
جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم
پروانه نبودیم در این مشعله، باری
شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم
بگذار کند در غم ما خنده، ولی ما
با چشم خودی، در غم بیگانه بگرییم
بگذار به هذیان تو طفلانه بخندند
ما هم به تب طفل، طبیبانه بگرییم
کلیات دیوان شهریار، ص ۱۱۴ و ۱۱۵.
#شهریار
#نیما
#افسانه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از وحشی بافقی
هر چه گویی، آخری دارد، به غیر از حرف عشق
کاین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را
مشاعرهی جدید، صادقی اردستانی، ص ۴۸۵.
#عشق
#افسانه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
افسانهی ما
از مهدیه الهی قمشهای
هر جا که توان نشست خوش، خانهی ماست
هر جا که گل است و سبزه، میخانهی ماست
شادیم و خوش امروز که فردای زمان
حرفی که به یاد نیست، افسانهی ماست
رباعینامه، بهشتی شیرازی، ص ۲۴۷.
#گلوسبزه
#افسانه
#مهدیهالهیقمشهای
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303