eitaa logo
گلزار ادبیات
7.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
162 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
تازه شاعر😂 گویند: جوانی ادعا می‌کرد که شعر می‌گوید؛ ولی شاید هم می‌دانست که مُهمَل می‌گوید. روزی پیش استادی رفت و قدری از خُزَعبَلات خود را خواند. سپس از استاد پرسید: به نظر شما، چه کنم تا از شاعران بزرگ شوم؟ استاد که از مهملات او چیزی نفهمیده بود، گفت: اول کاری که می‌کنی، این است که بمیری؛ چون شعرای بزرگ دنیا، همه مُرده‌اند. حکایتها و لطیفه‌های فرهنگی در وصف کتاب و شیوه‌ی نویسندگی، ص ۱۱۰ و ۱۱۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شاعر و جامی 💐💐💐 شاعری غزلی درهم و بی‌قافیه سروده و نزد مولانا جامی آورده و خدمتش بخواند. آن گاه افزود که: این غزل به حذف"الف" موصوف است. (یعنی در این غزل، الف به کار نرفته است.) مولانا گفت: از این صنعت بهتر، آن بود که تمام حروف را از آن حذف می‌کردی. گلشن لطائف، ص ۶۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کریم خان زند و شاعر😂😂 شاعری قصیده‌ی زیبایی در مدح کریم‌ خان زند سرود. کریم خان، دستور داد از خزانه، هزار دِرهَم(پول نقره) به او بدهند. شاعر چند بار به خزانه رفت؛ ولی از خزانه‌دار، جوابی بی‌ سر و ته شنید. عاقبت، شکایت به کریم‌ خان زند کرد که خزانه‌دار، از دادن درهم، ابا دارد. کریم خان گفت: مگر تو قصیده‌ای نگفتی که من خوشم بیاید؟ شاعر گفت: بله قربان؛ صحیح است. کریم خان گفت: من هم حرفی زدم که تو خوشت بیاید. طنز و نطنز، جواد کیانی، چاپ سوم، انتشارات نورین سپاهان، اصفهان، ۱۳۸۰، ص ۳۳ و ۳۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
خاطره‌‌ی یک شاعر😂😂 از سعید بیابانکی در یکی از شهرستانها، دعوت شده بودم شب شعر. استقبال زیادی شده بود و کلی جمعیت، در سالن منتظر شنیدن شعر بودند. شاعران از پشت صحنه می‌آمدند پشت تریبون و شعر می‌خواندند. نوبت من شد. مجری برنامه که مرا نمی‌شناخت و تا به حال ندیده بود، در معرفی من، این گونه گفت: حالا یک شاعر بسیار جوان و پرتلاش از سرزمین نصف جهان، برای شما شعر می‌خواند. من تا آمدم پشت تریبون، جمعیت زدند زیر خنده. ظاهراً سر بی موی من، با تعاریف مجری سنخیتی نداشت. این بیت را همان جا پشت تریبون، بداهه خواندم: من شاعری جوانم منهای گیسوانم مجموعه طنز ضد حالات، بیابانکی، ص ۸۳۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دو شعر نو از غلامرضا کافی تصادف من وقتی تصادف هم نمی‌کنم، شاعرم اما مردم فقط در همان وقت گِردم حلقه می‌زنند 🌹🌹🌹 دغدغه پرسید: اداره‌ی ارشاد، کارش چیست؟ به کباب‌فروشی می‌رفت من به کتاب‌فروشی می‌رفتم 🌹🌹🌹 همین زنجره تا صبح، کافی، ص ۲۳۱ و ۲۷۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شاعر از مرتضی امیری اسفندقه طبعِ ملول، شعرِ شریفی نمی‌دهد شاعر، به پاسِ آینه، ترکِ ملال کن در خلوت شبانه‌ی حافظ چه می‌گذشت؟ از آیه‌های روشنِ قرآن سوال کن با تو چه کرده‌اند رفیقان؟ چه می‌کنند؟ شاعر، حلال کن همگی را، حلال کن نِماشُم، ص ۱۴۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دیدن از دکتر سید حسن حسینی شاعری در وسط کوچه‌ی دل عشق را گیج و هراسان می‌دید آن طرف‌تر اما تاجری، حبّه‌ی قندی در دست از هجوم پشه‌ها سان می‌دید! مجموعه‌ی کامل شعرهای سید حسن حسینی، ص ۵۶۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
خاطره‌‌ی یک شاعر😂😂 از سعید بیابانکی در یکی از شهرستان‌ها، دعوت شده بودم شب شعر. استقبال زیادی شده بود و کلی جمعیت، در سالن منتظر شنیدن شعر بودند. شاعران از پشت صحنه می‌آمدند پشت تریبون و شعر می‌خواندند. نوبت من شد. مجری برنامه که مرا نمی‌شناخت و تا به حال ندیده بود، در معرفی من، این گونه گفت: حالا یک شاعر بسیار جوان و پرتلاش از سرزمین نصف جهان، برای شما شعر می‌خواند. من تا آمدم پشت تریبون، جمعیت زدند زیر خنده. ظاهراً سر بی موی من، با تعاریف مجری سنخیتی نداشت. این بیت را همان جا پشت تریبون، بداهه خواندم: من شاعری جوانم منهای گیسوانم مجموعه طنز ضد حالات، بیابانکی، ص ۸۳۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شاعر از محمدرضا طهماسبی به یاد قیصر امین‌پور شاعر، مراقب باش جانت را بیرون نریز آتشفشانت را با سنگ عقل مردمان مشکن آیینه‌های ناگهانت را با خاکیان، از خاک صحبت کن شاید نفهمند آسمانت را گزاره‌ها، طهماسبی، ص ۴۱. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303