حکایتی از گلستان سعدی
یکی را از بزرگان، به محفلی اندر همیستودند و در اوصافِ جمیلش* مبالغه میکردند. سر برآورد و گفت: من آنم که من دانم.
شخصم* به چشم عالمیان خوبمنظر* است
وز خُبثِ* باطنم، سرِ خِجلَت فتاده پیش
طاووس را به نقش و نگاری که هست، خَلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش!
لغات:
*اوصاف جمیل: صفتهای نیکو و پسندیده.
*شخص: جسم، پیکر.
*خوبمنظر: خوشسیما، زیبا.
*خبث: بدی، پلیدی.
📚📚📚📚
کلیات سعدی، گلستان، باب دوم: در اخلاق درویشان، ص ۷۴.
#گلستانسعدی
#ظاهروباطن
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303