حکایتی از گلستان سعدی
عابد و طعام
عابدی را حکایت کنند که شبی دَه من طعام بخوردی و تا سحر، ختمی در نماز بکردی.
صاحبدلی شنید و گفت: اگر نیمنانی بخوردی و بخُفتی،* بسیار ازین فاضلتر بودی.
اندرون از طعام خالی دار
تا درو نور معرفت بینی
تُهی از حکمتی، به علت آن
که پُری از طعام تا بینی
*بخفتی: میخوابید.
کلیات سعدی، گلستان، باب دوم: در اخلاق درویشان، ص ۸۲.
#عابدوطعام
#گلستانسعدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303