حکایتی از گلستان سعدی
مردم آزاری
درویشی مُستَجابُالدّعوه، در بغداد پدید آمد. حَجّاجِ یوسُف را خبر کردند. بخواندش و گفت: دعای خیری بر من کن. گفت: خدایا، جانش بستان. گفت: از بهرِ خدای، این چه دعاست؟ گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.
ای زبردستِ زیردستآزار
گرم تا کی بمانَد این بازار؟
به چه کار آیدت جهانداری؟
مُردنت بِه که مردم آزاری
کلیات سعدی، گلستان، باب اول درسیرت پادشاهان، ص ۴۷.
#گلستانسعدی
#مردمآزاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از گلستان سعدی
مردمآزاری
یکی از ملوک بیانصاف، پارسایی را پرسید: از عبادتها، کدام فاضلتر است؟
گفت: تو را خواب نیمروز؛ تا در آن، یک نَفَس خلق را نیازاری.
ظالمی را خُفته* دیدم نیمروز
گفتم: این فتنه است؛ خوابش بُرده بِه
وان که خوابش، بهتر از بیداری است
آن چنان بَدزندگانی، مُرده بِه
*خفته: خوابیده.
کلیات سعدی، گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان، ص ۴۷ و ۴۸.
#گلستانسعدی
#مردمآزاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
41305.mp3
322.7K
حکایتی از #گلستانسعدی
🌹🌹🌹
باب اول در سیرت پادشاهان
#مردمآزاری
خوانش #حمیدرضامحمدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
🌻🌻🌻