حلّ اختلاف😂😂😂
ملانصرالدین، دو شریک را که اختلاف داشتند، نصیحت میکرد و میگفت: هرگز به هم خیانت نکنید و مال حرام نخورید.
یکی از شُرکا، به او گفت: به خدا که من چنین میکنم؛ مثلاً دیروز یک مشتری، اشتباهاً به من هزار دینار زیادی داد.
ملانصرالدین پرسید: تو چه کردی؟ شریک گفت: پانصد دینار آن را، به شریکم دادم.
کلیات ملانصرالدین، اکبر مرتضیپور، انتشارات عطار، ۱۳۸۴، ص ۹.
#ملانصرالدین
#حل_اختلاف
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
صبر 😂😂
روزی ملانصرالدین، تنها در گوشهای از مسجد نشسته و با خدا مناجات میکرد. مرد فقیری وارد شد؛ اما متوجه او نشد. سرش را بالا گرفت و گفت: خدایا، برای تو هزار سال چقدر است؟ ملانصرالدین آهسته رفت پشت ستون و با صدای عجیبی گفت: ای بندهی من، هزار سال برای من، همانند یک ثانیه است.
مرد فقیر، خوشحال از این که خدا جوابش را داده، دوباره پرسید: خدایا، ده هزار دینار، در نظر تو چقدر است؟ ملانصرالدین گفت: ده هزار دینار، در نظر من یک دینار است. مرد فقیر گفت: حالا که این طور است، یک دینار به بندهی عاجزت مرحمت فرما. ملانصرالدین گفت: باشد. فقط یک ثانیه صبر کن.
لطفاً ملانصرالدین نباشید، مقایسهی عملکرد ملانصرالدین با رفتار امروزی ما، روحالله سلیمانی، ص ۶۷.
#طنز
#ملانصرالدین
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آشنایی😂😂
روزی ملانصرالدین، از صحرایی میگذشت. گروهی را دید که در حال تفریح بودند و مرغ و جوجه میخوردند. او پیش آنها رفت و بر سر سفره نشست و بدون مقدمه، شروع به خوردن کرد.
یکی از افراد که دید او خیلی در خوردن زیادهروی میکند، به او گفت: ببخشید؛ شما با کدام یک از ما آشنایی دارید؟ ملانصرالدین، در حالی که مرغ و جوجه را نشان میداد، گفت: با ایشان!
لطفاً ملانصرالدین نباشید، روحالله سلیمانی، ص ۱۱۷.
#طنز
#ملانصرالدین
#آشنایی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
طنز ملانصرالدین 😂😂
صبر
روزی ملانصرالدین، تنها در گوشهای از مسجد نشسته و با خدا مناجات میکرد. مرد فقیری وارد شد؛ اما متوجه او نشد. سرش را بالا گرفت و گفت: خدایا، برای تو هزار سال چقدر است؟ ملانصرالدین آهسته رفت پشت ستون و با صدای عجیبی گفت: ای بندهی من، هزار سال برای من، همانند یک ثانیه است.
مرد فقیر، خوشحال از این که خدا جوابش را داده، دوباره پرسید: خدایا، ده هزار دینار، در نظر تو چقدر است؟ ملانصرالدین گفت: ده هزار دینار، در نظر من یک دینار است. مرد فقیر گفت: حالا که این طور است، یک دینار به بندهی عاجزت مرحمت فرما. ملانصرالدین گفت: باشد. فقط یک ثانیه صبر کن.
لطفاً ملانصرالدین نباشید، مقایسهی عملکرد ملانصرالدین با رفتار امروزی ما، روحالله سلیمانی، ص ۶۷.
#طنز
#ملانصرالدین
#روحاللهسلیمانی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303