گزیدهای از مثلهای فارسی💐💐💐
از اسب دو، از صاحبش جو.
کاربرد:
حرکت و فعالیت، موجب به دست آوردن روزی و مایهی خیر و برکت است.
مشابه:
از تو حرکت، از خدا برکت!
نابرده رنج، گنج میسر نمیشود.
اسبِ دونده، کاه و جوی خودش را زیاد میکند.
🌹🌹🌹
از باران گریختن و زیر ناودان نشستن.
مشابه:
از چاله درآمدن و به چاه افتادن.
🌹🌹🌹
از باغ به این بزرگی، غوره نصیب ما شد.
کاربرد:
بدشانس هستیم؛ از آن همه نعمت و ثروت، چیز اندکی به ما رسید.
مشابه:
از شهر به این بزرگی، کوره نصیب ما شد.
🌹🌹🌹
از بیآبی مُردن، بهتر تا از قورباغه اجازه گرفتن.
کاربرد:
گاهی غرور و شخصیت انسان، مانع از آن میشود که برای برآوردن نیازهای خود، از اشخاص زبون و خوار درخواستی بکند.
مشابه:
نانت را با آب بخور، منت آبدوغ نکش.
اگر از درد بیگوشتی بمیرم، کلاغ از روی قبرستان نگیرم.
گوشت تنم را میخورم، منت قصاب نمیکشم. و ...
🌹🌹🌹
از بیرون لالهزاریم، از درون نالهزار.
🌹🌹🌹
فوت کوزهگری، مصطفی رحماندوست، ج ۱، ص ۸۹، ۹۱، ۹۳ و ۹۴.
#مثل_فارسی
#مصطفی_رحماندوست
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از سعدی
کس عهد وفا، چنان که پروانهیخُرد
با دوست، به پایان نشنیدیم که بُرد
مِقراض، به دشمنی سرش برمیداشت
پروانه، به دوستیش در پا میمُرد
مقراض: قیچی. اشاره به بریدن و کوتاه کردن سر شمع با قیچی دارد.
کلیات سعدی، رباعیات، ص ۶۶۹.
#سعدی
#پروانه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مقام گوشت😂😂😂
از ابوالقاسم حالت
ای گوشت، همره دو سه تا نان، خوش آمدی
در سفرهی فقیرِ پریشان، خوش آمدی
در سفرهی فقیر، به عنوان آبگوشت
با یک قَرابه آب و دو تا نان، خوش آمدی
لطف غذای ملی ما، از وجود توست
اندر غذای ملی ایران، خوش آمدی
ای چارهسازِ معدهی کاسب، قدم به خیر
وی نور چشم دیزیِ دهقان، خوش آمدی
چشمم دو ماه بود که رنگت ندیده بود
امروز بعد از آن همه هجران، خوش آمدی
ای دنبهی تو اندک و ای وزن تو، قلیل
همراه استخوانِ فراوان، خوش آمدی
از چرم، ناپزاتری، از سنگ سختتر
ای مایهی شکستن دندان، خوش آمدی
ای از لحاظ وزن، بسی کمتر از دو سیر
وی ارزش تو، بیشتر از جان، خوش آمدی
یک تکهی تو از بز و یک تکهات ز میش
ای پارهی تنِ دو سه حیوان، خوش آمدی
از ما اگر تو دور شوی، کار مشکل است
ای مشکلات ما ز تو آسان، خوش آمدی
ای گنجها رسانده به یک مُشت گرگخوی
وی رنجها رسانده به چوپان، خوش آمدی
قرابه: شیشه، تُنگ شیشهای.
دیوان خروس لاری، حالت، ص ۴۱۸.
#شعرطنز
#گوشت
#ابوالقاسم_حالت
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
انواع رمان📚📚📚
۳۰ - ضدّ رمان
رمانی است که از موازین و قواعد متعارف رماننویسی پیروی نکند. اولین بار ژان پل سارتر، این اصطلاح را بر نقد یکی از آثار یک نویسندهی فرانسوی به کار برد.
این نویسندگان معتقدند که پدیدههای تجربی، نه به صورت انتزاعی، نه با درونی کردن و نه از طریق استعاره و همه چیز را با معیار انسانی سنجیدن، موضوع مناسب برای رمان نویس نیست.
نویسندهی ضد رمان، برخلاف نویسندهی رمانهای مرسوم، نمیخواهد خواننده، غرق صحنهها و حوادث داستان شود، بلکه میکوشد با رائهی مدارک مبهم و دوپهلو، او را در نفس خود حوادث شرکت دهد. از این جهت، کمتر تصویری واقعی یا طبیعی خلق میکند.
اصطلاح ضد رمان، به همهی انواع رمانهای معاصر که به نحوی با معیارهای رمانهای مرسوم نمیخواند، گفته میشود. اغلب، رمانهای آزمایشی گوناگونی است که با زبان و دستور زبان بازی میکند و پیرنگ مشخصی ندارد. بعضی از علائم افراطی آن، عبارتند از : صفحههای جداشونده، صفحههای رنگارنگ، صفحههای سفید، طراحیها و حروف تصویری و ... .
از ضد رمانهای معروف که به فارسی ترجمه شده است، مالون میمیرد از ساموئل بکت، بیگانه نوشتهی آلبر کامو و تهوّع اثر ژان پل سارتر است. در ایران امیر گلآرا به این نوع رمان پرداخته است.
ادبیات داستانی، جمال میرصادقی، با تلخیص از ص ۴۸۴ - ۴۸۷.
#انواع_رمان
#ضدرمان
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عهد آدم
از قیصر امینپور
(این شعر را تقدیم میکنم به همسرم که دوست و همکلاس قیصر بود.)
(بانو خالقی)
من از عهد آدم، تو را دوست دارم
از آغاز عالم، تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دمِ صبح
سرودیم نمنم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی، نه خواب و خیالی!
من ای حسّ مبهم، تو را دوست دارم
سلامی صمیمیتر از غم ندیدم
به اندازهی غم، تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان، یک دهان شد هماواز با ما:
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
گلها همه آفتابگردانند، قیصر امینپور، ص ۷۹.
#عهدآدم
#دوستداشتن
#قیصرامینپور
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
نذر محبت
از سروناز بهبهانی
در وسعت حقیر زمان
فرصت برای نذر محبت هست
و دعا کردن گاهگاه پنجرههایی
که به انتهای خورشید میرسند
و درک سبز دستهای کوچکی
که در نیایش معصوم عشق
قنوت را
چون شاخههای یاس میبویند
امروز آینهها
در گذشت بیتوقف لحظهها
مبهوت ماندهاند
و بغضهای تَرَکخوردهی سکوت
با انعکاس آینهها حرف میزنند...
همت کنیم
فرصت برای نذر محبت هست
سکوتهای تَرَک خورده، بهبهانی، ص ۱۱۲ و ۱۱۳.
#محبت
#سرونازبهبهانی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه📚📚📚
همسایهی دزد
مردی، صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده است. شک کرد که همسایهاش، آن را دزدیده باشد. برای همین، تمام روز، او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد که همسایهاش، در دزدی مهارت دارد؛ مثل یک دزد راه میرود؛ مثل دزدی که میخواهد چیزی را پنهان کند، پچپچ میکند. آن قدر از شکّش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد؛ لباسش را عوض کند؛ نزد قاضی برود و شکایت کند.
همین که وارد خانه شد، تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابهجا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایهاش را زیر نظر گرفت و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه میرود؛ حرف میزند و رفتار میکند.
پندهای قندپهلو ۳، شکرریز، ص ۶۳.
#داستان_کوتاه
#همسایهی_دزد
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303