eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
171 ویدیو
4 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نطق و وعده 😂😂😂 از ضرغام خلج یک عده در این شهر پی پول دویدند با این همه کوشش، به ریالی نرسیدند یک قوم نرفتند پی زحمت و اینک هم خانه و هم باغ، به هر گوشه خریدند سگ‌دو زدگان، غیر جوی نان نجویدند راحت‌طلبان، بوقلمون خورده، لمیدند بعضی همه شب نیش کشیدند دو تا مرغ برخی همه شب تا به سحر آه کشیدند یک عده شب و روز، بسی نطق نمودند یک عده شب و روز، بسی وعده شنیدند آن عده‌ی مفلس، همه در کوچه غنودند آن عده‌ی مُنعِم، به هونولولو پریدند هونولولو: شهر مرکز ایالت هاوایی در امریکا. طنزسرایان ایران از مشروطه تا انقلاب، ص ۲۸۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شاعران معاصر گُلچین گیلانی دکتر مجدالدین میرفخرایی، مشهور به گلچین گیلانی، در سال ۱۲۹۰ شمسی در رشت چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان برد و در تهران، آن را تا دریافت درجه‌ی لیسانس در رشته‌ی فلسفه و علوم تربیتی پی گرفت و به انگلستان رفت و در آن جا در رشته‌ی پزشکی به تحصیل پرداخت و به دریافت درجه‌ی دکتری در این رشته موفق شد و تا پایان عمر، یعنی سال ۱۳۵۱ در آن کشور اقامت گزید. وی از سال ۱۳۲۲ برخی از سروده‌های خود را برای انتشار در مجله‌ی سخن، به ایران می‌فرستاد و نخستین اثر او به نام باران، در این مجله منتشر شد. سروده‌های گلچین، از نظر مضمون و قالب، با اشعار سنتی تفاوتهایی داشت و شیوه‌ی او، به روش نیما نزدیکتر بود. آثار او عبارتند از: نهفته، مهر و کین، گلی برای تو. با تلخیص از بر کران بیکران، دکتر صبور، ص ۲۹۶ و ۲۹۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سروده‌ای خاطره‌انگیز از گلچین گیلانی🌹🌹 باران باز باران با ترانه با گهرهای فراوان می‌خورد بر بام خانه من به پشت شیشه تنها ایستاده در گذرها رودها راه اوفتاده شاد و خرّم یک دو سه گنجشکِ پُرگو باز هر دم می‌پرند این سو و آن سو می‌خورد بر شیشه و در مُشت و سیلی آسمان امروز دیگر نیست نیلی یادم آمد روز باران گردش یک روز دیرین خوب و شیرین توی جنگلهای گیلان کودکی ده‌ساله بودم شاد و خرّم نرم و نازک چُست و چابک از پرنده از خزنده از چرنده بود جنگل گرم و زنده آسمان آبی چو دریا یک دو ابر، این‌ جا و آن جا چون دل من روزِ روشن .... با دو پای کودکانه می‌دویدم همچو آهو می‌پریدم از سرِ جو دور می‌گشتم ز خانه ... می‌کشانیدم به پایین شاخه‌های بید‌مشکی دست من می‌گشت رنگین از تمشکِ سرخ و مشکی می‌شنیدم از پرنده داستانهای نهانی از لبِ باد وزنده رازهای زندگانی ... اندک اندک، رفته رفته، ابرها گشتند چیره آسمان گردید تیره بسته شد رخساره‌ی خورشید رخشان ریخت باران، ریخت باران ... بس گوارا بود باران بَه! چه زیبا بود باران می‌شنیدم اندر این گوهرفشانی رازهای جاودانی، پندهای آسمانی بشنو از من کودک من پیشِ چشمِ مردِ فردا زندگانی - خواه تیره خواه روشن - هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا با تلخیص از کتاب بر کران بیکران، دکتر داریوش صبور، ص ۲۹۷ - ۳۰۳ . https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سلام. وقت به خیر.🌺🌺🌺 ضمن خوشامدگویی به همراهان جدید کانال، برای اطلاع از پستهای گذشته‌ی مکتبهای ادبی جهان، می‌توانید به مطالب زیر مراجعه بفرمایید: ۱ - کلاسیسیسم، ۱۱ خرداد، مطلب سوم. ۲ - رمانتیسم، ۲۴ خرداد، مطلب دوم. ۳ - رئالیسم، ۷ تیر، مطلب سوم. ۴ - ناتورالیسم، ۲۲ تیر، مطلب پنجم. ۵ - پارناسیسم، ۲۹ تیر، مطلب چهارم. ۶ - استاتیسم، ۱۶ مرداد، مطلب ششم. ۷ - سمبولیسم، ۲ شهریور، مطلب چهارم. ۸ - اونانیمیسم، ۸ شهریور، مطلب پنجم. ۹ - کوبیسم، ۱۶ شهریور، مطلب پنجم. ۱۰ - دادائیسم، ۲۰ شهریور، مطلب دهم. ۱۱ - سوررئالیسم، ۲۶ شهریور، مطلب چهارم. ۱۲ - اکسپرسیونیسم، ۱ مهر، مطلب سوم. سلامت و شاد و موفق باشید.🙏🙏🙏 https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنانی از عبدالله مُنازل عجب از آن کسی می‌دارم که در حیا سخن گوید و از خدای تعالی شرم ندارد. ☘☘☘ ما به اندکی ادب، محتاج‌تریم از آن که به بسیاری عمل. ☘☘☘ اگر درست شود بنده را در جمله‌ی عمر، یک نَفَس بی ریا و بی شرک، برکات آن نَفَس، تا آخر عمر بر او بمانَد. ☘☘☘ عبدالله منازل: عارف قرن سوم و چهارم هجری. تذکرة الاولیا، عطار، تصحیح دکتر شفیعی کدکنی، ج ۱، ص ۵۸۸ و ۵۸۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلش می‌شکند 😂😂😂 معلم: این تکلیفی که نوشته‌ای، سراپا غلط است. الآن این موضوع را به اطلاع پدرت می‌رسانم. شاگرد: نه آقا. شما را به خدا، این کار را نکنید؛ دلش می‌شکند؛ برای این که تکلیف را خودش نوشته است. طنز و نطنز، کیانی، ص ۹۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابیاتی از مثنوی مولوی رحمتش، نه رحمت آدم بُوَد که مزاجِ رحم آدم، غم بُوَد رحمت مخلوق، باشد غصّه‌ناک رحمت حق، از غم و غصّه‌ است پاک مثنوی معنوی، ج ۱، دفتر سوم، ص ۴۹۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303