هدایت شده از اشعار بانو نقیـبی
💚
#ولادت_امام_سجاد علیهالسلاممبارک
قلمم مهرِ تو و دفتر من سجاده
دل من مست شد از آمدن شهزاده
حالو احوال دلم شاد شد از وقتیکه؛
ردّ پای قدمت روی زمین افتاده
#نگین_نقیبی
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
✒️ ͜͡❥᭄ @najvayebaran
بیتی از ظهیر فاریابی
گرهگشایی غنچه، بس ای نسیم صبا
ز کار بلبل شوریده، یک گره وا کن
مشاعرهی جدید، صادقی اردستانی، ص ۴۱۷.
#ظهیرفاریابی
#غنچهوبلبل
#نسیمصبا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام سجاد - علیه السلام - فرمودند:
گفتار نیک، ثروت را زیاد و روزی را فراوان میکند؛ مرگ را به تاخیر میاندازد؛ انسان را در خانواده، محبوب میکند و به بهشت وارد مینماید.
خصال، ص ۳۱۷.
#امام_سجاد(ع)
#گفتار_نیک
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیدهای از مثلهای فارسی💐💐💐
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش و هرچه خواهی کن
(مجلسی)
🌹🌹🌹
باش چون پرده رازدار کسان
🌹🌹🌹
با گرسنگی، قوّت پرهیز نمانَد
اِفلاس، عنان از کف تقوا برباید
(سعدی)
🌹🌹🌹
ببَرَد گنج، هر که رنج بَرَد
(نظامی)
🌹🌹🌹
بتوان ز جگر، بُرید پیوند
دیدن نتوان خراشِ فرزند
(امیرخسرو دهلوی)
🌹🌹🌹
دوازده هزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده، ص ۱۹۱، ۲۰۰، ۲۰۴، ۲۱۱ و ۲۱۲.
#مثل_فارسی
#دکتر_شکورزاده
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
روی بال پرنده
از کریم رجبزاده
گاهی
قطره
بزرگتر از
دریاست
این را
یک دستِ خالیِ سخاوتمند
میگفت
تعجب نکن
مگر ندیدی؟
جهان
روی بال پرندهای
خواب میرود
اردیبهشت و این همه برف، گزیدهی اشعار کریم رجبزاده، ص ۶۸.
#قطرهودریا
#پرنده
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از اشعار بانو نقیـبی
شعر: #بانونقیبی
@najvayebaran
خط: #بانوکریمی
@A_karimi_67
به یقین میتوان گفت که در طول تاریخ، هیچ دو هنری مانند خوشنویسی و ادبیات تا این حد به یکدیگر مرتبط نبوده اند.
دستمایه هنر خوشنویسی برترین و عالی ترین آثار ادبی، بوده است و برترین مفاهیم ادبی نیز به استمداد هنر ناب و ارزشمند خوشنویسی به ماندگاری رسیده اند.
هماهنگی و تلفیق این دو هنر در یک تابلوی هنری می تواند یادمانِ زیبایی از تعالی یک فرهنگ اصیل را به نمایش بکشد.
{بماند به یادگار ۲۶ بهمن ۱۴۰۲}
در محاسن و معایب مُنشی 😂😂
از ابوالفضل زرویی نصرآباد
پسرم، در مراودات مدیر
نقش منشی، اساسی است و خطیر
منشیات، گوشوارهی تو بُوَد
ویترینِ ادارهی تو بُوَد
منشی از حالتِ نگاه رئیس
از سر صبح، میدهد تشخیص
که جناب رئیس، شنگول است
یا بداخلاق، طبق معمول است
به کسی، بی که هیچ بربخورد
میتواند به پنبه، سر ببُرَد
گر بگویی: شب است، گوید: آه
آری، آن هم ستاره، آن هم ماه
نشنوی وقت خواب و وقت عمل
داد و فریادش از اتاق بغل
نکند هرگز از اجابتِ اصل
تلفنهای بیخودی را وصل
پای اَغیار اگر که وا گردد
دفترت کاروانسرا گردد
منشیات گر دهد به مردم، رو
هر کس و ناکسی، میآید تو
چاکِ چُرت تو پاره خواهد ماند
جَدوَلت نیمهکاره خواهد ماند
بهر آن کس که حیثیت دارد
جنس منشی، اهمیت دارد...
من که گویم بگیر تلویحاً
منشی پیرمرد، ترجیحاً
زشت و بدخو و بدادا، بهتر
ناخوش آواز و بدصدا، بهتر...
منشی خوب، کیمیاست، پسر
چون جواهر، گرانبهاست، پسر
اصل مطلب، زرویی نصرآباد،ص ۴۵ - ۴۷.
#شعر_طنز
#منشی
#زرویینصرآباد
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه 📚📚📚
انار
هوای باغ، خنک و نشاطانگیز بود. باغبان، سبدی از انارهای درشت و شیرین را که در آب خنک جوی شسته بود، روی تخت چوبی، جلوی آقا کامبیز گذاشت و رفت. کامبیز به نامزدش گفت: ماهسیما، انار بخور.
ماهسیما، پشت چشم نازک کرد و دست توی گردنبند مرواریدش انداخت و گفت: من انارهای دانهدرشتی را دوست دارم که هر دانهاش، به بزرگی این مرواریدها باشد.
کامبیز، انارها را یکی یکی پاره کرد. ماهسیما، جز دو تا، بقیه را نپسندید. کامبیز هر اناری را که از شانس انتخاب شدن برخوردار نمیشد، توی جوی آب میانداخت.
در همان حال، مینیبوسی از بچههای مدرسه که به اردو آمده بودند، از بیرون باغ میگذشت. از دیدن هزاران انار رسیده که از فراز دیوار گِلی باغ روی شاخهها دیده میشد، دهان بچهها به آب افتاد. مینیبوس گذشت و جوی آب، پارههای انار را با خود برد.
داستانهای روبهرو، سالاری، ص ۱۶.
#داستان_کوتاه
#انار
#مظفر_سالاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303