یک رباعی از مولوی
با یار به گلزار شدم، رهگذری
بر گل نظری فکندم از بیخبری
دلدار به من گفت که: شرمت بادا
رخسار من این جا و تو در گل نگری؟
در عشق زنده بودن، گزیدهی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص۲۷۲.
#مولوی
#گلوگلزار
#شفیعیکدکنی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
معرفی کتاب
ادبیات معاصر ایران
با گزیدهای از شعر و داستان معاصر
این کتاب، نوشتهی غلامحسین دِهبزرگی در سه دفتر است. دفتر اول، پیرامون شعر و داستان معاصر که شامل شش بخش است:
بخش اول: تاریخ، از انقلاب مشروطه به بعد.
بخش دوم: مشروطه و بعد از آن.
بخش سوم: شعر.
بخش چهارم: رمان و داستان کوتاه.
بخش پنجم: نمایشنامهنویسی.
بخش ششم: شعر نو و ویژگیهای آن.
در دفتر اول، میتوان به مطالبی دربارهی دهخدا، بهار، فرخی یزدی، عشقی، شهریار، پروین اعتصامی، نیما یوشیج، توللی، شاملو، سپهری، اخوان ثالث و... اشاره کرد.
در دفتر دوم کتاب، گزیدهای از شعر معاصر آمده است. از جمله شاعرانی که نمونه یا نمونههایی از شعرشان در این بخش وجود دارد، نامهای ابتهاج، اخوان ثالث، بهار، حمیدی شیرازی، نصرت رحمانی، سپهری، شفیعی کدکنی، فریدون مشیری، رهی معیری، حسین منزوی، گلچین گیلانی و ... دیده میشود.
دفتر سوم، گزیدهای از رمان و داستان کوتاه معاصر را در بر دارد و با نمونهای از آثار آل احمد، رسول پرویزی، جمالزاده، صادق چوبک، غلامحسین ساعدی، بزرگ علوی، جمال میرصادقی، سعید نفیسی و... می توان آشنا شد.
چاپ اول کتاب مذکور، در سال ۱۳۸۴، توسط انتشارات زَوّار، در تهران و در ۳۲۳ صفحه منتشر شده است.
#معرفی_کتاب
#ادبیات_معاصر_ایران
#غلامحسین_دهبزرگی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
رنگینکمان
از کریم رجبزاده
میخوانیم
باران میبارد
مینویسیم
آفتاب میشود
زیباییِ زندگی
در رنگینکمانی است
که میسازیم.
اردیبهشت و این همه برف، گزیدهی اشعار کریم رجبزاده، ص ۱۲۸.
#زیبایی_زندگی
#رنگینکمان
#کریم_رجبزاده
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه 📚📚📚
قدرت بخشش
مرد خردمندی، در کوهستان سفر میکرد. به مسافری رسید که گرسنه بود. مرد خردمند، کیفش را باز کرد تا در غذایش، با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتی و زیبایی را در کیف او دید. از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به وی بدهد.
مرد خردمند هم بیدرنگ، سنگ را به او داد. مسافر، بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روی کرده بود، از خوشحالی، سر از پا نمیشناخت. او میدانست که جواهر، به قدری باارزش است که تا آخر عمر، میتواند راحت زندگی کند؛ ولی چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هر چه زودتر، آن مرد خردمند را پیدا کند.
هنگامی که او را یافت، سنگ قیمتی را به او پس داد و گفت: خیلی فکر کردم. میدانم این سنگ چقدر باارزش است؛ اما آن را به تو پس میدهم با این امید که چیزی ارزشمندتر از آن به من بدهی. اگر میتوانی، آن محبتی را به من بده که به تو این قدرت را داد که این سنگ را به من ببخشی.
تو تویی؟ آرمیون، ج ۲، ص ۸۶ و ۸۷.
#داستان_کوتاه
#قدرت_بخشش
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
در گلستانه
از سهراب سپهری
دشتهایی چه فراخ!
کوههایی چه بلند!
در گلستانه، چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم
پی خوابی شاید
پی نوری، ریگی، لبخندی.
پشت تبریزیها
غفلت پاکی بود که صدایم میزد
پای نیزاری ماندم، باد میآمد، گوش دادم
چه کسی با من، حرف میزد؟...
زندگی، خالی نیست
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد.
در دل من چیزی است، مثل یک بیشهی نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم که دلم میخواهد
بدوم تا تهِ دشت، بروم تا سر کوه
دورها، آوایی است که مرا میخوانَد.
ادبیات معاصر ایران، دِهبزرگی، ص ۱۳۵ - ۱۳۷.
#سهراب_سپهری
#گلستانه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهایی از غلامرضا سازگار
🌺🌺🌺
امشب دل نسل جوان، دارد سرور دیگری
امشب خدا در هر سری، افکنده شور دیگری
امشب به جان اهل دل، تابیده نور دیگری
دل، پیش دلبر یافته، فیض حضور دیگری...
#علیاکبر(ع)
#روزجوان
#غلامرضا_سازگار
به نقل از کانال#شعرشیعه
@shia_poem
🌹🌹🌹
بیتی از صائب تبریزی
میتواند کِشتِ ما را، قطرهای سیراب کرد
این همه اِستادگی، ای ابر دریادل، چرا؟
مشاعرهی جدید، ص ۴۳۰.
#ابر
#قطره
#صائبتبریزی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303