تصحیح یک شعر مولوی😂😂😂
از ابوالقاسم حالت
در عزای گوشت دیشب، بچهای
کرد در پیش پدر، جوش و خروش
گفت: در عمرم نخوردم هیچ گوشت
تا شدم از لاغری، مانند موش
گفت بابا در جوابش: صبر کن
در سپاس نعمت یزدان بکوش
" آدمی، فربه شود از راه گوش"
پند بنیوش و مزن این قدر جوش
چون پسر این را شنید، آمد به خشم
با پدر گفتا که: ای بابا، خموش
آدمی، فربه شود از راه گوشت
کی کسی فربه شود از راه گوش؟
دیوان خروس لاری، اشعار طنز ابوالقاسم حالت، ص ۴۸۳.
توضیح: مصراع دوم شعر مولوی در بیت چهارم شعر مرحوم حالت، این است:
جانور، فربه شود از حلق و نوش
مراد از فربه شدن، فربه شدن درونی و روحی است و منظور از گوش، شنیدن و کسب حقایق و معارف در راه کمال روحی و اخلاقی است.
بنیوش: بشنو. از مصدر نیوشیدن: شنیدن.
#شعر_طنز
#مولوی
#ابوالقاسم_حالت
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عارفان بزرگ🌹🌹🌹
مولوی
مولانا جلالالدین محمد بلخی، عارف و شاعر بزرگ قرن هفتم، در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ به دنیا آمد. پدرش، محمد بن حسین خطیبی است که به بهاءالدین وَلَد معروف شده و او را سلطانالعلما نامیدهاند.
به روایت افلاکی و به اتفاق تذکرهنویسان، سلطانالعلما به سبب رنجشی که از سلطان محمد خوارزمشاه در دل داشت، از بلخ هجرت کرد و به قصد حج، روانهی بغداد شد و هنگامی که به نیشابور رسید، شیخ عطار، خود به دیدن بهاءالدین آمد و در آن وقت، مولانا کوچک بود. عطار کتاب اسرارنامه را به مولانا جلالالدین هدیه داد و به پدرش گفت: زود باشد که این پسر تو، آتش در سوختگان عالم زند.
پس از فوت پدر ، جلالالدین که ۲۴ ساله بود، یک سال بر جای پدر نشست و بساط وعظ گسترد و مُفتی شریعت بود تا آن که به وصیت پدرش، تحت تربیت برهانالدین محقق تِرمذی درآمد و همراه او، به شام عزیمت کرد. دمشق و حلب در آن روزگار، از مراکز مهم تعلیمات اسلامی به شمار میرفتند. مولوی پس از سالها اقامت در آن دو شهر، به محل استقرار خاندان خود یعنی قونیه بازگشت و پس از رحلت برهانالدین، بر مسند ارشاد و تدریس قرار گرفت.
در سال ۶۴۲ با ورود شمس تبریزی به قونیه، زمینههای انقلاب و تحول درونی در مولانا رخ نمود. دلبستگی شدید مولانا به شمس، دیگران را برانگیخت تا عرصه را بر او تنگ سازند و شمس هجرت کرد. به دنبال اصرار مولانا، پس از یک سال ، شمس به قونیه بازگشت و باز تنگنظران، به آزار او پرداختند؛ تا این که شمس از آنجا رفت و دیگر خبری از او نشد.
از این زمان به بعد، مولوی در حالی که به استغراق در کمال مطلق نظر داشت، به نشر معارف الهی اشتغال ورزید و پس از، شمس، به صلاحالدین زرکوب ارادت یافت و پس از رحلت او، به حُسامالدین چَلَپی. مثنوی مولوی، به خواهش حسامالدین بر زبان وی جاری شد.
سرانجام این عارف نامی، در سال ۶۷۲ هجری وفات کرد. آرامگاهش در قونیهی ترکیه است. آثار او عبارتند از: مثنوی معنوی، کلیات دیوان کبیر، فیهِ ما فیه، مجالس سَبعه و مکاتیب.
اینک غزلی از دیوان کبیر او
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش
خون انگوری نخورده، بادهشان هم خون خویش
ساعتی میزان آنی، ساعتی موزون این
بعد ازین میزان خود شو تا شوی موزون خویش
گر تو فرعون منی، از مصر تن بیرون کنیه
در درون، حالی ببینی موسی و هارون خویش
لنگری از گنج مادون بستهای بر پای جان
تا فروتر میروی هر روز با قارون خویش
یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق
گفتمش: چونی؟ جوابم داد بر قانون خویش
گفت: بودم اندرین دریا غذای ماهیی
پس چو حرفِ نون خمیدم تا شدم ذاالنون خویش...
با تلخیص از یک فروغ رخ ساقی، ص ۱۲۵ - ۱۲۷ و ۱۴۷.
#عارفان_بزرگ
#مولوی
#بازنشر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهایی از مولوی
ای با من و پنهان چو دل، از دل سلامت میکنم
تو کعبهای، هر جا روم، قصد مقامت میکنم
هر جا که هستی، حاضری، از دور در ما ناظری
شب خانه روشن میشود، چون یاد نامت میکنم
گه همچو بازِ آشنا، بر دست تو پر میزنم
گه چون کبوتر، پرزنان، آهنگِ بامت میکنم...
در عشق زنده بودن، گزیدهی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۱۹۲.
#مولوی
#غزلیات_شمس
#شفیعی_کدکنی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از مولوی
گر عمر بشد، عمر دگر داد خدا
گر عمرِ فنا نماند، نَک عمرِ بقا
عشق آب حیات است، درین آب درآ
هر قطره ازین، بحر حیاتی است جدا
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی، سید احمد بهشتی شیرازی، ص ۴.
#مولوی
#عشق
#عمرفنا
#عمربقا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهایی از مثنوی مولوی
بند بُگسَل، باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر؟
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد؟ قسمتِ یکروزهای
کوزهی چشم حریصان، پُر نشد
تا صدف قانع نشد، پر دُر نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب، کلّی پاک شد
شاد باش ای عشق خوشسودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
علت: بیماری.
مثنوی معنوی، ج ۱، ص ۳.
#مولوی
#عشق
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از مولوی
ای طالب دنیا، تو یکی مزدوری
وی عاشق خُلد، ازین حقیقت دوری
وی شاد به هر دو عالم از بیخبری
شادیِ غمش ندیدهای، معذوری
مولانا می فرماید که: طالبان دنیا، مزدورند و عاشقان بهشت و حور و قصور، از حقیقت ِ بهشت دورند و چیزی نمیدانند. آنانی هم که به دنیا و عُقبا شادند، بیخبرانی بیش نیستند؛ زیرا از شادی غمِ عاشقان و عارفان بیخبرند...
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۵۶۶ و ۵۶۷.
#مولوی
#شرحرباعیات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
پشیمان
از مولوی
ای دل، چه اندیشیدهای در عذرِ آن تقصیرها؟
زان سوی او چندان وفا، زین سوی تو چندین جفا
زان سوی او چندان کرَم، زین سو خلاف و بیش و کم
زان سوی او چندان نِعَم، زین سوی تو چندین خطا...
از بد پشیمان میشوی، اللهگویان میشوی
آن دم تو را او میکَشد، تا وارَهانَد مر تو را
از جُرم ترسان میشوی، وز چاره پُرسان میشوی
آن لحظه ترساننده را، با خود نمیبینی چرا؟...
شرح دیوان شمس تبریزی مولانا، کریم زمانی، ج ۱، ص ۶۴ - ۶۸.
#تقصیر
#پشیمان
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عشق
یک رباعی از مولوی
عشق آن باشد که خلق را دارد شاد
عشق آن باشد که دادِ شادیها داد
ما را مادر نزاد، آن عشق بزاد
صد رحمت و آفرین بر آن مادر باد
اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۴۵۳.
#عشق
#مادر
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شرح یک رباعی از مولوی
عشّاق، به یک دم دو جهان دربازند
صدساله بقا، به یک زمان دربازند
بر بویِ دَمی، هزار منزل بدوند
وز بهر دلی، هزار جان دربازند
این عشّاق که میفرماید به یک دم دو جهان دربازند، همان عارفانند که سنایی میفرماید: هر لحظه، دو عید میکنند و عید حقیقی ایشان، دیدار حق است:
عارفان، هر زمان دو عید کنند
عنکبوتان، مگس قدید کنند
لاجرم، صدساله و هزارساله بقا را به یک دیدار دربازند و بر بویِ معشوق، هر دمی هزار منزل روند و از بهر دلی که صاف و پاک و آیینه باشد و معشوق در آن حضور داشته باشد، هزار جان فدا کنند.
قدید: گوشت خشک کرده.
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۳۶۳.
#مولوی
#شرحرباعی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از مولوی
ای شب، شادی، همیشه شادا، شادا
عمرت به درازی قیامت بادا
در عشق زنده بودن، گزیدهی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۶۶.
#شب
#شادی
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شرح یک رباعی از مولوی
عاشق و معشوق
ز اول که حدیث عاشقی بشنودم
جان و دل و دیده در رهش فرسودم
گفتم که مگر عاشق و معشوق دواند
خود هر دو یکی بود، من اَحوَل بودم
میخواهد بگوید که: یک موجود و یک مؤثر در عالم بیش نیست و آن، حضرت حق است سبحانه و تعالی. و از لوچی و احولی است که ما، دو میبینیم و سه میبینیم و یکی را نمیبینیم...
وقتی که عشق آدمیان به یکدیگر و عشق رود و دریا و درخت و پرنده و چرنده و زمین و آسمان به یکدیگر و به آدمی چنین زیباست و دلفریب، بنگر که عشق خدای به آدمی و عشق آدمی به خدای، چه اندازه فریبا و دلرباست!
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۱۶۵.
#عشق
#عاشقومعشوق
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
باغ در نگاه مولانا
باغ در نگاه مولوی، تجسّم زندگی و شادی است و او را به یاد یار حقیقی میاندازد:
بوی باغ و گلسِتان آید همی
بوی یار مهربان آید همی
او ملکوت الهی را به صورت باغی میبیند که این جهان با همهی پهناوری، تنها وتنها، یک برگ آن به شمار میآید:
خاصه باغی کاین فلک، یک برگ اوست
بلکه آن مغز است و این دیگر، چو پوست
باغ، نماد جهان برین است:
سوی شهر از باغ، شاخی آورند
باغ و بُستان را کجا آن جا برند؟
باغ، درون شکوهمند عارف است که آکنده از گلها و میوههای فضائل است:
باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن
عشق، باغی سرسبز و بانشاط است:
باغ سبز عشق کاو بیمُنتهاست
جز غم و شادی، در او بس میوههاست
با تلخیص از شرح دیوان شمس تبریزی، کریم زمانی، ج ۱، ص ۲۰۹ و ۲۱۰.
#باغ
#مولوی
#کریمزمانی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از مولوی
تا در دل من، عشق تو افروخته شد
جز عشق تو هر چه داشتم، سوخته شد
عقل و سَبَق و کتاب، بر طاق نهاد
شعر و غزل و دوبیتی آموخته شد
سبق: درس استاد.
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۲۶۰.
#عشق
#غزل
#دوبیتی
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عسلخانهی جهان
از مولوی
آمد بهار ای دوستان، منزل سوی بُستان کنیم
گِرد غریبان چمن، خیزید تا جولان کنیم
امروز چون زنبورها، پَرّان شویم از گل به گل
تا در عسلخانهی جهان، شش گوشه آبادان کنیم
آمد رسولی از چمن، کاین طبل را پنهان مزن
ما طبلخانهی عشق را، از نعرهها ویران کنیم...
انسانم آرزوست، برگزیده و شرح غزلیات مولانا، بهاءالدین خرّمشاهی، غزل ۳۴۴، ص ۵۲۳.
#زنبوروگل
#عسلخانهیجهان
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مولوی
از عبدالعلی ادیب برومند
مولوی، ای آن که کشف راز پنهان کردهای
خلق را از رازمندیهات، حیران کردهای
یافتی از راز حق، بس نکتهی مجهول را
جهل را زین ره برون، از راه احسان کردهای
عشق را آن گونه پالودی که در ظرف زمان
مینگنجد آن چه پالایش به هر سان کردهای
عشق را توصیفها کردند و تو در هر عمل
وانمودی آن چه را اعجاز دوران کردهای...
پژواک ادب، ص ۴۲۵.
#مولوی
#ادیببرومند
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از مولوی
غم کیست که گِردِ دل مردان گردد؟
غم، گِرد فِسُردگان و سَردان گردد
اندر دل مردان خدا، دریاییست
کز موج خوشش، گنبد گردان گردد
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۵۱۳.
#غم
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از گلستان ادبیات (تکبیتی و دوبیتی)
اتّحاد و پیروزی
از مولوی
پَرکندگی از نفاق خیزد
پیروزی از اتّفاق خیزد
پرکندگی: پراکندگی، تفرقه.
اتّفاق: اتّحاد، متفق شدن.
در عشق زنده بودن، گزیدهی غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۱۵۳.
#پیروزی
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
یک رباعی از مولانا
تو آب نهای، خاک نهای، تو دگری
بیرون ز جهان آب و گِل، در سفری
قالب، جوی است و جان در او آب حیات
آن جا که تویی، ازین دو هم بیخبری
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۵۷۰.
#قالبوجان
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 یکی از مشهورترین شاعران قرن ۷ رو بیشتر بشناسیم.
🌹🌹🌹
#مولوی
🇮🇷 @FarzandeIRAN_ir
🌻🌻🌻
عشق باقی
از مولوی
عشق آن زنده گُزین، کُاو باقی است
کز شرابِ جانفزایت، ساقی است
عشق آن بگزین که جملهی انبیا
یافتند از عشق او، کار و کیا
تو مگو ما را بدان شه، بار نیست
با کریمان، کارها دشوار نیست
مثنوی معنوی، دکتر برزگر خالقی، ج ۱، ص ۱۲، دفتر اول، بیت ۲۱۹ - ۲۲۱.
#عشق
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیداری
از مولوی
هر که او بیدارتر، پُردردتر
هر که او آگاهتر، رخزردتر
مشاعره، خرّمی، ص ۲۹۹.
#بیداری
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عشق
از مولوی
همه اجزای عالم عاشقانند
وَ هر جزوِ جهان، مستِ لقایی
اگر این آسمان عاشق نبودی
نبودی سینهی او را صفایی
وَگر خورشید هم عاشق نبودی
نبودی در جمال او ضیایی
زمین و کوه اگر نه عاشقندی
نَرُستی از دل هر دو گیایی
اگر دریا ز عشق آگه نبودی
قراری داشتی آخر به جایی؟
تو عاشق باش تا عاشق شناسی
وفا کن تا ببینی باوفایی
نَپَذرُفت آسمان، بار امانت
که عاشق بود و ترسید از خطایی!
نگین سخن، عبدالرفیع حقیقت(رفیع)، ج ۱۲، ص ۴۲۰.
#عشق
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آفتاب خوبی
از مولوی
آن آفتاب خوبی، چون بر زمین بتابد
آن دَم، زمین خاکی، بهتر از آسمان است
کتاب مشاعره، دکتر آذر، ص ۱۲.
#آفتابخوبی
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
روزگار وصل
از مثنوی مولوی
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان، تا مرا ببریدهاند
در نفیرم* مرد و زن نالیدهاند
سینهخواهم شرحه شرحه* از فِراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کُاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
*نفیر: فریاد.
*شرحه شرحه: پاره پاره.
مثنوی معنوی، مولوی، تصحیح دکتر برزگر خالقی، دفتر اول، ص ۳، بیتهای ۱ - ۴.
#وصل
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عشق
یک رباعی از مولوی
بی عشق، نشاط و طرب افزون نشود
بی عشق، وجود، خوب و موزون نشود
صد قطره ز ابر اگر به دریا بارد
بی جنبش عشق، دُرّ مکنون* نشود
*درّ مکنون: مروارید پنهان.
باغ اسرار خدا، شرح رباعیات مولانا، بهشتی شیرازی، ص ۷۸۹ و ۷۹۰، رباعی ۱۰۰۵.
#عشق
#مولوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303