گزیدهای از مثلهای فارسی 💐💐💐
اول آب بیاور، بعد کوزه را بشکن.
کاربرد:
۱ - از چیزی که داری، به خوبی استفاده کن.
۲ - هر کاری، وقتی دارد؛ وقتشناس باش.
۳ - اول دل را به دست بیاور و حرفهای خوب بزن، بعد اگر خواستی، شکایت و گلایه کن.
۴ - لااقل، یک بار محبت و دوستیات را ثابت کن؛ بعد موجب زحمت و ضرر ما بشو.
مشابه:
اول برادریات را ثابت کن، بعد ارث و میراث بخواه.
🌻🌻🌻
با پا راه بروی، کفش پاره میشود، با سر، کلاه.
کاربرد:
این مثل، هنگامی استفاده میشود که بخواهیم به کسی بگوییم در انجام کاری که تصمیم آن را دارد، ضرر خواهد کرد و فرقی نمیکند که چه شیوه یا راهی را برای پیشبرد مقصودش انتخاب کند. به هر حال، اوضاع به نفع او تمام نخواهد شد.
🌻🌻🌻
با لشکر یزید، به جنگ معاویه رفته است.
کاربرد:
نمیتوان با حمایت یک ستمگر، به جنگ با ستمگر دیگر اقدام کرد.
🌻🌻🌻
فوت کوزهگری، مصطفی رحماندوست، ج ۱، ص ۱۸۲، ۲۱۰ و ۲۲۶.
#مثل_فارسی
#مصطفی_رحماندوست
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حریم قرب
از ابوالقاسم حالت
به حریم قرب خدا کسی، ز رهِ ریا ننهاده پا
نرسی به قرب خدا اگر، نشود دلت بری از ریا
تو که مستی از میِ خودسری، تو که گشتهای ز خدا بری
ز چه نام قرب خدا بری؟ تو کجا و قرب خدا کجا؟
ز خدا اگر بُوَدت ادب، چه کنی جهان و جنان طلب؟
همه رب طلب که رسی به رب، چه دراین سرا، چه در آن سرا
سِرّ نی، دکتر ذوالفقاری، ص ۴۳۹.
#قربخدا
#ریا
#ابوالقاسمحالت
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کاریکلماتور🌹🌹🌹
از پرویز شاپور
هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
🦋🦋🦋
پرندهای که روی درخت خشک آشیانه میسازد، جوجههایش، در کارگاه نجّاری سر از تخم در میآورند.
🦋🦋🦋
نجّار تازهکار، با چوب، خاک ارّه میسازد.
🦋🦋🦋
زنبور عسل تشنه، شیرهی تصویر گلی را که به آب افتاده است، میمکد.
🦋🦋🦋
سوراخ موش، روزنهی امید گربه است.
🦋🦋🦋
قلبها در سراسر جهان، به یک زبان تکلّم میکنند.
طنزآوران امروز ایران، ص ۲۲۵ - ۲۲۷.
#کاریکلماتور
#پرویزشاپور
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
معرفی کتاب📚📚📚
طنزپردازان ایران، از آغاز تا پایان دورهی قاجار
این کتاب، اثر دکتر حسین بهزادی اندوهجردی است. نویسنده، در چهار فصل، به بررسی ادبیات سیاسی، اجتماعی و انتقادی هر دوره پرداخته، پس از توضیحی مختصر دربارهی شاعران و نویسندگان طنزپرداز، نمونهی طنز هر یک را بیان کرده است.
مباحث چهار فصل این کتاب، به این ترتیب است:
فصل اول، سیری در طنز، هزل و هجو از آغاز تا دورهی سلجوقی.
فصل دوم، شامل دورهی سلجوقیان تا آغاز دورهی مغول است.
فصل سوم، به دوران مغول و تیموری تا پایان قرن نهم هجری اختصاص دارد.
فصل چهارم، از آغاز قرن دهم، دورهی صفویه تا پایان دورهی قاجاریه را در بر دارد.
در مجموع چهار فصل کتاب، ۲۲۸ نفر از طنزگویان، زندگی و اثر یا آثاری از آنها مطرح شده است؛ البته گاه، این توضیح، بسیار کوتاه و در حدّ چند سطر است.
چاپ اول کتاب یادشده، در سال ۱۳۸۳، توسط انتشارات دستان، در تهران و در ۷۳۶ صفحه منتشر شده است.
#معرفیکتاب
#طنزپردازانایران
#گلزارادبیات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شرط عشق
بیتهایی از یک غزل سعدی
آن نه عشق است که از دل به دهان میآید
وان نه عاشق که ز معشوق، به جان میآید
گو: برو در پسِ زانوی سلامت بنشین
آن که از دستِ ملامت، به فغان میآید...
اندرون با تو چنان اُنس گرفتهست مرا
که ملالم ز همه خلقِ جهان میآید
شرط عشق است که از دوست شکایت نکنند
لیکن از شوق، حکایت به زبان میآید
سعدیا، این همه فریاد تو، بیدردی نیست
آتشی هست که دود از سرِ آن میآید
شرح غزلهای سعدی، دکتر برزگر خالقی و دکتر عَقدایی، ج ۱، ص ۶۲۹ و ۶۳۰.
#سعدی
#عشق
#شرحغزلهایسعدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
خونبها
از هوشنگ ابتهاج(ه. ا. سایه)
ای دوست، شاد باش که شادی سزای توست
این گنج، مزدِ طاقتِ رنجآزمای توست
صبح امید و پرتو دیدار و بزم مهر
ای دل، بیا که این همه اجر وفای توست
این بادِ خوش نفَس، به مراد تو میوزد
رقص درخت و عشوهی گل، در هوای توست
شب را چه زَهره، کز سرِ کوی تو بگذرد؟
کان آفتابِ سایهشکن، در سرای توست
خوش میبَرَد تو را به سرچشمهی مراد
این جستوجو که در قدم رهگشای توست
ای بلبل حزین که تپیدی به خون خویش
یاد تو خوش که خندهی گل، خونبهای توست...
سیاه مشق، ابتهاج، ص ۱۳۸ و ۱۳۹.
#شادی
#گل
#هوشنگابتهاج
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از کلیم کاشانی
جفا مکن، که مکافاتِ گریهی بلبل
امان نداد که گل، خنده را تمام کند
مشاعرهی جدید، صادقی اردستانی، ص ۱۴۹.
#جفا
#مکافات
#گلوبلبل
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
خوشا به حال کسی که درونش، نیک، برونش، خوب و بدیاش، از مردم به دور باشد.
غرر الحکم، ترجمهی محمدعلی انصاری، ج ۲، ص ۴۶۶.
#امام_علی(ع)
#درونوبروننیک
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کرشمهی غیبت
از قادر طهماسبی(فرید)
پدید نیست شب انتظار را پایان
چنان که گریهی بیاختیار را پایان
کجاست رسم عیادت که سخت بیمارم؟
ز درد سوختم ای انتظار را پایان...
تو آفتابی و دنیا، نشسته در ظلمات
بتاب ای شبِ گیسوی یار را پایان
مگر کرشمهی غیبت، در انحصار تو نیست؟
چرا نمیدهی این انحصار را پایان؟
قرار وعدهی دیدار را تو پایانی
پل امید شکست، ای قرار را پایان
ستاره مُرد و تهی شد ز گریه، کیسهی اشک
تو چلچراغی و شبهای تار را پایان
ترینه، گزیدهی اشعار قادر طهماسبی، ص ۱۰۶ و ۱۰۷.
#امام_زمان(عج)
#غیبت
#انتظار
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303