آدمها مثل کتابها📚📚📚
بعضی از آدمها، با حروف سیاه چاپ میشوند. بعضی از آدمها، صفحات رنگی دارند. بعضی از آدمها، تیتر دارند؛ فهرست دارند و روی پیشانی بعضی از آدمها نوشتهاند: حق هر گونه استفاده، ممنوع و محفوظ است... .
بعضی از آدمها، خطخوردگی دارند و بعضی از آدمها، غلط چاپی دارند. از روی بعضی از آدمها، باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدمها، باید جریمه نوشت.
بعضی از آدمها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آنها را بفهمیم و بعضی از آدمها را باید نخوانده، دور انداخت... .
حکایتها و لطیفههای فرهنگی در وصف کتاب و شیوهی نویسندگی، لامعی، ص ۳۳ و ۳۴.
#کتابها
#آدمها
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
019-Tahmures-WikiShahnameh-Com-001.mp3
780.8K
#شاهنامهخوانی🌹🌹🌹
داستان#طهمورث
لغات دشوار:
خَدیو: پادشاه.
پویندگان: جانوران.
دَد: حیوان وحشی.
ماکیان: مرغ خانگی.
دستور: وزیر.
خنیده: مشهور.
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
🍁🍁🍁
داستان کوتاه
کارمند باهوش
ساختمان قدیمی کتابخانهی ملی انگلستان، دیگر قابل تعمیر نبود. قرار بر این شد تا کتابخانهی جدیدی ساخته شود؛ اما وقتی ساخت بنا به پایان رسید، کارمندان کتابخانه، برای انتقال میلیونها جلد کتاب، دچار مشکلات زیادی شدند.
یک شرکت انتقال اثاثیه، برای انجام دادن این کار، پانصدهزار پوند درخواست کرد؛ ولی به دلیل فقدان بودجهی کافی، این درخواست از سوی کتابخانه رد شد. از طرفی، فصل پاییز در راه بود؛ اگر کتابها هرچه سریعتر جابهجا نمیشدند، مطمئناً باران، خسارات غیر قابل جبرانی از لحاظ فرهنگی و مادی وارد میکرد.
رئیس کتابخانه، به علت نگرانی بیمار شد. روزی یکی از کارمندان جوان، برحسب اتفاق، گذرش به دفتر رئیس کتابخانه افتاد. با دیدن صورت سفید و رنگپریدهی رئیس، بسیار تعجب کرد و از او علت ناراحتیاش را جویا شد.
رئیس، مشکل را برای کارمند جوان تعریف کرد. برخلاف توقع رئیس، کارمند جوان پاسخ داد: سعی میکنم این مشکل را حل کنم. فردای آن روز، در همهی شبکههای تلویزیونی و روزنامهها، یک آگهی با این مضمون منتشر شد: همهی شهروندان، میتوانند بهرایگان و بدون محدودیت، کتابهای کتابخانهی ملی انگلستان را به امانت ببرند و مطالعه کنند و بعد، به نشانی زیر تحویل دهند.
من منم؟ داستانهای کوتاه و شگفتانگیز، آرمیون، ص ۸ و ۹.
#داستانکوتاه
#کارمندباهوش
#امیررضاآرمیون
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
طغیان آتش
از صائب تبریزی
اظهار عجز، پیش ستمپیشگان خطاست
اشکِ کباب، باعث طغیان آتش است!
کتاب مشاعره، دکتر آذر، ص ۵۲.
#طغیانآتش
#صائبتبریزی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
هر که به حق عمل کرد، بهرهمند شد.
غرر الحکم، ج ۲، ص ۶۱۱.
#امام_علی(ع)
#عملبهحق
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان یک مثل
اوستا عَلَم! این یکی را بکش قلم!
میگویند مردی خیاط که اضافات پارچهی مشتریان را، به اصطلاح عوام کِش میرفت، شبی در خواب دید که روز قیامت شده و مشتریها از تکه پارچههای مسروقه، علمی درست کردهاند و به رسم دادخواهی، در زیر آن جمع شدهاند.
وقتی از خواب پرید، از کار خود توبه کرد و بر آن شد که پارچههای باقیمانده را به صاحبانش بدهد. به شاگرد خود گفت: هر وقت دیدی که من قصد برداشتن قطعهای از پارچههای مردم را دارم، بگو اوستا علم.
یک روز که مشغول بریدن یک پارچهی بسیار قیمتی بود، تکهای را برداشت و شاگرد طبق قرار گفت: اوستا علم. خیاط که از پارچهی قیمتی دل نمیکند، گفت: این یکی را بکش قلم!
ضربالمثلهای معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۲۶.
#داستانمثل
#اوستاعلماینیکیرابکشقلم
#مهدیسهیلی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303